کابل ناتهـ، Kabulnath

















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
قلعهء هــــنــدوان

همدلان کابل ناتهـ

باغ هـــندو
دروازهء کابل

 
 
 

به مناسبت سی و یکمین سال کودتای هفتم ثور

 
 
 
عتیق الله نایب خیل
 سیدنی آسترالیا
 

 

" آن کس که حقیقت را نمی داند فقط یک نادان

است ؛ اما آن کسی که حقیقت را می داند و آن

را دروغ می نامد ، یک جنایتکار است. "

 

                                                                          برتولت برشت

 

 

 

سی و یک سال از کودتای هفتم ثورگذشت . برای مردم ما یادآوری خاطرات آن دوره سخت دردناک و متاثر کننده است . نسل امروز کشور ما ، در حقیقت ، قربانیان هفتم ثور سال 1357 هستند .

 

ابعاد عظیم تاّثیرات مخرب این کودتا تا هنوز شاخ و پنجه دارد و چنان معلوم میشودکه سال های بعدی و نسل بعدی را نیز به قربانی می طلبد .

 

با روی کار آمدن رژیم کودتای ثور، بُعد بزرگی از" کارنامه" های حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عهدهً استخبارات آن گذاشته شد . ریاست اگسا ( د افغانستان د گتو ساتندونکی اداره ) به وجود آمد و در راس آن اسدالله سروری قرار گرفت.

 

گماشتن شخصی چون اسدالله سروری در راس این اداره با موازین سیاست تک روانه و تروریسم دولتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان هم آهنگی کامل داشت .

 

شبح مرگ در گشت و گذار بود . حملات سازمان یافته بر مخالفین، بالقوه و بالفعل ، در شکل تروریسم دولتی فضای رعب و اختناق وحشت انگیزی را به وجود آورده بود .

 

روز و شبی نبود که خانه های مردم از حملات کودتاچیان در امان باشد . هیچ کسی احساس مصًونیت نمی کرد . هیچ ساحهً از زندگی مردم از تهاجم مصًون نماند . کمتر خانواده یی را سراغ داریم که به شکلی از اشکال از مصیبت این کودتا متضرر نشده باشد.

 

در برابر فشار های وارده از جانب حزب و دولت مردم به مقاومت پرداختند و صفوف مخالفین بیشتر و بیشتر شکل می گرفت .

 

مخالفت مردم افغانستان، اختلافات و جناح بندی ها در داخل حزب ؛و منزوی شدن دولت در سطح جهانی ، پایه های لرزان رژیم کودتا را لرزان تر می ساخت و به سقوط تهدیدش می کرد .

 

در گیرودار این اختلافات  بود که "استاد بزرگ" به دست شاگرد وفادارش به قتل  رسید و "شاگرد" برای ادارۀ امور، به گسترش جنایت متوسل شد.

 

رژیم صد روزهً حفیظ الله امین ، با هجوم شبانهً ارتش سرخ و قتل وی ، به پایان  رسید و کودتای ثور وارد مرحلهً جدبدی از خونریزی و تباهی برای مردم ما گردید. سیل بی شماری از کارمندان کی جی بی ، زیر نام مشاور و متخصص ، به کشور ما آمدند و ریاست امور را مستقیما" به دست گرفتند و ظاهرا" ببرک کارمل در راًس قرار گرفت .

 

گستره و بعُد نظامی تجاوز ، از یک سو و گسترش مخالفت ها و خیزش های مردمی از سوی دیگر ، وسیع سازی شبکه های جاسوسی رژیم را نیز الزامی می ساخت .

 

نام کام را به " خاد " تبدیل کردند و نجیب در راٌس آن قرار گرفت .

 

صدای آزادی خواهی مردم کابل در زمانی بلند شد که هنوز کودتاچیان مصروف برگزاری محافل سرور و شادمانی بودند و فکر می کردند که کسی را یارای مقاومت در برابر ارتش سرخ نیست .

 

با گسترش صفوف مقاومت ، کارمل که دیگر نمی توانست پاسخ گوی نیازمندی های روس ها باشد ، با مهرهً کارکشتهً دیگری که درایتش را در سرکوب مخالفین و وفاداری به روس ها ، در دوران ریاستش در خاد ، به اثبات رسانیده بود ، تعویض گردید .

 

"مشی مصالحهً ملی" نجیب ، نیز نتوانست کارآیی داشته باشد. سرانجام روس ها افغانستان را ترک گفتند و کشور ویران و به ماتم نشسته یی را پشت سر گذاشتند و یک بار دیگر ثابت ساختند که متجاوزین در هیچ زمانی و در هیچ جایی و برای هیچ ملتی  آزادی به ارمغان نیاورده اند.

 

با خروج روس ها از کشور ، جناح بندی های داخل حزب وضاحت بیشتر کسب  کرد و به دسته بندی ها و کودتا های حزبی و دولتی منجر گردید.

 

سرانجام بساط رژیم کودتا برچیده شد. اما متاًسفانه این بار نیز ثمرهً مبارزات چندین سالهً مردم ما ، در دست عدهً استفاده جو قرار گرفت و کشور ما بار دیگر دستخوش نا آرامی ها و جنگ های قدرت طلبانهً تنظیم ها گردید.

 

کودتای ثور ، همان طوری که آغاز غم انگیز داشت ، سر انجامش نیز غم انگیز بود . زیرا با بیرحمی اغازید ، با شقاوت ادامه داد وبا رسوایی وشرمساری فرجام کار را نظاره کرد.

 

و این سخن بیان تجربۀ دردناکی ست که افغانستان دید و با خون هزاران انسان پاک نوشته شده است .

 

بالا

دروازهً کابل
 

شمارهء مسلسل 95          سال پنجم           ثـــور    ۱۳۸۸  هجری خورشیدی          می 2009