کابل ناتهـ،

کابل ناتهـ kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خوانندگان گرامي کابل ناتهـ!

 

اين نوشته و عکس را نويسنده محترم گل احمد منصور از شهر کابل اختصاصي براي کابل ناتهـ جهت نشر فرستاده است. ما به خاطر احترام به اصل آزادي بيان بدون هيچگونه موضعگيري تاييد يا ترديد آن را به خواهش نويسنده در صفحه کابل ناتهـ ميگذاريم. البته در صورت رسيدن نظريات موافق يا مخالف به همين ارتباط در صورتي که ادب و تهذيب و عفت قلم در آن مراعات شده باشد، باز هم صفحه کابل ناتهـ با پيشاني باز و بار ديگر با وضعگيري صادقانه عدم جانبداري از اين يا آن طرف به روي همه باز ميباشد.

 

با حرمت عظيم

 

ايشور داس

به نمايندگي از اهالي کابل ناتهـ

 

 

 

طراح اصلي « جغد آشيانه » کيست؟

 

نوشته گل احمد منصور

 

gul_ahmad_mansoor@yahoo.com

 

 

 

سايت رنگين «  روزنه » که مثل سايت هاي «  پندار » و «  مشعل » و ساير سايت هاي مربوط اعضاي حزب ديموکراتيک خلق افغانستان فعلاً بعوض عکس هاي مارکس، انگلس و لنين عکس هاي برهنه و نيمه برهنه ستاره هاي سينماي باليود هند را زينت بخش صفحات اول خود مي کند با گذاشتن يک فلم مکاره  جديد به نام « جغد آشيانه » اکتشتافات من درآوردي ننگين جديدي را بنمايش گذاشته است . گرچه سايت روزنه قسمي تظاهر کرده است که کليپ مکاره متذکره از شهر شهيد پرور کابل مستقيماً براي خودش پست شده اما دم خروس بزرگتر از آن است که در عقب پوسترهاي ايشوريه راي و ميناکشي و شاه رخ خان و سلمان خان و اميتابچن مخفي شده بتواند.

 

قبل از اينکه جوانب مختلف توطئه اي که از طرف روزنه بشکل « وقيحانه رسوايي فرهاد » دريا ناميده شده به بررسي گرفته شود ، بهتر است کمي با گروپ مسئولين و دست اندرکاران پشت پرده اين سايت آشنا شويم: آقاي نورمحمد عطازي قامت ، دکتور اسد بديع، دکتور بسم الله شيوامل و آقا يا خانم ف . صدف که خواننده گان محترم يقيناً سوابق همکاري و قطع رابطه اسد بديع و فرهاد دريا را در گروه باران بخاطر دارند و هم کمپاين وسيع تبليغاتي آقايان عطازي و شيوامل را در جرايد هيواد و انيس بر عليه فرهاد دريا در وقتي که در کابل وقت براي اين هنرمند هردل عزيز افغانستاني آراي عمومي جمع آوري مي شد که بهترين هنرمند سال انتخاب گردد .

 

 در اين فلم مجعول فرهاد بشکل ناجوانمردانه از عقب خنجر خورده و بدون کوچکترين سند و مدرک و شاهد و گواه متهم شده که گويا مثل «  جغد آشيانه » به افغانستان آمده و نان اطفال يتيم و بي بضاعت و بي سرپناه اطفال موسسه آشيانه افغانستان را از نزد شان گرفته و آنها را بيکار و بي روزگار ساخته است که هرکس که با شخصيت هنري و فرهنگي و اجتماعي فرهاد دريا آشنا باشد ميفهمد که اين نوع زهر پراگني ها بجز در حسادت و رقابت هاي نامشروع هنر جهان موسيقي ديگر در چه چيزي نهفته بوده مي تواند ؟

 

سر نخ توطئه در کجاست ؟ اصل قضيه به اصطلاح رسوايي فرهاد دريا ني بلکه رسوائي مخالفين فرهاد دريا مربوط امسال نمي شود در غير آن اين سکوت يکساله از ماه جوزاي پارسال تا جوزاي امسال چرا در طول اين قدر وقت برپا نشده بود که دفعتاً گل کرد " اين تاخير معني دار چي معنا دارد  ؟ با تمام مخفي کاري هاي هنري که در اين فلم بکار رفته ، سر نخ اين موضوع ريشه در دسيسه سازي يک تن از شخصيت هاي مطرح و مهم فرهنگي افغانستان دارد که هم شاعر است و هم نويسنده، هم به گفته خودش مشاور ارشد انجمن قلم بين المللي است و هم نماينده يک درجن سازمان و انجوي ديگر که هر وقت يکي از دوسيه هاي سوء استفاده هايش در يک نقطه درز کند از آن جا استعفاء داده و خود را در جاي ديگر نصب مي کند .

 

اين شخص به اصطلاح فرهنگي که زماني دوست گرمابه و گلستان فرهاد دريا بود و رابطه خود را با فرهاد دريا در يکي از رسانه هاي گروهي مثل رابطه مولينا و شمس گفته بود ،  جنون شهرت طلبي سرسام اش ساخته است در ماه سرطان سال پار با طرح دو پروژه بلند قيمت در عرصه موسيقي عنواني محترم فرهاد دريا و گروه هنرمندان و همکاران هنري شان يک پروپوزل جديد ارائه کرد که بر اساس آن بايد دريا از تصنيف هاي ساخته اين شاعر فرهيخته (!) هم در رکلام پروژه استفاده کند و هم آن ها را در سي دي و دي وي دي ثبت نموده و حق انحصار آن را صرفاً به نزد خود جناب شاعر و مصنف نخبه روزگار بگذارد . اين پروپوزل قبل از آنکه به فرهاد دريا برسد از طرف مجمع همکاران هنري به شدت محکوم و تقبيح گرديد و در آن تصريح يافت که چنين طرحي نه تنها عملي و تطبيق پذير نمي باشد بلکه هيچ کدام نفع و منفعت مثبتي به ملت و مردم مظلوم و معصوم افغانستان در آن متصور نيست .  

عين همان طرح پس از شکست فاحش آن در مرحله آغازين تدارک آن بعدها به دو سه هنرمند آواز خوان ديگر هم مثل خانم وجيهه و آقاي فريد رستگار ارائه گرديد که از طرف آنان نيز به عين شيوه مردود شناخته شد . اين عقده بشکل متراکمه نزد ايشان ماند تا اينکه در تباني با يک کمره فلمبردار و يک گوينده چند تصوير از اطفال بيگناه و بي پناه وطن آماج و وسيله دست قرا گرفتند بدون از خودش رد پايي بر جاي بماند .

 

اين شاعر و هنرمند پنج ستاره مملکت که با هزار حيله و نيرنگ به ربودن جوايز هنري در عرصه آزادي بيان (!) و موسيقي (!) نيز نايل آمده است توانست جلو نفوذ هنري هنرمنداني را که برخلاف او داراي تفکر يکجانبه نگر و منفعت طلبانه نيستند ، بگيرد اما زدن و طرف واقع شدن با فرهاد دريا برايش سهل نبود . لذا بايد دست به توطئه بزرگتر زده ميشد که بلآخره همانطور هم شد يعني تطميع و تخويف از طريق آشفته ساختن يک عده عناصر فريب خورده و کساني که مثل خودش جنون شهرت طلبي داشتند ودر سايه زدن و بدنام کردن فرهاد دريا خود شان به نام و نان و نوائي برسند که دقيقاً هم چنين شد .

اين جناب ظاهراً بسادگي موفق شد دو سه طفل و نوجوان موسسه آشيانه را بشکل پا برهنه و مظلوم در مقابل کمره بياورد و از زبان جواني که بدون شک بقدر کافي تطميع شده مي گويد که فرهاد دريا دشمن مملکت ماست بخاطري که نان ما را و روزي ما را از دهان ما زده است ! بعداً با دو سه نفر از به اصطلاح مسئولين هم مصاحبه هايي به سبک دوران انقلاب هفت ثور (!) صورت مي گيرد و بدون آنکه حقيقت و خلاف حقيقت موضوع ظاهر ساخته شود با وقاحت غيز قابل تصوري فرهاد درياي عزيز را  بدون ثبوت « جغد آشيانه » لقب داده و عنواني او مي گويد :

 

به هر رنگي که خواهي جامه مي پوش

من از طرز خرامت مي شناسم.

