کابل ناتهـ،
|
خاتول مومند من و خاطره هايم
من و خاطره هايم همه پر پر گردید مانند برگهای زردهء پائيز خشکیده اند در سایه های بید باد های عاصی برباد برد ما را
تقدير مرا در دست گردباد زندگی سپرد و زندگی مرا آنقدر رنجاند که نفس در سينه سنگينی ميکند امروز
آری من و خاطره هايم خانهء ریگی دم ساحل طوفان دریا آنرا از هم شکست امواج ساحل تا اعماق آبها ما را برد یک سفر نا خواسته و کمنام
من و خاطره هایم آئینهء شکسته و هفت بهار بدقسمتی سنگ تقدیر خورد کرد ما را یکسر من و خاطره هایم... مرده ایم در جهان یاس من و خاطره هایم
11.04.07 ************ |
بالا
شمارهء مسلسل ۵١ سال سوم جون ۲۰۰۷