کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 دستگیر نایل

 

 

رنگ، در شعر بیدل

 

 

 

ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل، شاعر فیلسوف وعارف بزرگ در سرزمین پهناور وادب پرور هند، صاحب مکتبی درمکتب هندی است.مکتب هندی، مانند همه مکتب های ادبی، سخنوران بزرگی مانند بیدل، صایب،کلیم وبسیار دیگر دارد.که از میراث های گرانسنگ زبان فارسی شمرده میشوند مکتب های ادبی، ازسبکها، ذوق ها، وسلیقه های شاعران وسخنوران  بزرگ پدید آمده اند. مکتب هندی، که مکتب بیدل جزء آنست، باید ( طرزنو) و( معانی نو ) ایجاد میکردند.( طرزنو)؛ عبارت ازجهان نا شناخته ای بود که در باره اش سخن گفته میشد.و شاعر باید از دربار ها بیرون شده در میان مردم و لایه های پایینی جامعه می رفت وحرفهای دل آنها را میگفت.دراین مکتب، کاربرد واژه های نوی چون: بوریا، کفش، تواضع، آبله ، حلقهء در و.. ..معمول گردید.،مکتب هندی، ازهمین شعرهای (وقوعی) پدید آمد که بیدل، نمایندهء بزرگ و سخنور بی بدیل آنست.وقتی بیدل میگوید:

_ به هزار کوچه، دویده ام، به تسلی ای نه رسیده ام

   زقد خمیده ای شنیده ام، که چو حلقه شد، به دری رسد»

 در واقع بیدل میخواهد از مفاهیم  فروتنی و تواضع، چنان تصویر زیبا ودلنشینی بکشد.حلقهء در شدن، یعنی:به مراد دل رسیدن وتواضع نمودن.وبه کمال مطلوب دست یافتن.است.بیت دیگر:

_ « همه عمر، هرزه دویده ام، خجلم کنون که خمیده ام

      من اگر به حلقه تنیده ام، تو بیرون در، ننشانی ام »

ویا صایب تبریزی که میگوید:

_ « پینهء کفشم اگر دندان نما شد، عیب نیست

   خنده دارد کفش من، بر هرزه گردی های من»

که در حقیقت صایب، بر هرزه گردی های خود ودیگران انتقاد میکند.

مثال دیگر از ذکر واژهء « بوریا » و « بوریای فقر» در اشعار بیدل:

_ « حضور بوریای فقر، عرض حالتی دارد

     سزد گر بستر محفل شود خواب فراموشم»

 

 یکی ازین مضمون های ( نو) واژه ( رنگ) است.که بیدل،بیشتر ازهر شاعر زبان فارسی به آن، توجه داشته است.هرچند که مولانا ومتقد مین هم آنرا به معانی مختلف بکار برده اند در مکتب بیدل،( رنگ)، ترکیبها و تعبیر های زیبا یی بخود گرفته و ازآن،مضامین دلنشین ساخته شده است.تعبیر ها وترکیب هایی چون:رنگ ورو،رنگ وبو، رنگ باختن، شکست رنگ، دورنگی،پریدن رنگ رنگ زرد،آب و رنگ، یکرنگی و بسیار دیگر.اکنون نمونه هایی از این تعبیر وترکیب ها را در اشعار بیدل می خوانیم:

پریدن رنگ و رنگ باختن: یعنی، تغییر حا لت دادن، شرمنده شدن، سراسیمه شدن:

_ « بیدل مبا ش، غرهء سا مان اعتبار            هرچند رنگ با ل ندارد، پرنده است »

« رنگ »، بمعنی فریب ونیرنگ در بیت زیر:

_ « خیا ل ما یل بیرنگی و، جهان همه رنگ         چو غنچه محو دلم، بوی آشنا، اینجاست »

علمای ساینس معتقد اند که جهان در آغاز، بشکل کوره آتشینی بوده که در اثر انفجارات وفعل وانفعالات به پارچه ها تبدیل گردیده واطراف آنها را غبار گرفته وبعد به شکل کنونی در آمده است.بیدل گوید:

_ « این عا لم آشفته که هستیست، غبارش         رنگیست که من صبح ازل، باخته بودم »

یکرنگی: یعنی یکد لی، صا دق بودن، اصل وجوهر چیزی:

 

_ « اختلا ف خلق بیدل، در لباس افتاده است        ورنه یکرنگ است خون، در پیکر طاووس وزاغ»

 

 یعنی، خون دربدن همه جانداران یکیست وجاریست اما اختلاف ما ادمیان در لباس ما ست یا در طرزتفکر ودیدگاههای ماست.در ذوق ها وسلیقه های ماست.حا ل آنکه اصل وجوهر ما، یکی است.

گردش رنگ: یعنی، تغییر رنگ دادن ، ظاهرا تغییر حا لت کردن :

_ چو برگ گل، از این گلزار نیرنگ             چه داری بر ورق، جز گردش رنگ؟»

گلزار نیرنگ، در اینجا کنایه از هستی ماست، دنیا است یعنی در دنیا بغییر از نیست شدن وفنا شدن دیگر چه حاصلی است.؟ مانند گل که در گلزار میشکفد و بعد، پرپر میشود.

_ « ترا، تا سیر تصویر است، در پیش            مرا، چون رنگ، باید رفتن از خویش»

یعنی: تا تصویر تو در آیینهء دل ما هست، من باید از خویش بروم، یعنی محو دیدارتو باشم ، برای تو، فنا شوم

( رنگ و بو): یعنی ظاهر وباطن، ودر بعد فلسفی اش ماهیت وپدیده، شکل ومضمون.در بیت زیر:

     پیغام بوی گل، به دماغم نمی رسد

    آ یینه دار عالم رنگ، از کجا شدم ؟

آب و رنگـ : یعنی، طراوت و تازه گی و بهار و زیبایی ها:

_ « زآب ورنگ، هر سنگی و خشتی              نقاب    چهرهء    راز    بهشتی

     بهارش بسکه تخم رنگ، می کاشت          همه تا پر زند، موج شفق کاشت

    زموج  سبزه و گل،  رنگ ها، جست           شفق، تابی زد و قوس قزح بست

    گر از وصف قزح، گیرد بیان، رنگ            ببا لد  از  زمین تا  آسمان، رنگ

در بیت های بالا، صفت از سرخی رنگ شفق وقوس قزح وبهار وزیباییهای طبیعت شده است.که زمین تا آسمان پر از زیبایی وطراوت وتازه گی است.کمتر شاعری مانند بیدل دیده میشود که دروصف طبیعت،بهار وجلوه های آن داد سخن داده باشد.بیدل، درمثنوی محیط اعظم،اشعار دل انگیز،نغز ودلنشینی درمعنی ( کیفیت رنگ وبو) که همه وصف طبیعت ، بهار، وزیبایی های جهان ما وسبزه وگل ومی و آتش وشوق ومستی وشور وجنون ، عشق وشیدایی دارد که هرچه بخواهی ، در آن می یابی:

_ « زمین تا فلک، رنگ وبو پرور است           تو آغوش واکن، چمن، در بر است

جهان نیست جز  پردهء رنگ و بو                  در این رنگ بو، هرچه خواهی بجو

فلک، عا لمی را به  گل،  بر  کشید                    که با ید ازین  رنگ،  ساغر کشید

حریفان  فرصت،   شتا بی      کنید                   به   می،  فکر  تد بیر   آبی    کنید

که از سبزه تا گل، بچنگ آتش است               جهان جمله رنگ است ورنگ، آتش است

کجا  من،  کجا   تو، کجا  ما و   تو ؟                طلسمیست، وا بستهء رنگ   و بو»

( پایان _ فبروری 2007 ، هلند )

 

 

درگههء آرامگاهء حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل در شهر دهلی

(باغ بیدل)
 

مقبرهء حضرت ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل

 

عکاسها از کابل ناتهـ

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٦                سال سوم                      مارچ/اپریل۲۰۰۷