 

اين است عقده کشي يک شاعر شناخته شده ما در سطح ملي و در سطح منطقه در برابر هنرمند نام آشنا و هر دل عزيز ! اين است ادب و فرهنگ و آداب معاشرت ! اين است برخورد علمي ! اين است پاس نان و نمک خوردن با هنرمندان ! و اين است جنون شهرت طلبي !

 

آيا ما بواقعيت نميدانيم که جغد اصلي آشيانه کيست ؟ آيا ما بواقعيت نام جنگسارالان ، ترياک سالاران ، تفگ سالاران و هرزه سالاران مملکت خود را نمي شناسيم؟ چرا بايد فرهاد دريا بمحکمه کشانيده شود؟ آيا جنايات و خيانات غرب کابل را فرهاد دريا مرتکب شده است ؟ آيا موزيم ملي و آرشيف ملي افغاسنتان را فرهاد چور و چپاول کرده است ؟ آيا مجسمه بي نذير بوداي باميان را فرهاد دريا منفجر  ساخته است ؟ آيا امريکايي ها و روس ها را فرهاد دريا به افغانستان آورده است ؟ آيا اين بمبارانها و و قتل ها و تعرض مسلحانه بر سر مظاهره کنندگان صفحات شمال مملکت را فرهاد دريا مرتکب شده است ؟

 با تو ام  اي طراحان توطئه ناجوانمردانه جغد آشيانه !

اگر قرار باشد فرهاد دريا هم براي دزديدن نان اطفال کودکان آشيانه محاکمه شود مطمئن باشيد که نوبت ميز محاکمه کشانيدن اش در شروع فهرست نخواهد بود . برويد اول فلم کساني را به پاي ميز محکمه به سايت «  روزنه » روان کنيد که اين وطن عزيز را به روسها فروختند . بعد از آن کساني را به پاي ميز محکمه روزنه روان کنيد که وطن را به امريکائي ها فروختند . برويد اول خاينين ملي را محاکمه کنيد . اول شما آقايون پشت پرده توطئيه بر عليه فرهاد درياي عزيز بايد محاکمه شويد که هويت بزرگترين هنرمند مملکت تان را به رسوايي به تماشاي خلايق مي گذاريد !

 

چرا فرهاد دريا شکار اين دسيسه شد ؟ اول بخاطري که فرهاد دريا هيچ وقت در آستان هيچ حزب چپ و راست از کمونيستي و جهادي تا طالبي و حکومت فعلي سر تسليم خم نکرده و از امکانات هيچ دولت و حکومتي استفاده نکرده است . فرهاد دريا هميشه عادت داشت که با مسئولين حزب خلق و پرچم بشکل مبارزه جويانه و صريح مقابله کرده و همکاري با آنان حتي نزديکي با آنان را ننگ مي دانست و هنوز هم مي داند . فرهاد دريا برخلاف مثل توطئه گران و دسيسه پردازان قبيله گرا و فاشيست نيست و اگر مي بود کسي جرئت کرده نمي توانست که برايش بگويد بالاي چشم تان ابروست . فرهاد دريا صادق ترين مدافع زبان و ادبيات فارسي دري و ادبيات و فرهنگ خراسان است .

 

نويسنده اصلي متن « جغد آشيانه » کيست؟ چنان که در شروع اين مقال عرض گرديد شخص اول  و طراح اصلي سناريوي اين دسيسه بسيار علاقه دارد که دم خروس خود را از چشم کل مردم پنهان کند اما با شناختي که مردم از سبک شعر و نوشته ايشان دارد با خواندن و شنيدن اولين پره گراف اين فلم چرند پراگني موضوع حل مي شود . به اين سبک نگارشي دقت کنيد :

 

وطن بهار بهار گريسته است

مردم انبوه انبوه درد آشنايند

و بچه ها آسمان آسمان بي پناه

آشيانه ها مهري نديده اند

کوچه ها انباشته است از سياه رنگي و سياه دلي

 

از کليه هنرمندان، روشنفکران ، شاعران ، نويسنده گان و فرهنيگان افغانستاني در هر کشور و مملکتي که تشريف دارند خواهش مي شود در ختيم اين ابلاغيه اعاده حيثيت فرهاد دريا امضا نموده و مسئولين پشت پرده را هرچه زودتر افشا سازند .پايان

 

.....................................
.....................
...........

 

نوشتهء افغان کابلی


tarana.shab@gmail.com

 

فرهاد دریا باید با دلایل مقنع وارد میدان شود

 

 

چند روز قبل از روی تصادف در حین سیر در صفحات انترنیتی، کلِپ ویدیویی را یافتم که عنوانش بود، جغد آشیانه! از روی تجسس و کنجکاوی بر آن کلیک نمودم و آنچه را که در آن بود، مشاهده نمودم. اما امروز در سایت کابل ناتهـ یک مطلبی جالبی توجه ام را جلب کرد که در انتقاد از کلیپ یاد شده نوشته شده بود. ظاهراً نویسندهء مطلب آقای گل احمد منصور میباشد که اینک چند سطری را در خطاب به وی مینگارم و امید است سایت زیبای کابل ناتهـ آنرا به نشر بسپارد.

 

آقای منصور!

 

نوشتهء تان را خواندم و به حیث یک خوانندهء بی طرف، چیز به درد بخوری از آن نیافتم. در حقیقت نوشتهء شما اتهامات وارد شده بر دریا را قوی تر میسازد. بگذریم از اینکه سواد جناب شما به چه اندازه است و طرز نوشتن کلماتی چون ‏«‎بی نظیر‏»‎ را نمیدانید، دلایل تان هم خیلی پیش پا افتاده و ضعیف جلوه مینماید. من منحیث یک شنونده و یک افغان، فرهاد را دوست دارم و آهنگ های شان را بی همتا میدانم اما اگر قرار باشد از وی به دفاع برخیزم، نخست حقیقت را بخود معلوم کرده و سپس با دلایل مقنع به میدان میآیم نه اینکه کورکورانه یکی را قهرمان ساخته و دیگری را نمک حرام بدانم.

 

اینکه به گفتهء شما سازندهء کلیپ ‏«‎جغد آشیانه، رسوایی فرهاد دریا‏»‎ اطفال را تطمیع نموده باشد، بی گمان سخنیست غیر قابل باور. زیرا اگر چنین باشد، هواداران و سرسپرده گان فرهاد، مانند جناب شما، دست به کار شده و از همان آشیانه و مقامات آن مصاحبه تهیه کرده و برعکس آنرا به اثبات میرساندند نه اینکه در خانه عقب کمپیوتر نشسته و سنگ عاشقی فرهاد و قهرمان بودن او را بر سینه زند.

 

فرهادی که پروژه های هنری اش را با صد جلوهء رنگین در مطبوعات و رسانه ها انعکاس داد، میتوانست با یک مصاحبهء کوتاهی حساب آن پول های را به ملت میداد که در کنسرت های هنری اش به نام اطفال یتیم جمع آوری کرد. اگر یتیمان آشیانه تطیمع شده و دروغ میگویند، رئیس آن چه؟ آموزگاران آشیانه که در کلیپ سخن گفته اند، چه؟ من شخصاً از روابط آقای سمیع حامد با فرهاد دریا و شخصیت آقای حامد چیزی نمیدانم اما نباید هرچه را به روابط شخصی و خصومت آمیز ربط داد. و اگر چنین روابطی وجود داشته باشد هم، تشریح آن به پنهان نمودن این رسوایی کمک نکرده بلکه یک وسیلهء میباشد که دانستن آن برای مردم ضرور نیست. ضرور حقیقتیست که در جدال میان دو خصم به ملت آشکار میگردد. شما فرهاد را با جنایت کاران جنگی ملت ما مقایسه کرده اید که بسیار مضحک است. میگویند ملا پسری را دید که از باغ اش میوه میدزدد، صدایش کرد که چرا میوه میدزدی؟ پسر گفت: خودت چرا به زنت پیراهن نمی خری؟

جنایات جنگی توسط قوماندانان بی سواد و رهبران خاین با عمل خطاکارانهء یک هنرمند زیرک و هوشیار که مردم وی را محبوب قلوب خود میداند و خودش خود را ترجمان دلها میخواند، بسیار فرق دارد. لکه بر دامن سپید زشت تر از لکه بر دامن سیاه است.

