کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 
لاله رُخان ِ ســرو قـــد
۱
یادی از میرعلی احمد شامل (سالک)
 
نصیرمهرین
 
 

هر کجا لاله رخی با قد سروی دیدید

یک نفس یاد ازین جــلوۀ نا شاد کنید

                                                    شادروان عبدالکریم نزیهی(جلوه)

 

گمانی برای من برجای نمانده است، که در شناخت افکار وعقاید بسیاری از اندیشمندان، به ویژه افکارتحول طلبان جامعۀ خویش کمبود های اساسی داریم. این ابراز نظر اطمینان آمیز را هنگامی بهتردرک توان کرد که به تصویرافکار واندیشه های در دست داشته  ازبساچهره های دارندۀ سهم ونقش در حیات جامعه نگاه کنیم.

 


میرعلی احمد شامل(سالک)

 

 گاهی برخی چهره ها با نام وشهرت مکملۀ ناقص خانوادگی معرفی شده اند. یک تعداد در سیما های متناقض ترسیم شده اند. ودر بارۀ تعدادی هم برخلاف واقعیت زندگی وافکار وآمالی که دارای آن بوده اند، نگاشته اند. واگراشخاص مورد نظر ما، به قتل رسیده اند و منافع تبلیغاتی قاتلان آنها درمیان بوده است ، آشکارا است که چند بد وبیراه واتهام برخاسته از نیاز استبداد را نیز نثار ایشان نموده اند. مواردی هم آن چه اسناد ومدارکی که میتوانسته اند مُعرف ویژه گیهای شخص مغضوب باشد، نیست ونابود شده اند.

افزون براین پاره یی اززمینه ها وعوامل را که برشمردم، یک عیب دیگری نیزسر راه بوده است . عیب تعیین قالبی از دیدگاه های شخص ابراز نظر کننده. برخی از ابراز نظر کنندگان سعی داشته اند که یک شخصیت مطرح ونام آور را در قالب لزوم دید اوصاف مورد تایید وپسند خود بیاورند. عوامل تعصب آمیز گونانون نیز درین زمینه نقش منفی خویش را بازی نموده اند.

 

این است که در نهایت، در تشخیص سیمای واقعی شخصیت ها، خویش را با مشکلات  روبرو می بینیم . اما وقتی نیات دسترسی به جوانب حقیقی زندگی آنها با نقد چهره نگاری های نابسنده  وناقص در دستور کار قرار می گیرند، درک می کنیم که به دریافت سیرفکری اندیشمندان میهن خویش گام رضایت بخش برداشت ایم. یکی ازین گام ها نایل شدن به دریافت کارکردهای قلمی خود اندیشمندان است. با توجه به آن چه خود گفته ونوشته اند،  سنجش وارزیابی ما از زیر باز دشواری ها بیرون میاید.

 

در ادامۀ مطالبی که پیرامون شادروان عبدالرحمان لودین ، محمد کریم نزیهی، محی الدین انیس، محمد ابراهیم  و . . . نگاشته ایم ، دسترسی به پاره یی ازفراورده های قلمی شادروان میرعلی احمد شامل ، نشان داد که آشنایی ما با انسانی متعهد، عاشق آرمان های تحول طلبانه واجتماعی ، گامی فرارتر رفته است .

درین جستارفشرده ، نخست سخنانی را از قلم خود ایشان میاوریم که به به عنوان مقدمه بر برخی از سروده های خویش نگاشته است . وسپس به ارزشیابی های فکری، سیاسی وفرهنگی یی حضور داشته در آنها عطف می نماییم :

 

 سرچشمۀ آشنایی :

 

1-  سروده های میر علی احمد  سالک ( شامل )

در زندان ولایت کابل ، بین سنوات 1337- 1341خورشیدی

 

دشمن جان است عقل من وهوش من

کاش کشاده نبود چشم من وگوش من

 

« در کشوری که دولب زمامدارانش سرنوشت مردم آن سامان را تعیین وبرچه وشلاق بر افکار، احساسات وآمال مردم حکومت کند، زندگانی مردان وطنخواه ومبارز وحق طلب، عدالت پسند، وارونه و واژگون شده ؛ و جای شان در زندان ومصاحب ایشان هم زنجیر وشلاق خواهد بود.

