کابل ناتهـ، Kabulnath
|
کاش من دختر سیاه سنگ می بودم آرزو ملال
به نویسنده بی همتای وطنم : دکتور صبور الله سیاه سنگ
در مرز گور و گنگا ایستاده ئی و من هنوز نمی دانم که : اول باید روی زیبای عبیر را ببوسم یا دستان مقدس تو را ؟ اما این را می دانم که : هم هندوی وطن ام بتو افتخار می کند و هم مسلمان وطن ام
تو در مرز گور و گنگا در سوگ دختر عراقی ات با قلم ات اشک می ریزی و من با قلم شکسته ام به حال مردم وطن ام اشک می ریزم که هنوز هم در گیر تفرقه ها و توطئه ها مانده اند
تو در مرز گور و گنگا به جستجوی دختر از دست رفته ات هستی و من در مرز گور و گنگا به جستجوی پدر گمشده ام هستم و فریاد می زنم که :
کاش من دختر سیاه سنگ می بودم کاش من دختر سیاه سنگ می بودم
*** ** *
از هالند
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٦ سال سوم مارچ/اپریل۲۰۰۷