 

اینکه جناب شما فرهاد را تنها و تنها وارث زبان فارسی دری و خراسان خوانده اید، خود نکتهء جالب است اما جالبتر از آن اینکه شما واژهء افغانستانی را چندین مرتبه تکرار کرده اید و این خود نشان میدهد که کی عقده دارد و کی تا گلو در لجن زار تعصب پوچ غرق است. فرهاد هنرمند خوبیست اما نه به آن خوبی که مدافعین مانند شما وی را قهرمان جلوه داده و از لغزش هایش چشم بپوشد. با این همه، رد و یا تائید گزارش تصویری ‏«‎جغد آشیانه‏»‎ مربوط و منوط اینست که آقای دریا خود جواب چنین حرکات را با دلایل روشن و قانع کننده به مطبوعات واضح سازد. در آنصورت دشمنان وی نیز رسوا شده و مردم آنها را خواهند شناخت.

-------- ----------------

 

 

یک پاسخ کوتاه به جواب

 

طراح اصلی جغد آشیانه کیست؟

 

دوست عزیز محترم منصور گرامی !

خدمت شما باید به عرض برسانم که بد چانسی فرهاد دریا عزیز در این بود که بجای ایشان، شما به دفاع برخواسته و چنان با جعل سازی حقایق پرداخته اید که هر خواننده آگاه با من هم باور خواهند شد که شما با این نوشته تان نه تنها از فرهاد دریا دفاع نکرده بلکه ایشان را با افراد مختلف مواجه کرده اید که اگر راست بگویم سر نخ دسیسه را و شاید دسیسه جدید را شما بدست دارید که در لباس یک دوست از آستین بر فرهاد دریا نیش زد ید . من در موارد دیگر نوشته تان هنوز چیزی نخواهم نوشت تا رابطه بر من نگیرد .و  در مورد محترم فرهاد دریا نیز به همین گونه.

 یکی از بیننده های محترم سایت «روزنه» به من زنگ کشیدند و از نشر مطلبی در باره کلیپ ویدیویی «جغد آشیانه» و حرف های که در باره اینجانب  در سایت وزین «کابل ناتهه»  به نشر رسیده بود ،گفتند. سری به آنجا زدم و نوشته را که به قلم محترم گل احمد منصور تحریر یافته بود با دقت خواندم . منظور نویسنده گرامی را در پایان گم کردم که  اصلاً چه می خواهد  بگوید و طرف اش کیست؟ «روزنه» و یا . . . از قسمت اول نوشته چنین معلوم میشود که آقای منصور خواسته شمشیر عقده اش را در گلو «روزنه» و همکاران «روزنه» فرو کند و اَخ دل خویش را از دیگران بکشد و در نیمه دوم نوشته «روزنه» و دوستان اش را نشانی کرده ، و گویا به افشاء هویت آنان پرداخته است . و با کوتاه فکری توجیه کرده اندکه به زعم محترم منصور گرامی یکی از( سازمانده گان اصلی فلم ویدیویی جغد آشیانه) همین ها هستند .بهر حال از چون و چرا این نوشته که مربوط به من و همکاران سایت «روزنه» نمی شود فعلاً میگذرم و اما به چند نکته کوتاه اشاره می کنم تا از یکسو محترم  منصور را متوجه کم معلوماتی شان در باره این هیچمدان و سایت «روزنه» و همکاران آن بسازم و از سویی آموخته باشیم ، وقتی احساس ما از ناملایمات روزگار جراحت بر میدارد،سنجیده و خونسرد قلم برداریم و دست از پا خطا نکنیم تا باشد در لابلای کلمات از واقعیت ها چشم پوشی نکنیم تا بر کسی اتهام نه بندیم. . . .  

محترم منصور گرامی !

اینجانب در برابر هیچ فرد و یا جمعیتی تعلقات سیاسی گذشته خود را با ح د خ ا پنهان نکرده و اظهار ندامت هم نمیکنم که این پیوند آگاهانه من تا سال 1992 ادامه داشت . و اما در باره «روزنه» بشما خاطر نشان میسازم که این سایت هیچگونه تعلق فکری و تشکیلاتی با کدام حلقه سیاسی نداشته و ندارد ، به عنوان یک سایت مستقل فرهنگی ، سیاسی اجتماعی به فعالیت خویش ادامه می دهد .صفحات سایت «روزنه» در برابر شما باز است و شما نخواهید توانست حتی یک مضمون کوچک را نشانی کنید که به حمایت از این و یا آن سازمان سیاسی به نشر رسیده باشد. و نه چون شما که در بستر های تعصب غرق هستید افغانستان را خراسان و یا افغان را افغانستانی خوانده باشد.

در مورد نشر تصاویر از هنرمندان هند  باید بگویم که نباید  ذوق و سلیقه های شخصی خود را به دیگران تحمیل کنیم .مگر ما چه حق داریم تا علاقمندی مردم خود را و بخصوص نسل جوان خود را نادیده بیگیریم .آیا شما از گرایش بخش وسیع از مردم  ما به هنر و موسیقی سر زمین هند انکار می کنید ؟ یکبار به خانه خود و نزدیکان خویش مراجعه کنید باور دارم که تعداد بیشتر فلم ها و تصاویری را خواهید یافت که سایت «روزنه» گوشۀ آنرا هم بدست نشر نسپرده است، مگر رابطه فرهنگی مردم ما با سر زمین بزرگ و مردم هند آموزنده تر از نزدیک شدن با فرهنگ و ارزشهای کلتوری غرب نیست؟ . شما و آنانیکه مثل شما می اندیشند ،چگونه میتوانید از پیوند های بومی و تاریخی این دو سر زمین انکار کنید؟ مگر شما فراموش کرده اید که بخشی از باشنده گان اصلی وطن ما را هندو ها و سکهه ها تشکیل میدهند ؟ شما با انگشت گذاشتن به نشرات سایت «روزنه» در حقیقت هموطنان با شرف و پر افتخار هندو و سکهه کشور ما را نادیده میگیرید. اکنون بر میگردم به سطور دیگر نوشته شما که در مورد همکاران سایت «روزنه» گفته اید:

نویسنده ی ژرف نگر! «روزنه» که از نامش پیداست ، همان دریچۀ کوچک است که با شفافیت تعهد بسته،  محبت و لبخند را چون گرمی آفتاب به خانه های مردم ، که پیوسته قربانی خشونت بار سلیقه های گروه ها و جریانات گوناگون در طی 35 سال و تا کنون شده اند . و خنده را از لبان این مردم دزدیده اند پذیرایی کند ، پس بر خلاف نظر شما به پرده و عقب پرده نیاز ندارد، و «روزنه» این شهامت را دارد که نترس و استوار کاستی ها را بیان کند ، شنونده با حرمت باشد و در تاریکی ها عجولانه گام بر ندارد. شناخت شما از یاران که با صمیمیت سایت «روزنه» را همکاری مینمایند ، از حقیقت دور و ذهنیگرایانه است .  در بارۀ محترم دوکتور اسد بدیع باید عرض کنم که: «روزنه» با درک از شخصیت سالم فرهنگی و اجتماعی این هنرمند عزیز از آهنگها و اشعار شان در سایت استفاده کرده و چی با افتخار خواهد بود اگر روزی آقای دوکتور بدیع آمادگی شان را به عنوان یکی از گرداننده گان سایت با من ابراز دارند.

