کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 
طرزی و سراج الاخبار
 
بشیر سخاورز
 
 

افعانستان و كشور هاى همسايه

  

سه كشورهمجوار افغانستان٬ ايران و هندوستان پيوند های تأريخی و فرهنگ مشترك دارند. اين پيوند ها به سببی است كه حدود جغرافيايی اين سه كشور تا نفوذ استعمار اروپا (روس و انگليس) تعيين نشده بود و گاهی اتفاق می افتاد كه شاه توانايی بر اقليم پهناوری حكم راند. از شاهان پيش ميتوان كوروش٬ آشوكا و كنيشكا را نمونه آورد كه تقريبأ بر تمام اين سه كشور حكم می راندند. در تأريخ نزديك حكمروايی سلطان محمود غزنوی شاهد اين ادعا است و اگر به پنج صد سال پيش نظر اندازيم در ميابيم كه مغول های هند٬ نادر افشار و احمدشاه ابدالی هر كدام به نوبه بر هر سه كشور و يا بر بخش بزرگى از آن فرمان رانده اند. در بسيارى از برهه هاى تأريخى، اين سه كشور، در واقع يك كشور پهناور بود و پهناى جغرافيايى آن در عين حال پهناى فرهنگى آن را فراخ تر مى ساخت و بده و بستان هايى زيادى را بار مى آورد.

 

سراج الاخبار در مقالاتى كه در بخش "وقايع خارجيه" به چاپ رسيده است، پيرامون كشور هاى جهان، به ويژه كشور هاى استعمار گر و استعمار شده حرف هايى، گاهى به تفصيل دارد، اما بيشترين نوشته ها در محور كشور هاى همسايه چون ايران و هندوستان است، هر چندى كه در عين حال بررسى اوضاع اجتماعى و اقتصادى تركيه هم ناديده نمانده است. توجه به تركيه به سببى بوده كه در واقع آن كشور، وطن دوم طرزى به شمار مى رفته است.

 

نويسندگان زيادى چه افغانستانى و چه آن هايى كه پيرامون تأريخ نزديك افغانستان پژوهش كرده اند، سياست كشور هاى استعمارگر و استعمار شده را در رابطه به افغانستان  به تفصيل بيان كرده اند، اما در اين نوشته، تنها به آن كشور ها توجه شده  كه سراج الاخبار بيشتر به آن ها پرداخته است.

 

كسى كه توانسته بود اين كشور ها را در مبارزه بر ضد استعمار متحد سازد، سيد جمال الدين است. در آن زمان، كشور هاى منطقه در گيرو دار رقابت هاى بى معنى نبودند و به سببى كه دشمن مشتركى چون استعمار روس و انگليس داشتند، روشنفكران شان سعى مى كردند تا براى آزادى خواهى از يك گلو  صدا بكشند. سيد جمال الدين كه برنامهٴ در هم شكستن استعمار را در سر مى پرورانيد، با توسل به اسلام و ارائه توجيهاتى كه روس و انگليس نه تنها دشمن آزادى كشور هاى منطقه هستند، بلكه هر دو كشور دشمن آيين اسلام به شمار مى روند و بايست كشور هاى اسلامى در مبارزهٴ شان بر ضد دشمنان وطن و اسلام متحاد باشند، بر كشور هاى منطقه اثر مى گذاشت. پيام سيد جمال الدين مبارزان اين كشور ها را با هم متحد مى ساخت، به ويژه كه سيد در عين زمان تجدد را وسيله ای براى نابودى نيرو هاي استعمارى مى ديد. بديهى است كه كشور هاى اسلامى منطقه به ويژه ايران، افغانستان، تركيه و ماورالنهر از پيام سيد استقبال مى كردند.

 

هندوستان

 تردیدی ندارد که هند و افغانستان تأريخ مشترك داشته و فرهنگ دو كشور بر همديگر اثر گذاشته است. این کنش وواکنش در عرصه های زیادی از جمله عرصه های نظامى، سیاسی و اجتماعی خود را نمایانده است اما مهمترین جلوۀ آن داد و گرفت در گسترۀ فرهنگ بوده است.

