|
هما آذر محتسب زاده
سبزه زار
نشسته ام در انتظار
مگر،
نه ابرهات را نوید بارشی،
نسیم را نه دست بخششی،
نوازشی،
بر آن کرائه ی عطش گرفته
شب نشسته
خاکسار
اگر شکوه سبز بی مثال من بٌدی
حبیب دیر سال من بُدی
دگر مرا تو پیک شادمانه نیستی
ترانه و سرود را
بهانه نیستی،
تو سالهاست رخ گرفته ای
ز من وز آن دیار
من از تو دل گرفته ام
من از تو دست شسته ام
بریده ام،
به فصل شوم خاطرات هستیم
رقم زدم ترا دوبار
ای بهار!!
المان مارچ 2000
************ |