در مورد محترم پوهندوی دوکتور بسم الله « شیوامل » میخواهم با صراحت بگویم که : یکی از استادان با دانش و پرافتخار انستیتوت دولتی طب کابل بوده که در تربیۀ  هزاران داکتر جوان همراه با سایر استادان نقش بسزای داشته و از جراحان شناخته شده کشور ما میباشد ، من به دوستی با ایشان افتخار می کنم و خوشبخت استم که از آغاز نشرات «روزنه» با صمیمیت فهم شان را در عرصه کار ساختن ویدیو کلیپ های هنری ـ ذوقی در اختیار «روزنه» قرار داده و تا کنون این همکاری شان ادامه دارد. تا جاییکه من از ایشان شناخت دارم بر خلاف ادعای شما در آن سال ها ایشان با مطبوعات از جمله روزنامه هیواد و انیس رابطه کاری نداشتند و شما نمیتوانید هیچ مطلب را در این زمینه ارایه نماید که بتواند مهر تائید بر گفتۀ شما بگذارد. اگر ضرورت بیفتد حاضرم برای روشن شدن ذهن شما و ادعای شما در باره ایشان که خود یک بهتان است مصاحبه های صوتی را با سه تن از روسای پیشین روزنامه انیس محترم  جلال نورانی ، محترم اسماعیل محشور و محترم صفر محمد خواریکش که فعلاً در اروپا و استرالیا تشریف دارند انجام دهم ،

تا سیه رو شود هر که در او غش باشد .

لازم به تذکر است اینکه از محترم پوهندوی دکتور شیوامل ده ها مقاله طبی و کتاب در عرصه طبابت به نشر رسیده است.

به گفتۀ شما در مورد "خانم و یا آقای ف. صدف " عرض کنم که :سایت «روزنه» افتخار همکاری شآنرا دارد و اما شما همچنان شاهد سایر بخش های این سایت هستید که چه تعداد خانم ها با ارسال نوشته ها ، سروده ها ، مصاحبه ها و مطالب ارزنده شان به رنگینی سایت می افزایند و داشته هایشآنرا با بیننده ها تقسیم می کنند و هیچکدام آنها جز گروپ به گفته شما(( مًسوولین و گرداننده گان سایت نمیبا شند)) اما دانسته نشد که هراس شما از حضور فعال دختران و زنان با شرف وطنم در سایت «روزنه» ناشی از چیست ؟.

مسؤولیت «روزنه» تنها بدوش اینجانب است .صرف دوتن از میان دوستان را که شما یاد کرده اید همکاران دایمی سایت اند.

در مورد بهتان دیگر تان که گویا سال های قبل من" در کمپاین انتخاباتی هنرمند سال بر ضد فرهاد دریا" نقش داشته بودم شما هیچ سندی در زمینه  ندارید من در آنزمان بحیث مفسر سیاسی روزنامه هیواد ایفای وظیفه می نمودم و عرصه کار من مسایل فرهنگی نبود .در این مورد هم سایت مورد اعتماد شما می تواند با رئیس آنوقت روزنامه هیواد محترم دوکتور سید حمیدالله روغ مصاحبه ای انجام بدهد تا حقیقت روشن شود و

. . . شود هر کی در او غش باشد.

و اما در مورد نشر کلیپ ( جغد آشیانه ) باید تکرار عرض کنم که سایت «روزنه» به عنوان یک سایت مستقل فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی از آغاز نشرات تا کنون تلاش کرده تا با صدای هموطنان خویش یکجا گام بر دارد و آنرا انعکاس دهد.همچنان به وضاحت نوشته ام که مسؤولیت محتوای نشر مطالب و مضامین به عهده نویسنده گان آن میباشد. قابل یادآوری میدانم که بعد ها شنیدم که کلیپ مذکور نه تنها به سایت «روزنه» جهت نشر ارسال شده بود ، بلکه از طریق دها سایت دیگر از جمله :

سایت زیبای« مستانه» که زیادترین آهنگ های فرهاد دریا را از چندین سال بدینسو نشر میکند نیز همراه با فوتو ها و متن انگلیسی زیر به چاپ رسانیده است.

(http://www.mastana.net/news/farhad-darya-help-kids.php )، اینهم متن:

 

) Ashiana: Farhad Darya Didn"t Help The Kids!

      29 - 06 - 2007 by Anzor Khan Mastana.net

 

+ this article contains a video, scroll down to watch the video >

 

We all heard about the charity projects of one of Afghanistans most famous and active singer: Farhad Darya. With his project Kocha/KotSa (street) he has helped allot of poor kids of Kabul. The first KotSa program was a big hit and second program is also recorded and will soon be released on DVD.

 

But the workers and Childeren of the orphanhouse `Ashiana` say they didnt got anny help from Farhad Darya´s side. They complain that Farhad gave them false hope but didn´t made anny of his words came tru

 

In the KotSa program 400 kids from Ashiana where invited by Farhad Darya to record the program with them, but afther the show was recorded , the kids say, they didn´t got anny financial suport from Farhad Darya

 

The video Here above was published on Youtube, and shows the situation of the kids in Ashiana orphan house. These are the words from Ashiana´s side. We are waiting for the response of Farhad Darya himself.

 

Mastana crew knows that Farhad Darya has always tried to Help Afghan kids in every posible way he could, and does not uderstand this project has gone wrong...

As said, we are waiting for the final response of Farhad

 

Darya about this issue. If you have anny comments please let us know on Admin@mastana.net  (

سایت بزرگ یو- توب(You tube )

 (  http://www.youtube.com/watch?v=VdITeO0tcZc )

سایت «حبیب پیمان»

 (http://www.habibpaiman.blogsky.com   )

و . . .  هموطنان ما پای تماشای این کلیپ  نشسته بودند . که متاسفانه شما دوست گرامی از آن بی خبرید ، بر خلاف نظر شما نشر این کلیپ در سایت «روزنه» و سایر سایت ها دشمنی آنها با فرهاد دریا نمیباشد و اگر در کلیپ نشر شده حد اقل دقت را میکردید مطمن بودم که از بستن اتهام به همکاران سایت «روزنه» خود داری مینودید زیرا در کلیپ ویدیویی «جغد آشیانه» اسمای تهیه کننده گان آن را به وضاحت دیده میشود.

باید یادآور شوم که فرستنده کلیپ در محتوای متن ایمیل اش نشانی کرده بود تا سایت« روزنه» با بیطرفی کامل که در خط نشراتی خود دارد، به نشر کلیپ بپردازد .تهیه کننده گان کلیپ (جغد آشیانه) بی طرفی سایت «روزنه» را نیز در محتوای متن نامه شان به آزمایش گرفته بودند ،«روزنه» هم بدون کم وکاست به نشر آن مبادرت ورزید .

محترم منصور! هرگاه این کلیپ تصادفاً در مورد مسائل شخصی و یا خانواده گی آقای فرهاد دریا میبود ، مطمناً «روزنه» به نشر آن مبادرت نمیورزید . شاید من به صلاحیت هنری و استعداد آقای فرهاد دریا بیشتر از شما درک مثبت تر داشته باشم . و«روزنه» از آغاز نشرات خویش تا کنون آهنگهای وی را به نشر سپرده است .

زمانیکه من فلم را دیدم و شنیدم ، درد کودکان گرسنه ،بی خانمان،یتیمان وگم کرده گان محبت هموطنم بود که در کوچه ها از بام تا شام  در آرزوی بدست آوردن لقمه نانی سرگردان بودند  ، بی تفاوتی را  در زمینه  گناه بزرگ بر خویش می پنداشتم . در این قضاوت شما که" «روزنه» شریک توطئه است" ، اگر شما به جایی من میبودید چه میکردید؟

پس حرف شما به معنی آنست که حالا من از سایت های وزین «کابل ناتهه» و (( خاوران)) گله کنم که چرا مطلب  شما را به نشر رسانیده اند  و به این ترتیب گویا در توطئه علیه سایت «روزنه»، خدا ناخواسته شریک شده اند  بر عکس  گرداننده گان محترم سایت های  کابل ناتهه و خاوران وظیفۀ شآنرا خوب به سر رسانیده اند. و این اقدام شان که مطلب شما را نشر کرده اند می ستایم. و «روزنه» با  نشر این کلیپ  بدون کوچکترین موضع گیری صرفآ مسؤولیت را که در برابر بیننده گانش داشت و دارد انجام داداه و بس  . گذشته از آنکه نه شما و نه هیچ کس دیگر صلاحیت امر و نهی را بر «روزنه» ندارد اما روزنه به تمام انتقاد ها و پیشنهاد های سازنده ببینده گان خود توجه خاصی مبذول مینماید.

