کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

در توفان های نوبتی کشورما، توفان حاضر سهمگین ترین، هنولناکترین و بدترین آنهاست و چیزی نمانده که این توفان بکلی بیخ و ریشهء ما را از صفحهء روزگار برکند و طومار تاریخ ما را برچیند.


ما دیگر در هیچ مسأله ای باهم توافق نداریم و «اتفاق کرده ایم که باهم متفق نباشیم» اکنون جامعهء ما در خطوط قومی، نژادی، زبانی و مذهبی تجزیه شده و در یک کشور، چندین کشور و چندین اداره سمتی و منطقه ای تشکیل شده است.


پا به پای ویرانی خانه ها، مراکز فرهنگی، مؤسسات صنعتی و زراعتی و انهدام راه ها و شهرها، اذهان و عقول و باورها و وجدانهای ما نیز تخریب شده، برخی به بیماری هذیان گویی، پرخــــــاشگری، و غیض و عصبیت و افسارگسختگی مصاب شده است و برخی دیگر سر زیر بال کرده از دنیا و مافعیها بریده اند.


از شگفتی های جامعه ما یکی این است که همدیگر را نه تنها در بین عقاید متفاوت قبول نداریم بلکه در یک عقیدهء نا متفاوت نیز یکدیگر را رد میکنیم و این نکته میرساند که دیگر بدترین، حقیرترین ونامشروعترین اشکال اختلافات و برخوردهای اجتماعی را تجربه می کنیم وتضادهای موجودِ ما نه تنها ایدویولوژیک و عقیدتی نیست بلکه در یک سمت و صف واحد  بخاطر ارضای دیو درون و رسیدن به مسند قدرت حاضریم برادر خویش را نیز بردار بکشیم.


قدر مسلم این هم است که به مقتضای شرایط تاریخی سیاسی و پیچ و مهرهء ارکان جامعهء ما چندانکه باید با یکدیگر میخکوب و محکم کاری نشده و پیوسته معروض با خطر تجزیه و انهدام بوده است و اکنون که قیامت کبرای تاریخ ما فرارسیده است چنین خطری دو چندان ما را تهدید میکند. طی بیست وهشت سال اخیر جراحانی ناشی و نوآموز با کارد و چاقو به جان ما افتادند تا ناموزونی های اندام ما را راست کنند اما نه تنها به این کار توفیق نیافتند بلکه کژی تازه بر کژی های سابق افزودند.

تا هنوز به آن طبیب حاذق و جراح لایق نرسیده ایم که درد ما را تشخیص کند و عوض گرده، معده را زیر تیغ نیندازد. از همین جا و بخاطر اشتباه در تشخیض، بیماری های ما مزمن و واگیر شده است.


نا گفته روشن است که نتیجهء ناگزیر معادلهء غلط، جواب غلط خواهد بود. از همین جا با فورمول های غلط و وام گرفته از محاسبات و شرایط دیگران به تنایج غلط رسیده ایم. پس «جامعه شناسی درمانی» یا « درمان شناسی اجتماعی» همیشه بر تشخیص درست از تاریخ، جغرافیا و ساختار های اجتماعی ما استوار است و بعد از تمیز و تعیین دقیق نوع مرض می توانیم به نسخه ای شفابخش برسیم و چنین رسیدنی ملازمه دارد به اینکه ما در کجای تاریخ و جغرافیا و شرایط زنده گی اجتماعی قرار داریم.


معمولا ما تاریخ را از بالا به پایین خوانده ایم و تحقیقات تاریخی ما بر محور کارنامه های سلاطین و پهلوانان و سیما های اساطیری و دیگر چهره های شاز و استثنایی چرخیده که در حد خود مفیدند ولی مفیدتر از آن خواندان تاریخ از پائین به بالاست که روابط مالکیت، روابط اقشار و لایه های اجتماعی را برساند و نقش گروه هایی را برجسته سازد که با قبول محرومیت ها، دردها و داغها و انواع مشقات و تبعیض، فرهنگ و هنر راستین ما را رقم زده اند و مضمون «جامعه شناسی بزرگ» چیزی جز این نیست.


با تآسف و دریغ بسیار، نه تنها گروه های سنتی و مردم ساده متعارف به تبع کشاکشهای قومی و فرقه ای به اجزای چندگانه تقسیم شده اند بلکه شمار کثیری از روشنفکران نیز بی توجه به الزامات زمان ما و رسالت تاریخی شـــــان دنباله رو همان گروه های واپسگرا شده اند.

