کابل ناتهـ،
|
رمان «از یاد رفتن» نوشتهی محمدحسین محمدی همزمان با بیستمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران منتشر شده است. کتاب توسط نشر چشمه و در 90 صفحه منتشر شده است. یادداشت دربارهی این کتاب را از روزنامهی اعتماد (دوشنبه، 17 ارديبهشت 1386 - شماره 1386) تهران نقل میکنیم.
آنها را نبايد دست کم گرفت
حسن محمودي
حتي اگر آصف سلطانزاده با مجموعه داستانهاي کوتاهاش و خالد حسيني با رمان«بادبادک باز» اش و عتيق رحيمي با رمان«خاک و خاکستر» اش براي ما در اين سال ها، مهمترين معرفهاي جدي ادبيات افغان بودهاند، انتشار رمان «از ياد رفتن» محمدحسين محمدي تاکيد مهمتري خواهد بود بر اين نکته که جريان داستاننويسي امروز افغان را نبايد دست کم گرفت. سلطانزاده، خالد حسيني، عتيق رحيمي و چند نام ديگري که کتابهاي داستانشان به دستمان رسيده و آنها را خواندهايم، بيشتر ما را کنجکاو سر درآوردن از حوادثي ميکرد که در اين سالها بر سر جماعت افغان رفت. اما رمان « از ياد رفتن» و البته برخي از کارهاي اخير ديگر نويسندگان افغان ما را متوجه بخش مهمتري در داستاننويسي مي کند. اين يادداشت مشخصاً توجه را به سمت و سوي کتاب جديد محمدحسين محمدي جلب ميکند و آنچه گفته ميشود نفي ارزشهاي ديگر نويسندگان قابل توجه افغان در اين سالها نيست. حرف بر سر اين است که محمدحسين محمدي در کتاب اخيرش بيش از آنکه بخواهد با پررنگ کردن حوادث و خشونتهاي آمده بر سر انسان افغان حرف بزند، ماجراها را تا حد امکان کمرنگ ميکند و به جاي آن به ساختار و فرم اثرش بيشتر ميانديشد. اين ويژگي کمي نيست براي داستاننويسي که حتي در بستر همين کتابش ميتواند با حجم بالايي از حوادث برخوردار باشد. کتاب را نيز در تحليل بايد در وهله نخست از همين منظر نگاه کرد و به بررسياش نشست. به خواننده نيز بايد توصيه کرد که در مواجهه با رمان«از ياد رفتن»، متن را به همراه شکل اصلي اش مد نظر داشت. در رمان«از ياد رفتن» با کمترين حجم حوادث روبهروييم که نويسنده با چيدن دقيق جزئيات در کنار هم و حرکت تدريجي شخصيت اصلي به ناگهان در آخرين سطرها، مهلکترين ضربه را به خواننده وارد مي کند. ضربهيي که شوکي آرام اما تاثيرگذار به جا ميگذارد. سيدميرکشاهآغا در پنجشنبه،24 جماديالثاني 1422 هجري قمري در«پانزده کم هفت بجه صبح» از خواب بيدار ميشود و با بيداري او، رمان آغاز ميشود تا در چند فصل که هر کدام ساعتي از روز را بازگو ميکند، ادامه يابد و در نهايت در «بيست و پنج کم هشت بجه» تمام شود. اين فاصله از صبح تا سرشب را در برميگيرد.
محمدحسين محمدي نويسنده رمان که بيش از اين از او مجموعه داستان کوتاه «انجيرهاي سرخ مزار» را خوانده ايم، رمان «از ياد رفتن» را با سبک و سياقي متفاوت با داستانهاي کوتاهش مينويسد.
رمان مملو از واژهها و عبارات افغان است و با دستور زبان افغان روايت مي شود. اين ويژگي کار براي مخاطب آسان خواني که عادت به خواندن داستان با زبان پاک تهراني دارد، کمي سخت به نظر ميرسد. نويسنده نيز نخواسته داستانش را در نثر به زبان رايج داستان امروز ايراني نزديک کند. مخاطبي که داستان خوان حرفهيي است و داستان را براي لذت بردن از متن و کشف زواياي پنهان آن ميخواند در برخورد با رمان«از ياد رفتن» دچار مشکل چنداني نميشود. واژهها و اصطلاحات در پايان کتاب، ترجمهشان به فارسي آورده شده، با اين حال اگر هم نبوده، به نحوي در جملات به کار رفته که نياز چنداني به مراجعه به فهرست در عين خواندن نيست. کتاب اين ويژگي را دارد که واژهها و اصطلاحات در هر صفحه، زيرنويس نشدهاند. ساختار دستور زبان افغان براي خواننده فارسي، مکثهايي را به همراه دارد که علاوه بر لحن ايجاد شده، از اتفاق مورد نظر نويسنده، حداقل براي مخاطب ايراني کمک قابل تاملي است. سيدميرکشاهآغا، پيرمرد سالخورده افغاني در زمان طالبان و در غارت و فقر ناشي از روي کار بودنشان، روزي مثل روزهاي قبل و در پيش رويش را طي ميکند. از آنجا که خط اصلي داستان بسيار اندک است و بازگويياش در اين يادداشت به اصل اثر در ذهن خواننده ضربه ميزند، از پرداختن به جزئيات داستان پرهيز ميشود.
محمدحسين محمدي با رمان کم حجم « از ياد رفتن» تجربهيي قابل تامل پيش روي ما ميگذارد که به اين آساني از ياد نميرود.
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٩ سال سوم مي ۲۰۰۷