کابل ناتهـ،
برنامهء ویژه
|
داکتر صاحب
گرانقدر
من از زمان نوجوانی با صدای گیرای داکتر صاحب اکرم عثمان وداستان های کوتاه و زیبا شناسانه شان که باآواز مقبول خود آنرا روز های جمعه دیکلمه میکردند و از طریق رادیو افغانستان پخش میگردید آشنا شدم . من استعداد حرفهای شایسته ودر خور مقام والای داکتر صاحب اکرم عثمان را ندارم، اما بمثابهء شاگرد کوچک این عرصه در مورد شخصیت ، جایگاه واثار این بزرگمرد همینقدر میتوانم بگویم که ایشان در هر کلمه ودر هر جمله شا ن حامل پیام به وطن ووطندار خویش وبیانگر دردهای ومصایب شان میباشد وازاین نعمت بزرگ و رسالت هنرمندانه بهره مند است. او از امراض قوم گرائی تنفر دارد از این رو مخاطبین اش پیوسته افغانها است .او پیام های خویش را بر خلاف به زبان ساده وعام فهم بیان میدارد ، به همین دلیل است که در هر گوشه وکنار وطن مان از شهرت نیک برخوردار است .من برای این ثروت ملی کشورمان طول عمر ، سعادت وصدای زیبای شان را زیباتر وقلم رسای شان را رساترآرزومیدارم .
بشیر مومن
پيشكش به 70 سالگي جناب داكتر اكرم عثمان
مـرداره قولس؟
با جيبهاي پر از برف و باد مي آمديم ما و شما ثغور كابل را تعيين مي كرديد آن وقت از هر جهت
چه ايام غافلگيري مي وزيد اداره، چه مستقيم، مفتون «فرهنگ خلق» بود و در آفاق ادبِ شما، ستارة چوپان را هول گرفت اما الفِ تياقِ ما نسبش را به انبيا رساند
براي ميز شما جاي مناسبي نيافتيم ياد تان هست؟ به سفينة هوش گفتيد: «بالا خانه خراب است!» و خنديديد... راستي، شما كه مي دانستيد شبديزي در قسيل رهاست چرا پي رخش را در كابلستان گرفتيد؟ چرا با يك پياز و نان، بغداد را به زانو درآورديد؟ پس يك روز گفتند، كفچة كلاشنيكوف شما را زد... حيف!
در حصارستان غور موميا مي توان يافت ولي تيشة رفقا، كاملا مرا از كوه كرد و گياهانِ افسانه، ديگر بينايي نبخشيدند لكن، تنها شما مي بينيد كه ني ها گل مي كنند و هزار سال است كه بر اين نحله نيز كفر ورزيده ايم ما پس سوگند مي دهيم تان: هفتاد ترجيع ديگر، ضرباهنگ «بشنو از ني» را قند مكرر بخشيد! مخلصانه و اميدوار مي پرسم: مرداره قولس؟
غلام حيدر يگانه ـ صوفيه ـ 2007 م
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٩ سال سوم مي ۲۰۰۷