کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
 
طرزی و سراج الاخبار
 
 
بشیر سخاورز
 

 

پان اسلامى٬ پان آسيايی يا نشنليزم

 

محمود طرزى از شاگردانِ سيد جمال الدين افغانى بوده و سيد كسى است كه براى نخستين بار از اتحاد اسلامى حرف زده است؛ مقولهٴ كه بعداٌ تقريباٌ در تمام جوامع اسلامى نفوذ ميكند، به خصوص جوامعى كه با استعمار مبارزه ميكردند، اين اتحاد  را جنبشى ميدانستند كه با تقويت آن كشور هاى اسلامى ميتوانستند قادر به كسب استقلال شوند، زيرا مردمان مبارز اين كشور ها از عقب ماندگى جوامع اسلامى آگاه بودند و مي فهميدند كه ممكن نيست آزادى شان به تنهايى تكوين شود، پس براى مؤفقيت بايستى متحد شد و تنها در آن صورت است كه  به آزادى ميتوان رسيد.  اين اتحاد اسلامى باانديشهٴ نشنليزم و هويتگرايى موازى پيش مى رفت.  در واقع "اتحاد اسلامى" در دوران تحول و تنوع نشنليزم اروپايى و در زمانى كه نشليزم كشور هاى تحت استعمار غرب در حال تكوين بود، مهمترين وسيله و ضرورى ترين حربهٴ مبارزه براى كشور هايى بود كه به علت عدم سابقهٴ ممتد تأريخى و فقدان عناصر اصيل و سازندهٴ نشنليزم در فرهنگ شان نمى توانستند به طور فراگير ايديالوژى ملى را تدوين كنند، حتا كشور هايى چون مصر كه نشنليزم عرب را پى نهادند، تكوين نشنليزم عربى شان در مرحلهٴ نخستين نتيجهٴ كار سيد جمال الدين بود كه تصور نشنليزم اسلامى را بار آورد"(١) .

محمود طرزى واقف از اينكه افغانستان در واقع از اتحاد سست مليت هاى مختلف متشكل است و اين اتحاد تنها در تأريخ نزديك و آنهم زمان امير عبدالرحمان خان به وجود آمده، اسلام را نخست براى اتحاد مردم افغانستان در مقابل استعمار انگليس به كار برد و تا حدى آنرا جز هويت مردم ساخت و بعد عقايد اسلامی را براى اتحاد مسلمانان جهان، به خصوص مسلمانان كشور هاى همسايه به كار برد. او باور داشت كه اگر مسلمانان افغانستان، ماورالنهر، هندوستان و ايران  متحد شوند ميتوانند كه دست استعمار روس و انگليس را از سرزمين هاى شان كوتاه سازند. او نه تنها به اين بسنده نبود بلكه گمان ميبرد اتحاد اسلامى ميتواند به ديگر كشور هاى اسلامى دور از منطقه كمك كند و آنها را از قيد استعمار برهاند.

 

سراج الاخبار پر از مقالات و اشعار پر شور در مورد اتحاد كشور هاى اسلامى است و در اين مقالات  حتا  پشتيبانى از كشور هاى دور چون كشور های افريقايی٬ انعكاس يافته است؛ به طور نمونه نشر خبرى  اقتباس شده از حبل المتين  در مورد کشور اسلامی سومالی لند و جنگ  مردمش بر ضد انگليس که موجب قتل 60 سرباز انگليس شده است نمايانگر همدردی با مسلمانان جهان است.  اين پيام در واقع پيام غير مستقيم براى مردم افغانستان است كه  نشان دهد آنها هم مي توانند بر عليه دشمن توانايى چون انگليس بر خيزند.  طرزى با نشر اين خبر نميتوانسته كه علناٌ مردم افغانستان را بر عليه انگليس ها تشويق كند زيرا كه امير حبيب الله خان سر پيكار با انگليس ها را ندارد، اما با چاپ اين مطلب، با وجودى كه ميداند نشريه توسط انگليس ها تفتيش مي شود، احساسش را در برابر آنها نشان ميدهد.

پشتيبانى از كشور تركيه، كه روزگارى امپراتورى بزرگ اسلامى بود و ميتوانست از حقوق مسلمانان جهان دفاع كند، بيشتر از ديگر كشور ها در سراج الاخبار انعكاس يافته است. اما اين امپراتورى در حال سقوط بود و تعدادى از  كشور هاى اروپايى با آن در جنگ بودند.  يكى از اين كشور ها بلغاريا است كه در تأريخ گذشته از مستعمرات تركيه به شمار ميرفت. در صفحهٴ ٬٩ شمارۀ ٬٧ سال دوم مطابق  4 جدی 1291 خورشيدى شعرى آمده است از شاعر هندوستانى به نام منشی زين العابدين، متخلص به يتيم.

کرد، کفار حمله بر اسلام

دل مومن نه چون دو نيم بود

آتش شر فرو نخواهد شد

تا نخون ريزيى عظيم بود

رحم کن بر جراحت ترکان

تا به تو رحمت کريم بود

در تهجد دعا کن از خالق

که زبون لشکر غنيم بود

فوج بلغاريه به قهر خدا

غرق دريای خوف و بيم بود

بهر تاريخ جنگ در هجری

گر ترا فکر ای يتيم بود

سرعدو جدا کن و بنويس

جای بلغاريا جهيم بود

بيت آخر اين شعر تاريخ جنگ بلغاريا با ترکيه را نشان ميدهد.

سراج الاخبار بيشتر از ديگر كشور ها بر نويسندگان كشور هاى همسايه و به خصوص هند تأثير داشته و آنها را واداشته است تا در مورد اتحاد اسلامى بنويسند و اين آثار را به دفتر سراج الاخبار براى چاپ بفرستند. مضامين اين شاعران و نويسندگان، شعار دادن اتحاد اسلامى و حمايت از مسلمانان جهان بود. در صفحهٴ ٬١٣ شمارهٴ ٬٨ سال دوم مطابق ١٩ جدى ١٢٩١ خورشيدى، مخمسی از سيد جهاندار ميرزا که شاعر بنگال است و "غافل" تخلص می کند چاپ شده است. مضمون اين شعر بر ضد هجوم انصار بر عرب ـ بر ضد انگليس و فرانسه که مشغول جنگ با ترکيه اند، مى باشد.

 

دست غارت به طرابلس چو مستانه زدند

به سر سنگ هوس شيشه و پيمانه زدند

عرب و ترک بهم کشته و شيرانه زدند

خيره سر بود عدو گردن بيگانه زدند

قصد اشرار دگر عزم مسلمان دگر است

 

سرنگون قوم شود پيش حريفان قديم

همت عالی اعراب کند کی تسليم
اهل اسلام در اين معرکه با عزم صميم

عرصه را تنگ نمودند به خصمان لئم

خاميی طبع دگر همت مردان دگر است 

ادامه دارد.....

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۱٢۳          سال شـــشم               سرطـــــــــان ۱۳۸٩  خورشیدی           جولای ٢٠۱٠