کابل ناتهـ kabulnath
|
فرشته ضيايي مستور
گهی تنها درخت ساحل افتاده و دورم که جز غوغای امواج و صدای گنگ طوفانزا نمی بینم ندای دیگری را آشنا با خود گهی سر تا به پا فریاد میگردم شرر بارم شر و شورم گهی از هر فروغ تازهء دیگر شفاف و بی کدر گردم پری ام ، زادهء نورم گهی شامم گهی ابرم گهی مسرور مسرورم ***** سراپا نقش در نقشم سراپا رنگ در رنگم منم گمگشتهء معنی که در الفاظ مستورم
*************** |
---|
سال سوم شمارهً ۵٣ جولای 2007