برخی از نظریه پردازان و شخصیت های سیاسی و ادبی هند، افغانها را به خاطر مشترکات فراوان شان با مردم هند یکی از قبایل مهم سرزمین شان شمرده اندکه  رابیندرنات تاگور فیلسوف و شاعر بزرگ بنگال و پندت جواهر لعل نهرو صدراعظم فقید هندوستان و مولف کتابهای معتبری چون" نگاهی به تاریخ جهان" و "زندگی من" در آن ردیف قرار دارند.

بعد از اشغال هندوستان توسط دولت استعماری بریتانیا و دست اندازی آن غارتگر بر وطن ما دفتر مناسبات متداول افغانستان با هند ورق مى خورد و وارد بستر جدیدی می شود که توام با تشنج است. مع الوصف مردم هر دو کشور در مقابله با نیروی تازه وارد استعمار گر در مواقع زیادی بر همدیگر تکیه نمودند و در برابر انگلستان موضع مشترک گرفتند.

اينكه افغانستان در زمان امير حبيب الله خان نقش مهمی در بيدار ساختن آزادی خواهان هند داشته غير قابل انكار است. اواخر سلطنت امير حبيب الله خان برابر با جنگ جهانی اول و زمان آرايش نيرو های اروپايی، در برابر همديگر است. در يك صف آلمان با متحدينش چون تركيه و جاپان  و در صف مقابل روس٬ بريتانيا٬ فرانسه و چند كشور ديگر اروپايی قرار داشتند. اين نبرد تنها درميدان جنگ انعكاس نمی يافت٬ بلكه جناح هاى مخالف، از سياست های تازه ای كار ميگرفتند تا بتوانند به پيروزی برسند. به طور نمونه آلمان با آگاهی از اينكه بريتانيا نه تنها از ثروت هند برای راندن چرخ جنگ استفاده ميكند٬ بلكه مردم هند را هم به عنوان سرباز به جبهه سوق ميدهد تا آنها هم در جنگ بر عليه آلمان و متفقينش سهيم باشند، تلاش مى كرد تا هند از زير سيطرهٴ انگليس رها گردد.  آلمانها ميدانستند كه مسمانان هند از تجاوز بريتانيا بر هند كه باعث ختم سلطهٴ مسمانان شده بود، سخت ناراضی اند.   شورش سال  ١٨٧٥ميلادی معروف به ميوتينی   (Mutini)دليل زنده ای بود كه مسلمانان هند از هجوم بريتانيا متنفر بودند و مي خواستند موقعيت مناسب و پشتيبان مطمئنی بيابند تا بار ديگر بر عليه بريتانيا به شورش برخيزند و به نفوذ انگليس در هند پايان بخشند. جنگ اول افغان و انگليس كه منجر به شكست فاحش انگليس در افغانستان شده بود به هندی ها اميدواری ميداد كه ممكن است بزرگترين قدرت استعماری آن روزگار را به زانو درآورد٬ اما برای به موفقيت رسيدن به هدف بايستی افغانستان را هم در مبارزه شريك ساخت. لودويگ ادمك كه مي نگارد كه هندی های طرفدار مبارزه با سلاح در محافل شان ادويهٴ كابلى را در مقابل انگليس ها پيشنهاد ميكردند و مراد شان از اين ادويه جنگ گرم در مقابل انگليس بود٬ زيرا كه انگليس ها با مذاكره و تفاهم هند را ترك نمى كردند.

