چه خانه بر انداز بود
خواب دیشبهء من :
برای قلهءکوهی
کسی
سخن میزد
و صحبت از گذر کند سالیان خون و هراس
و انتظار عبث از پیمبر باد
و جستجوی عبث
در کتب نبض شب و روز
و « کسیت؟»
« کیست؟»
گفتن زندانیان کور عهد شکستن
و از غریو منقلب عاشقان سوخته آواز
و از شکسته گی نام نخلهای جوان بود و گمشدن عشق.
و میدیدم:
که کوه
سنگ
به
سنگ
آب
میگردد.
چه تلخ و خانه برانداز بود
خواب دیشبهء من!
|