کابل ناتهـ،


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بقلم مسعود فارانی 

 

   اشاره ی

به یک متن  وزین

                                                                                 

کنون ای سخنگوی  بیدار مغز      یکی داستانی بیارای نغز

                                                                                                          فردوسی

 

درقلمرو زبان فارسی موازی با تاریخ پیشرفت های معاصرافغانستان یعنی ازعصرامیرشیرعلی خان تا امروز در عرصه داستان نویسی  رمان یا داستانی نوشته نشده که بتواند سرگذشت  نام آوران ادب، هنر و فرهنگ خطه زبان فارسی را حماسه گونه به تصویر بکشد.
 

 قسمیکه درین دوره چه در افغانستان، ایران وتاجیکستان دیده شده توجه  اغلب نویسندگان بیشتر به جنگسالاران، سرداران ، شاهان  و شهزادگان  و امرا بوده است .
 

این کم توجهی به سرگذشت هنرمندان ، ادبا وفرهنگیان بزرگ زمینه شده تا خلای درادبیات زبان فارسی وجود داشته باشد.
 

کشور ایران بنابه وضعیت جغرافیائی اش که در غربی ترین قسمت حوزه فارسی زبانان واقع است زمینه آنرا داشت تا نماد های روشنگری مدرن نسبت به تاجیکستان امروزی (قبل از پیوستن به حوزه اتحاد شوروی ) و افغانستان در آن سرزمین زودتر آشکار شوند.
   

هم مرز بودن با ترکیه نیمه اروپایی کمالی وهم مرز بودن با سرزمین های  که از نظر سیاسی و فرهنگی با روسیه  اروپایی نزدیکی فراوانی داشته اند واز طرف دیگر  ارتباط گسترده ایران در قرن 19 و 20 به شمول مهاجرت های وسیع با روسیه که دستخوش تحولات دراماتیک بود و با اضافه آن تاثیر مستقیم فرهنگ پویای فرانسه بر ایران در آخر  دورۀ قاجاریه واوایل مشروطیت ونتیجتا نزدیکی به تحولات اروپا امتیاز های بودند که به کشور ایران این امکان را فراهم میکردند.
 

 اما با وجود این اوضاع مساعد  تا جائیکه قرائن نشان میدهند در بخش رومان تاریخی کم وتم نوشته های که در ایران بمیان آمدند  کاملا درحالت ابتدائی قرارداشته  و نتوانستند  به هویت تاریخی  در ادبیات ملی  ایران کمکی نمایند .
 

در تاجیکستان گرچه تاجیکها از لحاظ فرهنگی کمتر آن زمینه را یافتند تا خود را از تسلط  زبان و ادبیات روسی آزاد کنند و به پویائی زبان وفرهنگ خود بپردازند  مگر با آنهم در سال1999 درشهر دوشنبه رومان تاریخی جالب توجهی  بقلم ساتم الوغ زاده (بخط فارسی در 432 صفحه) با بیان شیرین فارسی تاجیکی انتشار یافت که  نویسنده  توانسته است سر نوشت سخنسرای بزرگ خطۀ زبان فارسی راتحت عنوان   فردوسی  درچوکات یک رومان تاریخی بنویسد.

این اثر از جمله معدودی آثاریست  که قادر شده تا خلای متذکرۀ  را تا جای  در این راستا  در خطهء  زبان فارسی  پر کند.
 

در افغانستان نیز از رومانهای اولیه مثل جهاد اکبر و بی بی خوری جان یا تصویر عبرت یاجشن استقلال در بولیویا  * گرفته تا داستانهای امروز هیچ یک  داستان ویا رومانی  تاریخی جز داستان کوتاه مرد و نا مرد از داکتر اکرم عثمان وجود ندارد که  چهره هنرمند بزرگ و یا ادیب بزرگ یا عالمی را بتصویرکشیده باشد .
 

داستان مرد و نامرد  توانسته است  به تنهائی  این خلای ادبی را در افغانستان پر کرده و بخش ازهویت ملی ما را که میتواند در ادبیات منعکس گردد در قالب داستان کوتاه بازبان شیرین  وساده پیشکش جامعهء افغانی نماید. این داستان با تمام کوتاهی خود  توانسته است منحیث نوعی از انعکاس هویت ملی در عرصهء ادبیات افغانستان مطرح گردد .

  داستان کوتاه مرد و نامرد ترکیبی از حماسه معاصر و آمیزه ی  ازرمان تاریخی است . این ترکیب کاریست جالب وطرحیست جدید که آنرا میتوان بمثابه نوعی از ابداعات ادبی  درعرصهء ادبیات پذیرا شد .

 

در کنار خصوصیات برشمردۀ  فوق از داستان مرد ونامرد باید خاطر نشان کنم که این داستان چند بعدی با ترکیبی از فضای حماسی از رادیو تلویزیون دولت دست نشانده شوروی به گویندگی خود نویسنده  داکتراکرم عثمان منتشر شد. غرض از نشراین داستان از طرف دولت وقت این بود تا  آنچنان  که خودرا به غلط نمایندۀ مشروطیت  ، ریفورمیسم اوایل قرن بیستم و وارث نهضت امانی معرفی میداشت به چهره ی خود رنگی بزند . در حالیکه خود آن رژیم استقلال را زیرسؤال برده ،باپایمردی همسایه بر خلاف خواست جامعه براریکه قدرت تکیه زده بود.

  اما نشر این داستان در بر داشت و باور مردم این بود که :.

  داکتر اکرم عثمان با قرائت این اثر خود از رادیو تلویزیون اعتراض آشکار خود علیه دولت دست نشانده  را با مقایسه استواری و صفای ملت در تصویر استاد قاسم در مقابل نماینده بریتانیای غاصب و برجسته کردن حماسهء استقلال خواهی  ملت و کرکتر با عظمت امیر امان الله غازی وهمچنان با مقایسه  چهره فعالین دولت در  ترسیم چهره خائنین  در دربار حبیب الله ، اعلام کرده است .
 

 اینکه واقعا آیا این انگیزه ها و  برداشت ها در این زمینه با واقعیت سر سازگاری داشته  یا نداشته اند احتیاج به موشکافی بیشتر دارد که از حوصله این چند سطر خارج میباشد . اما  داستان مرد و نامرد   در پشت خود هر انگیزه ی داشته  وهر برداشتی را در پی انگیخته باشد بصورت مستقل داستانیست  ماندگار.
 

با این مجمل در مورد  داستان سنگین مرد و نامرد  خواستم تا بهانه بوجود آید که هفتاد سالگی عمر  داکتر اکرم عثمان  را برایشان تبریک گفته آرزوی  خود را برای عمرطویل  توام با سلامتی ،سعادت ومؤفقیت شان ابراز دارم.

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٨                سال سوم                     مي ۲۰۰۷