 

من که کیش وآئینم، مبارزه با استبداد  وخائنین واستثمارگران، دفاع از ستمکش وحمله به ستمگربوده و است ، به این جرم یکمرتبه در ماه دعفرب سال 1329 از صنف دوم فاکولتۀ حقوق وعلوم سیاسی اخراج ومصارف تحصیل برمن حواله گردید وباردوم شب 15 سرطان سال 1336 در عصرحکومت وحشت وترور سردار محمد داود خان در زندان ولایت کابل( مخصوص اول و دوم ) مدت پنج سال و  دونیم ماه در حالت تجرید مطلق( کوته قفلی) زندانی گردیدم .

تعداد کسانی که درآن هنگام زندانی شدند به پنجا ه نفر می رسید، از جمله دوست صدیق وصمیمی ام، محمد آصف پسرمرحوم محمد مهدی خان شهید را ه آزادی ، جوان رشیدوصادق و وطنخواه نیز شامل بود، که هر دو دریک روز زندانی و دریک روز رها گردیدیم .این ههان دوره یی بود که داودخان صدراعظم مطلق العنان  وفعال مایشأ دیکتاتور مطلق پرحیل وفریب افغانستان وحکومت غاصب وغارتگر  ورشوه ستان واطرافیان وحامیان چاپلوس وبیعرضه اش، در ظاهر هر شب و روز در بارۀ نهضت اجتماعی وپیشرفت کشور وآسایش مردم افسانه سرایی داشتند.

پوشیده نسیت که این نهضت نام نهاد وارتفأ وغیره وغیره ، خود عبارت بوده از چند تعمیر محدود که بدست کمپنی استثمارگر هوخست جرمنی برای ملت گرسنۀ وبرهنۀ افغان اعمار شده بود، چند سرک قیر در کابل ویکی هم کافۀ قرغه ( محل هوسرانی ها . . .) آنهم برای ملت تیره روز گرسته وبرهنه .

کشف حجاب را که اعلیحضرت مرحوم امان الله خان آرزو کرد وچیزی تازه نبود.

 

در مدت پنج سال ونیم که در زندان بودم ، درد ها وشورها تراکم کردند وبه زبان شعر به سخن آمدند.

 

این چند پارچه شعری که درین مجموعه گردآمده، فقط درد و سوز وعقده های خود من است که از لحاظ فقر صنایع شعری، ادبی اصلا ً نمی توان اسم شعر را برآنها نهاد. صرف به قول نوید که :

 

مقصد از شعر گفتن من اینقدر بود

کز نوک خامــه عقدۀ دل باز میکنم

 

 

ولی با همه نارسایی ها، بازهم با سرهای پر شور و دل های پر درد وسوز و عواطف پاک ورقیق سر صحبت دارنتد.میدانم که اینها همه پرت وپلایی بیش نیست .وا ز صنایع ونزاکت های شعری بی بهره . امید است مطالعه کنندۀ عزیز بدیده اغماض بر خطاهایش بنگرد.

ناگفته نماند که این ها همه بعد از سرودن در حافظه محفوظ بوده اند. چون اجازۀ فلم  وکاغذ ونوشتن برای ما نبود. وقتا که به تاریخ 19 سنبلۀ 1341 از زندان رها گردیدم چند ماه بعد به رشتۀ تحریر درآدرده شد.

 

از آنجایی که برگ وبار دیگری از من در زندگی نبود ونیست، خواستم برگبار زندگی ام، این پرت وپلا ها باشد بدین ملحوظ جمع آوری شد.

 

نه شگوفه یی نه برگی، نه ثمر نه سایه دارم

متحیرم ، که دهقان ، به چه کار کشت ما را

                                                            میر علی احمد سالک ( شامل )

 

 

ادامــــــــــه دارد

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۵         سال شـــشم               اســـــد ۱۳۸٩  خورشیدی         اگست ٢٠۱٠