" آن کس که حقیقت را نمی داند
فقط یک نادان
است ؛ اما آن کسی که حقیقت را
می داند و آن
را دروغ می نامد ، یک
جنایتکار است. "
برتولت برشت
سی و یک سال از کودتای هفتم ثورگذشت . برای مردم ما
یادآوری خاطرات آن دوره سخت دردناک و متاثر کننده است . نسل امروز کشور ما
، در حقیقت ، قربانیان هفتم ثور سال 1357 هستند .
ابعاد عظیم تاّثیرات مخرب این کودتا تا هنوز شاخ و پنجه
دارد و چنان معلوم میشودکه سال های بعدی و نسل بعدی را نیز به قربانی می
طلبد .
با روی کار آمدن رژیم کودتای ثور، بُعد بزرگی از"
کارنامه" های حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عهدهً استخبارات آن گذاشته شد
. ریاست اگسا ( د افغانستان د گتو ساتندونکی اداره ) به وجود آمد و در راس
آن اسدالله سروری قرار گرفت.
گماشتن شخصی چون اسدالله سروری در راس این اداره با
موازین سیاست تک روانه و تروریسم دولتی حزب دموکراتیک خلق افغانستان هم
آهنگی کامل داشت .
شبح مرگ در گشت و گذار بود . حملات سازمان یافته بر
مخالفین، بالقوه و بالفعل ، در شکل
تروریسم دولتی فضای رعب و اختناق وحشت انگیزی را
به وجود آورده بود .
روز و شبی نبود که خانه های مردم از حملات کودتاچیان در
امان باشد . هیچ کسی احساس مصًونیت نمی کرد . هیچ ساحهً از زندگی مردم از
تهاجم مصًون نماند . کمتر خانواده یی را سراغ داریم که به شکلی از اشکال از
مصیبت این کودتا متضرر نشده باشد.
در برابر فشار های وارده از جانب حزب و دولت مردم به
مقاومت پرداختند و صفوف مخالفین بیشتر و بیشتر شکل می گرفت .
مخالفت مردم افغانستان، اختلافات و جناح بندی ها در
داخل حزب ؛و منزوی شدن دولت در سطح جهانی ، پایه های لرزان رژیم کودتا را
لرزان تر می ساخت و به سقوط تهدیدش می کرد .
در گیرودار این اختلافات بود که "استاد بزرگ" به دست
شاگرد وفادارش به قتل رسید و "شاگرد" برای ادارۀ امور، به گسترش جنایت
متوسل شد.
رژیم صد روزهً حفیظ الله امین ، با هجوم شبانهً ارتش
سرخ و قتل وی ، به پایان رسید و کودتای ثور وارد مرحلهً جدبدی از خونریزی
و تباهی برای مردم ما گردید. سیل بی شماری از کارمندان کی جی بی ، زیر نام
مشاور و متخصص ، به کشور ما آمدند و ریاست امور را مستقیما" به دست گرفتند
و ظاهرا" ببرک کارمل در راًس قرار گرفت .
گستره و بعُد نظامی تجاوز ، از یک سو و گسترش مخالفت ها
و خیزش های مردمی از سوی دیگر ، وسیع سازی شبکه های جاسوسی رژیم را نیز
الزامی می ساخت .
نام کام را به " خاد " تبدیل کردند و نجیب در راٌس آن
قرار گرفت .
صدای آزادی خواهی مردم کابل در زمانی بلند شد که هنوز
کودتاچیان مصروف برگزاری محافل سرور و شادمانی بودند و فکر می کردند که کسی
را یارای مقاومت در برابر
ارتش سرخ نیست .
با گسترش صفوف مقاومت ، کارمل که دیگر نمی توانست پاسخ
گوی نیازمندی های روس ها باشد ، با مهرهً کارکشتهً دیگری که درایتش را در
سرکوب مخالفین و وفاداری به روس ها ، در دوران ریاستش در خاد ، به اثبات
رسانیده بود ، تعویض گردید .
"مشی مصالحهً ملی" نجیب ، نیز نتوانست کارآیی داشته
باشد. سرانجام روس ها افغانستان را ترک گفتند و کشور ویران و به ماتم نشسته
یی را پشت سر گذاشتند و یک بار دیگر ثابت ساختند که متجاوزین در هیچ زمانی
و در هیچ جایی و برای هیچ ملتی آزادی به ارمغان نیاورده اند.
با خروج روس ها از کشور ، جناح بندی های داخل حزب وضاحت
بیشتر کسب کرد و به دسته بندی ها و کودتا های حزبی و دولتی منجر گردید.
سرانجام بساط رژیم کودتا برچیده شد. اما متاًسفانه این
بار نیز ثمرهً مبارزات چندین سالهً مردم ما ، در دست عدهً استفاده جو قرار
گرفت و کشور ما بار دیگر دستخوش نا آرامی ها و جنگ های قدرت طلبانهً تنظیم
ها گردید.
کودتای ثور ، همان طوری که آغاز غم انگیز داشت ، سر
انجامش نیز غم انگیز بود . زیرا با بیرحمی اغازید ، با شقاوت ادامه داد وبا
رسوایی وشرمساری فرجام کار را نظاره کرد.
و این سخن بیان تجربۀ دردناکی ست که افغانستان دید و با
خون هزاران انسان پاک نوشته شده است .
|