بر خلاف نوشته سراپا بهتان آمیز شما، بیننده گان زیادی سایت «روزنه» از طریق فرستادن ایمیل ها و تیلفون ها در زمینه بر عکس نوشته شما با رعایت ادب نظرات شانرا با من در میان گذاشتند از جمله شاعر و نویسنده خوب ما محترمه خانم مژگان ساغر و محترم هارون قرغه یی،که  با صداقت از ایشان خواستم تا هر آنچه دارند بنویسند و به سایت بفرستند  بدون کوچکترین تغییری به نشر ان اقدام می کنم . که خانم مژگان ساغر نظرات شانرا صوتی فرستادند که همین اکنون هم روی سایت است و جناب قرغه یی در دومین تماس تیلیفونی شان گفتند که تا سه روز دیگر آقای فرهاد دریا نوشته شانرا بشما ارسال میدارند .فعلاً رادیو بی بی سی گفته است تا زمانیکه ما نشر نکرده ایم به سایر وسایل ارتباط جمعی ارسال نکنید . که تا کنون منتظر دریافت این نوشته استم . به آقای قرغه یی و چند تن از عزیزان دیگری که با من در باره صحبت داشتند عرض کردم که لطفاً با فرهاد دریا تماس بگیرید در صورت که خود شان آماده باشند مسوول سایت روزنه آماده است تا در زمینهبا ایشان مصاحبۀ مفصلی را انجام دهد .

در پایان سخن باید  به مسوولین محترم  سایت های وزین  کابل ناتهه و خاوران عرض کنم  که ایکاش محبت می کردند و همین کلیپ را روی سایت شان می گذاشتن تا خواننده گان سایت با دیدن ویدیو کلیپ به قضاوت سالم در باره این دیالوگمان می پرداختند .

هموطن گرامی جناب محترم منصور !

اگر  شما خواسته بودید که به این بهانۀ به اعتبار و محبوبیت سایت «روزنه» که در کمترین زمان در خانه های هموطنان ما راه یافته است لطمه وارد کنید خاک خشکیست که در دیوار زده اید .مطمن باشید که سایت روزنه از مسیر روشنگری خود عقب نخواهد رفت.

ساحل افتاده گفت ، آه بسی زیستم

این نه معلوم شده ، آه که من کیستم

موج  ز خود رفته تند خرامید و گفت

هستم اگر میروم ، گر نروم نیستم

 

            با درود بر همه تان

          نور محمد عطا زی قامت

        مدیر مسئوول سایت «روزنه»

 

(((())))  ****  (())   (())  (())

 

چون قلم بر دست غداری بود

لاجرم منصور بر داری  بود

 

 

طراحان توطءه ، که دست به ماشه به سنگر نشسته  ، چه  شتابزده  مسلسل قلم شان را بکار بستند و شاجورها شان را زیر نام مستعار خالی کردند ، و برای جنگی میمیرند که ، بر پایهء دسیسه و فتنه استوار است و بس .

 

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می شکند بازارش

 

از جناب « افغان کابلی » و آنانی که در مستراح تاریخ نشسته و هم آن نویسنده که با دستگاه ساخته ، بایست پرسیده شود که :

سر خود به خانهء قاضی رفته ، که نه از تفهیم اتهام خبری هست ؟

 و نه برگه ، یا سند جرمی ؟!

 که بد اندیشی چند ، خواهند تا دامن سفید یک هنرمند  پاک و منزه ، محبوب و بلند آوازه کشور ، لکه دار شود به هیچ و مفت . و شهرت ملی و بین المللی اش خدشه دار گردد .

 میگویند :

 دزدی و آنهم شلغم ؟

دزدی که نسیم بدزدد دزد است ، الحق .

 آنانیرا که از پول های آلوده بخون ملت ، قصرها ، روی کابل ویرانه ساخته اند و دست ها شان تا مرفق به خون ملت آغشته است، و کنون از فرش به عرش نشسته ، و نیز پالنگی های قلم بدست اجیر را  ، در خدمت گرفته اند ، که مهر سکوت بر لب زده و از دامن سیاه غارتگران تاریخ به دفاع برخاسته اند ، پرسیده شود که :

 این هنرمند با احساس و عاطفه ، از کدام مرجع ؟  به نام « آشیانه » لبِ نانی گرفته  ، و در سفرهء خویش نهاده است ؟

 که این هیاهو و درامهء مضحکه را براه انداخته اند ؟!

مگر فرهاد دریا چک ده میلیون دالری نواز شریف را در روز های حاکمیت جنگل و خردوانی ، خورده است  ؟

 بست و پنج میلیون دالر را در دوران وزارتش اختلاس کرده و کنون در صدر مجلس نشسته است ؟

 که نه .... قصه جای دگر است .

این حکایت « سرهنگ زاده » ، از « سعدی »  را بیاد میآورد ،

 که  :

 

 ابنای جنس او بر منصب او حسد بردند . به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند . ملک پرسید که موجب خصمی اینان در حق تو چیست ؟

گفت : در سایه دولت خداوندی همگان را راضی کردم ، مگر حسود را که راضی نمیشود ، الاّ به زوال نعمت من . و اقبال و دولت خداوند  را باد .

 

توانم آنکه نیازارم اندرون کسی

حسود را چه کنم کاو ز خود به رنج در است

بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی ست

که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست

 

ازین بیداد اگر خون بجوش آید عجب مدار ...

 

کنون که در کشور ما انتقاد به ورزش ملی تبدیل شده است ، خاصتا درین بی بندوباری وشلم شوربای حاکم ، آنانیکه به نام آزادی بیان ، نام و شهرت و حیثیت یک هنرمند را به بازی میگیرند ، باید بدانند که : کفاره آنرا بزودی خواهند پرداخت ...

 

این جهان کوه است و فعل ما صدا

سوی ما آید ندا اندر ندا

 

نگارنده را قسم به ، نون والقلم و ما یسطرون ، که اگر فرهاد دریا را از نزدیک دیده باشم ، بر عکس آنانیکه با او نان و نمک خورده و نمکدان شکسته ، دست در کاسه ، مشت در پیشانی اند امروز  . و دسیسه یی را پشت او چاق کرده اند ، تا ازین « حوض »  کوسه بگیرند . آنانیکه با ضعف اخلاقی و هضم شده در اخلاق حاکمان ، دامن به زیر پا ، به هوا چنگ میزنند و بنده گی چو گدایان بشرط مزد میکنند ، بایست بدانند :

 

شپره گر وصل آفتاب نخواهد

رونق بازار آفتاب نکاهد

 

حکیمی که با جهال در افتد توقع عزت ندارد . وگر جاهلی به زبان آوری بر حکیمی غالب آید ، عجب نیست . که سنگیست که گوهری همی شکند .

 

گر هنر مند از اوباش جفایی بیند

تا دل خویش نیازارد و در هم نشود

سنگ بد گوهر اگر کاسه زرین بشکست

قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

 

در تنور داغ هیجان ، آتش بسیار میتوان افروخت ، اما نانی نمیتوان پخت .

 

تغاری بشکند ماستی بریزد

جهان گشته بکام کاسه لیسان

 

ایا مدافعانِ مرگ آفرینان دخمه های توطءه و خدعه ای نقابدارن شمشیر بدست  !

 

گرت از دست برآید دهنی شیرین کن

مردمی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی

 

یادم آمد بر اظهار نظر هنرمند پر آوازه « ظاهر هویدا » که گفت :

 

فرهاد دریا حقش است ، با استعداد هست ، جوان است ، موفق است ، بسیار کوشاست ، مردم دوستش دارد ، استاد داشته ، کتاب زیاد خوانده ، امکانات دارد ، بهترین آرکستر را با بهترین نوازنده ها انتخاب می کند ، زحمتکش است ، آهنگ هایش متنوع است . انسان چند بُعدی است ، خیرش به همه میرسد .