اندوهبارتر اینکه در عالم هجرت و دربدری نیز از همان مواضع تخم نفاق می پاشند. قدر مسلم اینست که سایق هرکدام ما در کار بریدن از بیخ و ریشه متفاوت است و هریک پای بندِ دیدگاه و آرمان علیحده بوده ایم ولی جبر محتوم زنده گی خواسته و ناخواسته ما همه را در یک صف رانده است ـ صف جماعتی که ا گر در هیچ مساله ای باهم شریک نباشند در تعلق به یک فرهنگ باهم شریکند و همین میراث مشترک معنوی تبارنامه واحدیست که ریشه های یکایک ما را به اصل و نسب قدیم وصل میکند و خبر از همدلی و پیوند های تاریخی و فرهنگی میدهد.

سالم سازی فضای تفکر فرهنگی در گرو بررسی منصفانهء مسایل قومی و فرهنگیست. ما برآنهم که آن بگومگوها عمدتآ سلیقه ای میباشند تا نظری و سیاسی.


ما معتقدیم که در وضع حاضر کشورما با صدها مشکل داخلی و بیرونی روبروست. همسایه ای، ما را به مثابهء صوبهء پنجمش می نگرد! و همسایه ای به چشم کلونی فرهنگی!


از دید ما تغییر دادنِ نام افغانستان نه سودمند میباشد و نه به موقع.  طرح چنان قضایایی از مجرای نیاز و ضرورت اجماع ملت ما میگذرد. در غیرآن ما همه یکسان زیان خواهیم دید. تجربهء سایر کشور ها ثابت کرده که بدون پا گرفتن نورمهای دموکراسی و جامعهء مدنی و مشارکت عادلانهء تمام عناصر قومی، مذهبی وسیاسی جامعهء در کار توزیع فرصت های مادی و معنوی هر تغییر روبنایی  بازی با الفاظ خواهد بود وهرگز مشکلی را حل نخواهد کرد.


برادران ایرانی ما با اینکه از دیرگاه از کاربرد نامهایی چون «ایران» و «خراسان» بهره برده اند ولی در حل دشواری های فرهنگی شان کماکان با گره های کوری مقابل می باشند.

هنوز هم ترک زبانهای آذربایجان، عرب تبارهای جنوب ایران، ترکمن های گنبد کاوس و کردهای غرب و شمالغرب ایران وسیعأ خود را با تبعیض زبانی و اتنیکی مقابل می بینند.

پیروان مذهب سنی حنفی ومالکی نقش بسیار بیرنگی در حیات حقوقی، سیاسی و اقتصادی همسایهء غربی ما ایفا می نمایند.


رفورمهای شکلی و بدون پایگاه اجتماعی در جمهوری سابق شوروی نیز بجایی نرسید.  باشد که روشنفکران ما با عبرت از تجارب تاریخی ممالک پیرامونی، دیده گاه های ثقافتی شان را در وقت و زمانش، همزمان با بلوغ عقلی و شعور اجتماعی مردم ما عنوان نمایند و ازهرگونه شتابزده گی و بر انگیختن هیجانات قومی پرهیز نمایند.


آیا از همین سکو می توان به منطق شناخت و ضرورت توسعه همبستگی فرهنگی بین عناصر ساختاری ملت ما رسید و برنامهء پاسداری از آنرا طراحی نمود؟ بدون شک چنین است.


ما امضاء کننده گان این فراخوان از تمام روشنفکران هموطن، بخصوص گردانندگان رسانه ها آرزومـــندیم که در نوشته ها، مصاحبه ها و تماس های شان از حد اکثر مدارا، ملایمت و مساهله در برابر یکدیگر کار بگیرند و از کار برد کلمات اهانت بار، نفاق افگنانه و رکیک خودداری ورزند و از ادب مباحثه مناظره و گفت و شنود پیروی نمایند و حل نهایی مشکلات موجود را به روزگاری احاله نمایند که آحاد مردم ما بیش از شرایط موجود همدیگر را درک می نمایند و ظرفیت های شان برای همزیستی و همدلی افزونتر می شود.


به امید آنروز
 

از طرف گرداننده گان کلوپ قلم افغانها در سویدن و سایت کابل ناتهـ

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٨                سال سوم                     مي ۲۰۰۷