 

آلمان ها با درنظرداشت شهامت افغان ها و پايداری شان به دين اسلام و هم نارضايتی مردمان هند در مقابل انگليس ها طرح جالبی به عنوان پان اسلاميزم ريختند و در اين طرح پيشنهاد شده بود تا تركيه مركز خلافت نوين گردد.  ترك٬ افغان٬ ايرانی و مسلمان هند با هم متحد شوند و دست روس و انگليس را از اين كشور ها كوتاه كنند. آلمان ها در واقع با اين كار شان مي خواستند روغن ماشين جنگ انگليس يعنی هند را از چنگال انگليس بيرون آورند. برای رسيدن به اين مأمول آلمان ها با دو نشنليست هندی به اسم مهندرا پرتاب و خواجه بركت الله در آلمان تماس گرفتند و هيئتی تحت رهبری يك آلمانی بنام هنتيگ و اين دو هندوستانى به دربار حبيب الله فرستادند تا امير را از نيت تركيه و آلمان برای جهاد در مقابل كفار٬ آگاه سازند. آلمان ها حتا برای خشنود ساختن نصرالله خان كه مسلمان متعصب بود٬ دروغ گفتند كه قيصر آلمان مسلمان شده و اسم خود را حاجی ويلهلم گذاشته است. دول آلمان و تركيه از افغانستان ميخواست تا بر هند هجوم آورد و آنرا از چنگال انگليس آزاد سازد و آن به دليلی كه آزادی خواهان هند به افغانستان به عنوان كشوری كه ميتواند هند را از چنگ انگليس نجات بخشد مينگريستند (ادمك 1974).

 

مردمان هند نه تنها افغان ها را به عنوان رهبران جنگ بر عليه انگيلس پذيرفته بودند٬ بلكه در عرصهٴ ادبيات ضد استعماری٬ سراج الاخبار را نمونهٴ خوبی يافته بودند كه منبری بر ضد استعمار بود. در نشريات آن زمان هند٬  اشعار زیادی به استقبال از اشعار سراج الاخبار ديده ميشود. اشعار اسقباليه تغزلی نيستند و مضامين شان يا بر عليه استعمار است و يا انعكاس دهندهٴ شرايط اجتماعی و وضع اقتصادی مى باشد.

 

آثار محمود طرزی و همکارانش نه تنها بر هند بلكه بر ديگر کشور ها چون ايران و ممالك ماورالنهر اثر میگذاردند و حتا الهام بخش جوانان ترک می شدند. داد و ستد ادبی به طور وسيعی جريان داشت. عبدالهادی داوی و عبدالرحمان لودین از نشرياتی چون المشير ترجمه می کردند، در حاليکه محمود طرزی آثار مهم نويسندگان ترک و فرانسه را به زبان فارسی بر می گرداند. در عين حال مقالات و اشعار فارسی سراج الاخبار كه بر ضد استعمار بود ٬ آزاديخواهان هند، ايران و ترکيه را بر مى انگيخت. شعر معروف محمود طرزی "وقت شعر و شاعری بگذشت و رفت" نه تنها در داخل کشور بر شاعرانِ بزرگی چون مستغنی اثر گذاشت و او را واداشت تا خودش را ديگر در چاه ذقنِ معشوق گم نکند، بلکه اين شعر تا مراد آباد هند رفت و بر نويسندگان المشير تأثير گذاشت و چنان تأثيری که يکی از آنها به اسم قاضی جلال الدين، آن را به اردو ترجمه كرد:

های وه اگلا زمانا اب رفوچکر هوا

سيد ها ساد ها کار خانه اب رفوچکر هوا

پر گهی عالم مين پهر چنگيز خانی کی بنا

دورۀ نوشيروانه اب رفوچکر هوا

فن شعر و شاعری کی قدر دانی اتهـ گئي

نکته سنجی کا زمانه اب رفوچکر هوا

ريل، موتر، بايسکل اب هر قدم کی ساتهـ هي

چل چلنا عاميانه اب رفوچکر هوا

اما نويسندگان سراج الاخبار، بر عکس نويسندگان امروز باوجودي که می ديدند آثار شان سهم عمده در دگر گونی کشور های همسايه و حتا ترکيه دارد، مردمان پر توقع نبودند و دعوای خدايی هم نداشتند. آنها خود را دوست و هميار شاعران و نويسندگان كشور های ضد استعمار ميشمردند.

 

ادامه دارد....

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۵         سال شـــشم               اســـــد ۱۳۸٩  خورشیدی         اگست ٢٠۱٠