 

چشم بد اندیش که بر کنده باد

عیب نماید هنرش در نظر

ور هنری داری و هفتاد عیب

دوست نبیند بجز آن یک هنر

 

ادعا میدارند که :

« ... فرهاد دریا در کنسرت هایش از نام اطفال بی سرپرست « آشیانه » استفاده کرده و برای خود مشتری جلب کرده است . »

 

هنرمندان پرآوازهء جهان بجای اینکه خودشان را تخته اعلانات کمپنی های صنعتی سازند ، علامت Unicef را روی سینه میزنند و توجه مردم را برای کمک به صندوق بین المللی اطفال جلب و فوکس مینمایند ، امحای فقر در افریقا را تبلیغ میکنند . برای کمک به صندوق پروژه های امحای امراض لاعلاج توجه مردم را جلب میدارند . برای حفظ محیط زیست از مردم یاری می طلبند و...

 

این عمل نه جلب مشتری برای هنرمند است و نه این هنرمندان  قصد سوء استفاده از صندوق یونیسف یا مردم فقیر افریقا و... را داشته و یا دارند .

 

 

 با آنانیکه چشم بصیرت دارند ، میرویم به سایت  خانهء  « فرهاد دریا »   :

 

http://farhaddarya.info

 

گردش چشم سیاه تو خوشم می آید

موج دریای نگاه تو خوشم می آید

همچو مهتاب که بر ابر حریری تابد

تن و تن پوش سیاه تو خوشم می آید

 

 بالای charitable project  لطفن کلیک کنید, شما تعداد زیاد پروژه ها را میبینید ، از جمله :

 

UNICEF – Care – Aust Care – Kufa ….

 

که از کمک های انسانی و بی دریغ فرهاد دریا ، به این پروژه های خیریه اظهار قدر دانی و سپاس نموده اند ، همه ... روی بد اندیش سیاه .

 

از آنجا که نقد تبدیل به اتهام و ترور شخصیت میگردد ،  شاعر شوریده در « روزنه » نیز دست و آستین بر زده ، نخ سفید از ماست بیرون می کشد و بر اطفال یتیم « آشیانه » روضه میخواند . دریغ ، حیف ...

 

بهایم خموشند و گویا بشر

زبان بسته بهتر که گویا به شر

 

نباید آنقدر بی مایه باشیم که هر کسی دست ما را سیاه کند و به صورت ما بکشد .  

 اگر کسی حقیقتی را نداند ، نادان است . اما اگر کسی بداند و نادانی خود را انکار کند ، جنایتکار است .

به یاد تان می آورم ،

 

گاهی که سنگ حادثه از آسمان رسد

اول بلا به مرغ بلند آشیان رسد

رفتیم فرو به خاک ز سرکوب دشمنان

نوبت کجا به سرزنش دشمنان رسد

 

نکو گفته هر که گفته است :

 

در حیرتم از مرام این مردم پست

وین طایفه ای زنده کش و مرده پرست

تا هست به حسرت بکشندش به جفا

ور مُرد به عزت ببرندش سر دست

 

این سخن گفتم ، تا آنانیکه گوش شنوا دارند ، سلام برسانند .

 

 

سنگی که به پیش پای دریا افتاد

 از دست کدام مست رسوا افتاد

 
سنگی نکند مسیر دریا مسدود

بیهوده به شهر عشق غوغا افتاد


جوشنده و توفنده تر از پیش رود

  موجش تو مپندار که از پا افتاد


این شیشه پر از شراب ناب است هنوز

  ار چند بروی سنگ خارا افتاد

 

 سلام به «  کابل نات »  با  حرمت   آذین  :  از بارانه

 

داوود حسین زاده

 

 کمره در کف روباهء مکار

 

این روزها فلمی در جهان نمای انترنت پرسه می زند که مدعی افشای حقایق بزرگ در دوران تاریخی بعد از یازدهم سپتامبر است.

نام این فلم که به شیوهء مستند تهیه گردیده " جغد آشیانه " است. مقصد از آشیانه ، موسسه یی به  همین نام در افغانستان می باشد که به منظور سرپرستی و آموزش کودکان یتیم ایجاد گردیده است.

هدف از فلم اثبات مستند این مطلب است که هنرمند صاحب نام ، فرهاددریا، برخلاف آنچه که در رسانه ها گفته و منتشر کرده، هیچ کمکی به " آشیانه " ننموده و با استفاده از نام آشیانه و کودکان آشیانه ، به پیدا کردن پول دست زده است.

 

اگر قرار باشد کسی تمام ادعا های پخش شده در جهان نمای انترنت و رسانه های جمعی را جدی بگیرد باید خیلی هوشیار باشد که انجام کارش به دارالمجانین نکشد.

من به اساس همین باور خود بعد از دیدن فلم آن را جدی نگرفته و فراموش کردم. ولی وقتی دیدم، یکی دو صاحب سایت و وبلاگ نویس با تبصره ها قصد به شهرت رساندن ادعا های آن فلم را دارند گفتم ، باید به حیث علاقمند موسیقی و فلم افغانی ، دلایل جدی نگرفتن فلم را با شما در میان بگذارم تا مگر در پهلوی نام های کلان ، من هم به شهرتکی دست یابم.

 

عیب اصلی این فلم که ظاهراً به شیوهء مستند ساخته شده این است که این فلم اصلاً مستند نیست. یعنی برای ادعا های که در آن مطرح می شود ، هیچ سند و دلیلی ارایه نمی گردد.

وقتی منیجر آشیانه ادعا می کند ... برای آنها احوال رسیده که فرهاد دریا در فلان جا کنسرت داده و به نام آشیانه پول جمع کرده ،ولی برای آشیانه تا حال هیچ کمک پولی نکرده... باید یا او یا هم سازندگان فلم نشان داده بگویند ، در کجا و چه وقت دریا به نام آشیانه پول جمع کرده؛ در این جا دیگر، گفتن " فلان جا " معنای ندارد.

برای مسوولین آشیانه ــ آقای منیجر و دیگر کارمندان آن موسسه ــ احوال رسیده ــ از کجا؟ ازکی؟ ــ که دریا در فلان جا! و در فلان وقت! دست به چنین کاری زده است. گفتار این آقا و استفادهء آن درفلم مرا به یاد مسابقهء ذهنی و بعضی جوانتر ها را به یاد آزمونگاهء ذهن می اندازد ، بخشی که زیر عنوان

" بگو بشنوم تا چه شنیده ای " اجرا می شد.

آقای منیجر بدون اینکه به خود زحمت داده و از صحت این اطلاعات خود را مطمین سازد ، آن را مقابل کمره می گوید و فلمساز نیز این ادعا را بدون آن که تحقیقی در مورد آن بکند، در فلم خود استفاده می کند.

خوب ، اگر آقای منیجر مثلا ً می گفت ، دریا قصد داشت در یک حملهء انتحاری تمام دارو ندار آشیانه را نابود کند ، آیا فلمساز بدون پژوهش و جستجو این ادعا را موضوع فلم خود می ساخت؟

حقیت این است که فرهاد دریا در چندین کنسرت خود برای کودکان افغانستان اعانه جمع آوری کرده و همیشه این کمک ها را از طریق موسسات مختلفی که در رابطه با کودکان کارو پیکار دارند به وطن فرستاده است. باری از طریق یتیم خانهء کوفا ،باری ازطریق سنای شهر هامبورگ و باری هم از طریق یونسف. من خودم در چند کنسرت او شاهد بوده ام که پول اعانه توسط مسولین همان موسسهء که بعدا ً باید پول ها برای آن کمک می شده ، جمع آوری گردیده است.

از بخت بد که هیچ وقت قرعهء فال به نام آشیانه زده نشده و به نام این موسسه در هیچ کنسرتی از دریا اعانه جمع آوری نگردیده است ؛ یعنی آنکه دریا برای کودک افغانستان اعانه جمع آوری کرده نه برای کدام موسسه.

