کابل ناتهـ kabulnath
|
واسع بهادری
از "خاطراتم " را خواندم
قصه خانواده چرخی یا سرگذشت آنها را از اشخاص بسیار فامیلی
ودوستان واستادان شنیده بودم. شنیده بودم که گرچه برحسب تصادف همان روزی که
محمد نادرشاه خان امر کرد که غلام نبی خان چرخی را بزنند و بکشند،آسمان غبار
آلود و تیره بوده است.
میگفتند عبدالخالق جوانی بود هوشیار، با
ذکاوت نترس که کار پادشاه وقت را نظر به آگاهی خود تحمل نتوانسته و در موقع
مناسب او را یزا وجزا داد. و کاری که دربرابر عبدالخالق کردند را هم بارها
شنیدم وچند جایی خواندم. هر وقت این سوال را داشتم که این محمد نادرشاه
و برادرانش چقدر بیرحم بودند.
این کتاب که حدود ٤۵٠ صفه دارد، با عکس های بسیاری مزین میباشد. آدم وقتی که قصه های نویسنده را میخواند وبرچهره آنها سیر میکند دل آدم می گیرید. فکر آدم به سوی جبر وستم دولت وقت میرود که دولتمردان آن چقدر بیرحم وظالم بودند.
محترم خالد صدیق چرخی که فرزند مرحوم غلام صدیق چرخی وزیر خارجه امان الله خان وپسانها به حیث سفیر افغاذنستان دربرلین بود، داماد و برادر زاده مرحوم غلام نبی خان چرخی نیز است. هنوز نزدیک های شش سالگی بوده است که زندانی میشود. خاطرات خود را نیز از همان وقت نوشته است. قصه های متعدد و دلنشین زیادی دارد.
وقتی خواننده خاطرات نویسنده را حین تلاش برای گرفتن پاسپورت میخواند که میخواهد پس از سالها روی پدرخویش را در آلمان ببیند؛ کارشکنی وآزار و زجر وی تنها حکایت نمی شود، بلکه آدم دستگاه زیر فرمان یک خانواده را می بیند که تا اندازه کاغذ پرلن باز یا آغشته با بیروکراسی است و اشخاص گمارده شده توان انجام هیچ کاری را بدون اجازه دربار سلطنتی ندارند.
برای محترم خالد صدیق صحت خوب وعمر طولانی میخواهم.
دوستانیکه خواسته باشند این اثر با ارزش تاریخی را به دست آرند، میتوانند با کتاب فروشی «کتابسرا» تحت آدرس ketabsara@googlemail.com یا به تیلیفون شماره در تماس شنوند. 0049 40 2091 3538 *************** |
---|
سال سوم شمارهً ۵٣ جولای 2007