کابل ناتهـ، Kabulnath
|
هادی میران
عطر گل مریم
ستاره درغزل پیچیده یک دامن زلیخا جان مرا آویخته درشاخه ی مهتاب سرگردان
مرا درزورق مهتاب دردریا رها کرده مرا درشیشه حل کرده مرا پیچیده درطوفان
مرا پیغمبری آموخته ازبرگ لبهایش میان مصر چشمانش مرا آورده از کنعان
میان شیشه بشکفته گل پیراهن سرخش شکسته شیشه را پیراهنش را شسته درباران
پس ازآن ریخته بردامنش عطر گل مریم درآغوش طناب خاطر من کرده آویزان
گل پیراهنش آمیخته با عطر شب بوها گل پیراهنش راکاشتم یک روز درگلدان
۲۳/۳/۲۰۰۷ وانشبوری
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤۷ سال سوم اپریل۲۰۰۷