پس وقتی که پول به نام آشیانه جمع نشده باشد ، امکان دارد که آن پول! به آشیانه نرسیده هم باشد! در داخل و خارج کشور ده ها موسسه و اتحادیه وجود دارد که کار آن ها کمک به کودکان است.

نه فرهاد دریا و نه هیچ کسی دیگری می تواند که در عمر کوتاه بشری برای تمام این موسسات کمک پولی ونقدی و جنسی برساند

کافی است شما یک بار سری به سایت رسمی دریا بزنید ودر بخش پروژه های خیریه ،کارها و آدرس ها راببینید. در آخرین نوشته های که در موردکارهای دریا در انترنت موجود هستند، در سایت

بی بی سی در مورد کوچه و در همانجا " از راگ تا راک " ، و یا در " دریا ، از دیدارها تا المپیا "  که در چندین سایت از جمله آسمایی ، گفتمان ، آریایی ، و خاوران  به نشر رسیده ، با این که در مورد کارهای او برای کودکان نوشته شده ،هیچ اشارهء به ادعای کمک به آشیانه از زبان دریا در آن ها نیآمده است. برای چه ؟ برای این که او چنین ادعای ندارد.

 

در قسمت دیگری از فلم ادعا می شود...برنامه کوچه که دی وی دی هایش در اروپا و امریکا به نفع فرهاددریا به فروش می رسد...

کسانی که کیک در پاچه ندارند  می دانند که یک سی دی یا دی وی دی توسط آفرینندهء آن بالای شرکت ویا اشخاصی که پخش و فروش سی دی یا دی وی دی شغل شان است ، به فروش می رسد واین که آن ها آن سی دی یا دی وی دی را در کجا و چگونه می فروشند ، مربوط به آفرینندهء اثر نمی شود. آفریننده در مقابل فروش اثر پول بدست می آورد ، بعدا ً هر چه سی دی و دی وی دی در هر جا فروخته می شود به نفع شرکت پخش کننده  و شخص خریدار اثر است. در جلد دی وی دی کوچه این جمله با امضای فرهاددریا چاپ شده است :

" تمام سهم خویش از عواید این دی وی دی را به کاشانهء نویسندگان ــ انجمن قلم افغانستان اهدا می کنم. "

عکس مراسم اهدای این پول در میان عکس های که در ضمیمهء دی وی دی چاپ شده موجود است و من با مراجعه به سایت انجمن قلم ، تایید این خبر را در آن جا یافتم.

یکی از حکمت های که کلان های ما از قرون گذشته بدینسو می گفتند ، دی وی دی های اصل را بخرید نه کاپی را ، این است که دی وی دی های اصل ، مایهء تهمت و منبع جعل کاری واقع نمی شود. از طریق دی وی دی های کاپی است که کیک در تنبان می درآید وانسان قهرا ً و جبرا ً مجبور به جعل کاری می شود!

 

 

در جای دیگری از فلم ، پسری نوجوان باآوازاندوهگین و  گله آمیز می گوید که...فرهاددریا  بوت رنگی وآب فروشی را از دست شان گرفته و آن ها از کاروبار مانده اند... روزی را از دهان شان گرفته... از روزی که کوچه ثبت شده به آشیانه هیچ چیز نیآمده...

.

فلمساز با استفاده از معصومیت نوجوان آشیانه که از شنیدن حرف هایش هر دل سنگی آب می شود ، صحنه را خیلی عاطفی و پر تاثیر ساخته است.

من بعد از آن که اشک هایم را پاک کردم ، فلم را دوباره دیدم. فقط در بار دوم بود متوجه شدم که این حرف ها ، با وجود همهء معصومیت ظاهرا ً نهفته در آن ، معنا ندارد. چرا و چگونه باید این کودکان بعد از ثبت کوچه از کاروبار بازمانده باشند ؟

به دلیل مصروفیت چندین ماهه و چندین ساله در جریان ثبت کوچه ؟ ( تصویر آن نوجوان را که این حرف ها را گفته  بعد از دوبار دیدن دی وی دی کوچه در آن نیافتم )

به دلیل تبلیغات سو که در برنامهء کوچه علیه آشیانه صورت گرفته و بنا ً کس حاضر با کمک به این موسسه نمی شود ؟

به دلیل آن که دریا گفته ، آشیانه را بی نیاز از کمک های دیگران می سازد ؟

به دلیل آن که مردم فکر می کنند چون فرهاد دریا به آشیانه پول داده پس تمام کودکان ــ که البته درنظر مردم فقط و فقط مربوط آشیانه می باشند ! ـــ دیگر ضرورت به پول و نتیجتا ً ضرورت به کارندارند ؟ به دلیل آن که بعد از ثبت کوچه مردم دیگر ، بوت ها را رنگ نمی کنند ، آب یخ نمی نوشند ، سگرت نمی کشند و از اسپند شدن نیز نفرت پیدا کرده اند ؟

شما هم لطفا ً فلم را برای بار دوم ببینید اگر با من  موافق نشدید ، شاید پرسش های نزد تان پیدا شود که منجر به دقت بیشتر تان گردد.

ساختن فلم های تاثر آور و گریه آور آنقدرها که تصور می کنیم مشکل نیست. دیدن این چنین فلم ها به ویژه برای ما مردم که منتظر یک بهانه هستیم تا تمام غصه های چندین نسل و چندین فصل را اشک سازیم و دلی یخ کنیم پر کشش وپر جاذبه است.. صحنه های خیلی عاطفی ، گاه باعث می شود، انسان به عمیق بودن یا سطحی بودن محتوا کمتر توجه کند از همین سبب است که بی هیچ تاملی با نتیجه گیری فلمساز همنوا و همدم می گردیم و در مورد چندان از تفکر و اندیشه خود مدد نمی گیریم.

لطفا ً این صحنه کوتاه را پیش خود مجسم کنید :

تصویر بیلتون ، در یکی از ویرانه های کابل ، بدون دندان ساختگی ، بدون آن که چیزی بگوید نا امیدانه به سوی کمره نگاه می کند.

صحنهء بعدی ، فرهاد دریا در یک رستوران مجلل مثلا ً در امریکا یا اروپا با دریشی و نکتایی نشسته مرغ پلو می خورد.

بعد فلمساز تبصره می کند :

این همان کسی است که ادعا می کند به هنرمندان موسیقی پول کمک کرده ؛ در صورتیکه شما هم بیلتون را دیدید هم او را ! ـــ با معذرت از آقایان بیلتون و دریا ـــ

صحنهء دیگر :

یکی دو عکس از وحید قاسمی با دو سه جمله از یکی از مصاحبه هایش ــ دو سه تا را من شنیده ام ــ با این سخن از او که " الفبا " را برای کودکان با موسیقی اجرا کرده است. پس از آن مصاحبه با چند کودک سگرت فروش ، بوت رنگ کن  و یخ آب فروش و پرسیدن اینکه ، " الفبا " را یاد دارند ، و شنیدن این جواب که ، نی !

بعد از آن تبصرهء فلمساز : این هم هنرمندی که ادعای با سواد ساختن کودکان را دارد  !

آن های که حساس تر از من و تو هستند ، فورا ً اندوهگین و متاثر شده و وحید قاسمی را مسوول چنین نابسامانی خواهند دانست .

ولی شما را به خدا ، این هم شد استدلال ؟ مگر این ، خاک در چشم مردم زدن نیست ؟ درست با همین شیوه ــ که من آن را با دو نمونهء خیالی دیگر به تمسخر گرفتم ــ است که فلمسازان مورد بحث ما با بینندها طرف می شوند.

 

در بخشی دیگر ، یکی از مسوولین آموزش موسیقی آشیانه رشتهء سخن را به دست می گیرد و از جمله می گوید که ...پسان از رسانه ها شنیدیم که به آشیانه کمک کرده ولی نه کمکی کرده و...

 

صحبت از رسانه هاست. نه آن آقا و نه هم فلمساز از این رسانه ها نام می برند.

در کدام رسانه ها دریا مدعی شده که به آشیانه کمک کرده ؟

آیا این رسانه ها نام و نشانی دارد ؟

آیا گرفتن نام آن رسانه ها ـــ اگر وجود دارد ـــ دهان را کثیف و فلم را آلوده می ساخت ؟

من رسانه های را پیدا کردم که فرهاددریا از کمک به چند موسسهء دیگر نام برده، ولی هیچ جا ذکرکمک به آشیانه را از زبان و قلم دریا نیافتم. اگر شما این ادعا را از زبان و قلم دریا در جای یافته بودید چرا با نشان دادن آن این ادعای خود را مستند نساختید ؟

آیا باز همان حکایت کیک است و تـنبان ؟

آخر سخن :

 

هر فلم که به شیوهء فلم های مستند ساخته می شود ، مستند نیست. پای استدلال این فلم ، چوبین و سخت بی تمکین است. اگر کسی می خواهد به افتخار سال جهانی مولانا " هرچه می خواهد دل تنگت بگو "  را شعار خود سازد ، لازم است فراموش نکند که " چو اکنون بگفتی دلیلش بیار " .

ادعا های این فلم جز مغلطه و دماگوژی که پشت تصویر های اندوه بار کودکان بی گناه و بی خبر از همه جا ، خود را پنهان کرده ، چیزی دیگری نیست.

چنان معلوم می شود که فلمسازان مدت ها مشق مردم فریبی کرده باشند. زیرا آنانی که حقایق رادانسته واز تحریف آن ، کامروا و کامگارشوند ، آماتوران امروزی نه بلکه حرفه یی های دریده چشمی اند که به بازی گرفتن معنویات مردم برای شان  پشیزی ارزش ندارد.

هدف اصلی فلم ترور شخصیت است که این عادت مذموم در کشور ما چندان کم طرفدار نیست.

به نظر من کار اصلی و مهم فرهاددریا ، کمک پولی ــ که تا حال آن را دریغ نکرده ــ برای کوچه وخانه نیست ، بلکه کار مهم او آفریدن ارزش های معنوی است.

معنویتی که در کوچه است ، فکر بکری که در کوچه است ، فضای انسانی که در کوچه است ، معصومیتی که در کوچه است ، هنرمندیی که در کوچه است ، بالاتر از آن است که بتوان آن را با صدا ها و سیما های از این قماش ، آلوده ساخت.

عزیزان !

دریا در هنر امروز افغانستان ، یک مفهوم است. تا می توانید بر او انگشت بگذارید. تادر توان دارید بر او انتقاد کنید. تا می خواهید عیب های کارش را بگویید.

ولی لطفا ً بر او تهمت نبندید.

-----------------------------------------------------------------------

 

پوهندوی دکتور بسم الله شیوامل

06ـ 07 ـ 2007 شهر مونشن آلمان

لطفاً توضیح فرمائید!

 

دوست محترم گل احمد منصور!

 

همانطوریکه به قول شما دم خروس را نمیشود از مردم پنهان کرد دروغ پراگنی، گزافه گوئی و تهمت سرائی نیز روی آدم را سیاه میسازند٠ در رابطه با نبشتهء شما زیر عنوان "طراح اصلی «جغد آشیانه» کیست؟" که در  سایت های وزین «کابل ناتهه » و «خاوران» اقبال نشر یافته است امیدوارم جواب درخور حال تان را از سایت رنگین «روزنه» دریافت نمائید، آنچه درین نبشته به من نسبت داده شده یک دروغ و یک اتهام است٠ دروغ اینکه بنده را از مسئولین و دست اندر کاران پشت پردهء سایت روزنه معرفی کرده اید در حالیکه  اینجانب افتخار چنین مسئولیت را نی در روی پرده و نی در پشت پرده دارم بلکه با سایت اجتماعی - فرهنگی پربار و پرمحتوای روزنه که به مسؤولیت  ژورنالیست توانمند ، مبتکر ، متعهد و مؤفق کشور رفیق و دوست گرامی ام نور محمد عطازی قامت گرداننده گی میشود ، مانند دها همکار دیگر سایت بعضاً افتخار همکاری شانرا دارم نی مسؤولیت روی و یا پس پرده را نمیدانم چرا چنین اتهام را به من بستهء اید؟ 

اتهام بسته اید که زمانی در کمپاین وسیع تبلیغاتی در جراید هیواد و انیس بر ضد آوازخوان شناخته شدهء کشور فرهاد دریا که می خواست آواز خوان سال انتخاب شود سهم گرفته بودم، این دیگر یک اتهام شاخدار است٠ ببینید برادر عزیز! من دوکتور طب«استاد جراحی انستیتوت طب کابل در دیپارتمنت جراحی شفاخانه وزیر اکبرخان کابل» در آنزمان بودم علاوه از تدریس در انستیتوت طب کابل در سرویس جراحی شفاخانهء وزیراکبرخان کار میکردم، مصروفیت های کاری و مسلکی من به مراتب بیشتر از آن بود تا برای انتخاب هنرمند سال ، دختر شایستهء سال ویا مسایلی ازین قبیل وقت می یافتم از سوی دیگر کمپاین تبلیغاتی در نشرات طباعتی مانند نشریه های هیواد و انیس، اگر نمی دانید بدانید که نوشتاری و یا تصویری صورت میگیرد ودر آرشیف باقی میماند در غیرآن درصورتیکه نی رابطهء شخصی با آن نشریه ها داشتم تا کسی را میگفتم که بنویسد یا نوشته ام را نشر کند و نی رابطهء کاری که خودم می نوشتم پس چگونه ممکن بود در کمپاین تبلیغاتی آن شرکت ورزم؟ به خاطر آرامش وجدان شما و قضاوت خواننده گان سایت به اطلاع تان میرسانم که من هیچگاهی برای هیواد و انیس و نشرات غیر طبی دیگر در مورد فرهاد دریا، کسی دیگر و یا چیزی دیگر مطلبی ننوشته ام و نی کسی دیگر به سفارش من نوشته است تنها مقالات ، نوشته های طبی ، کتب درسی و تحقیقاتی که نوشته ام تخصصی بوده و در نشریه های اکادمیک و علمی آن دوران (افغان طبی مجله ، مجموعه مقالات اکادمی علوم طبی ، مجلهء صحت ) به نشر رسیده اند٠از واردنمون اتهامات به اینجانب در نبشتهء شما چنین برداشت میشود که دفاع شما از آقای فرهاد دریا نیز صادقانه نبوده و از کجا معلوم که کاسهء در زیر کاسه نباشد.

اکنون از شما دوست محترم گل احمد منصور می پرسم ! اگر نام اصلی شما باشد من شما را نمی شناسم و شما هم شاید مرا نشناسید پس چه انگیزهء باعث دروغ گوئی و تهمت نویسی در بارهء اینجانب شده است؟ اگر از کسی پول گرفته اید بیجا گرفته اید و اگر تحریک شده اید آدم سادهء هستید، اگر واقعاً مدارک و شواهدی به ارتباط ادعاهایتان دارید بیاورید بیرون تا خواننده های ارجمند سایت های وزین «کابل ناتهه » و « خاوران » که با جعلنامهء تان وقت شان را ضایع کرده اند آگاه شوند و اگر ندارید هم به خواننده گان توضیح دهید تا بدانند که دروغ گفته اید و مسئولین عزتمند سایت های وزین «کابل ناتهه » و « خاوران » نیز بتوانند در آینده از نشر جعلیات و مواد مغشوش کنندهء اذهان عامه جلوگیری کنند٠

عقل و ذهن را برای آن آفریده شده است تا انسان عاقلانه باندیشد و حرف خیر به زبان آورد، قلم را برای آن آفریده اند تا نیک پنداری و خیراندیشی تجلی بیرونی یافته به غنای معنویت بشری افزوده شود، انترنت را برای آن آفریده اند تا در اکمال و مبادلهء دانش و معرفت انسانی سرعت و سهولت بار آید٠ آنانیکه طور دیگر می اندیشند و کار دیگر میکنند از سلامت عقلی بی بهره و «روان رنجور» اند٠

کاپی به سایت های وزین:

ـ «کابل ناتهـ»

ـ «خاوران»

ـ «روزنه»

***************

دروازهً کابل

 

سال سوم                  شمارهً ۵٢          جولای       2007