انتخابات افغانستان یک
رویداد مهم در سطح کشورما و یک تجربهء تاریخی در سطح روابط بین المللی
ایالات متحده امریکا، انگلستان و دیگر کشورهای غربی میباشد که در وطن ما
نیرو پیاده کرده اند.
اگر از جنبه های عاطفی و
اخلاقی قضیه بگذریم باید با شک و تردید حدس بزنیم که مسأله افغانستان برای
صاحبنظران امریکایی یک موضوع عادی، روشن و بدون غموض سیاسی نمی باشد. اگر
چنین تصوری را بها بدهیم به نظر می آید که لااقل جناح محافظه کاران نوین !
ایالات متحده امریکا نبرد حاضر در منطقهء ما را خوب سبک و سنگین نکرده اند
و نمیدانند که مدخل ورود به این درگیری با چه تدبیری میسر میباشد.
تعدادی از آن گروه بر آن
اند که باردیگر یک جنگ صلیبی ! دامنگیر غرب شده است و باید با اعمال زور «
اورشلیم » را از وجود « کفــــار!» (البته بزعم آنها) پاک کرد و عدهء دیگر
که واقعبین تر به نظر می آیند می گویند: این کشاکش که درین هشتصد سال با
استفاده از لشکر کشی راه حل نیافت، ازین پس هم با شدت عمل حل نخواهد شد.
بنائاً با تدبیر تازه تری باید وارد عرصه شد.
چنانکه اطلاع داریم در دو
قرن اخیر ممالک قدرتمند غربی، از بازی هایی پیچیده و رنگارنگی در مهار
کردن نیروهای تندرو مسلمان بهره برده اند که در حقیقت جز کوبیدن آهن سرد
چیزی نبوده اند.
بعد از جنگ جهانی اول
دولت های عمدهء صنعتی اروپا بخصوص انگلستان و فرانسه، اعراب مخالف
امپراتوری عثمانی را که آن سرزمینها را در اشغال داشت تحریک و تحریص می
نمایند که در صورت غلبه بر دولت عثمانی، به آنها اجازه خواهند داد که دولت
های دلخواه شانرا تاسیس نمایند. اما بعد از اینکه خلافت عثمانی به عنوان
نمایندهء شاخص دولت های مسلمان شکست خورد بزودی روشن شد که زیر کاسه نیم
کاسه ای وجود دارد ! و آنها فکر های دیگری در سر دارند.
اشغالگر های اروپایی در
صدد پیاده کردن مهمترین نقشهء بازی بزرگ در قرن بیستم بودند. آنها در آن
نقشه به منظور تصاحب منابع نفت و گاز و سلطه بر بازارهای تجارتی در صدد
تاسیس دولتهایی پوشالی چون عراق، لبنان و سوریه بودند.
باید خاطررسان کرد که آن
برنامه در تبانی با دو خانوادهء قدرتمند عرب جامهء عمل پوشید. خانواده های
« هاشمی» و « ابن سعود» که هر دو به عنوان ستون پنجم ! آب به آسیاب
استعمارگران میریختند بیشترین بهره را از آن ترفند بردند و اعوان و اقران
منسوب به خود را به سلطنت رساندند. سرگذشت خانواده هاشمی در اردن و عراق
یکی از دردناکترین و اسفبار ترین درامه هایست که منجر به مرگ ملک فیصل و
نوری السعید در عراق شد و کودتاهای خونینی به دنبال داشت که تبعاتش هنوز هم
گریبانگیر ملت عراق می باشد.
البته در لفاف آن بازی،
تشکیل دولت اسرائیل بعد از جنگ جهانی دوم، در صدر اولویت ها قرار داشت که
رفته رفته خود را آشکار کرد و به کرسی نشست.
مراد اینکه گفتمان آن
بازی بزرگ، حول دوایر متعددی می چرخید که چیزی مربوط به قرن بیستم و چیزی
مربوط به قرن بیست و یکم میشد.
دومین بازی بزرگ
غارتگرانه که اندکی به آن پرداختیم پیامد و ادامهء منطقی بازی بزرگی بود که
عمدتاً از سوی دو ابر قدرت وقت ـ امپراتوری بریتانیای و امپراتوری روسیۀ
تزاری ـ پیش برده شد که محصول الزامی آن، تضعیف و حتی تجزیهء افغانستان،
ایران و فروپاشی امارت بخارا بود.
به این صورت می بینیم که
کشورهای کوچک بر تختهء شطرنج ابر قدرتها، مهره های ناچیزی می باشند که بدست
بازیگران کارکشته ای تغییر موقعیت میدهند و به اقتضای منافع آنها، خرد و
کلان و پیدا و ناپیدا می شوند!!
افغانستان که در قرن
نزدهم دروازه فتح هند شمرده میشد بعد از رویداد یازدهم سپتامبر ٢٠٠۱
معکوساً متناسب با وضعیت ژیوپولیتیکش در قرن نزدهم شد. به این معنا که دیگر
دروازه ورود به کشورهای آسیای میانه تلقی شد که از منابع عظیم نفت و گاز
برخوردار میباشد.
امریکا به عشق رسیدن به
ذخایر طلای سیاه! از هیچ کوششی دریغ نمی کند. طرح پیچیدهء « خاور میانهء
بزرگ» را میریزد. بر صدام بهانه میگیرد که کفران نعمت کرده و شریک جرم
القاعده در حمله بر برجهای سازمان تجارت جهانی بر « نیویارک» می باشد و در
صدد تولید جنگ افزارهای غیر مجاز میباشد. مفتشان سازمان ملل متحد بلافاصله
اعلام میکنند که : هرگز چنین سلاحی را در عراق نیافته اند.! بوش نمیپذیرد و
بر عراق حمله میکند اما شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام میکند که چنین
تهاجمی موافق مواد مندرج د رمنشور آن سازمان نمیباشد.
«کوفی انان» سرمنشی سابق
سازمان ملل متحد آن حمله را محکوم می کند. بالمقابل « بوش» در صدد براندازی
سرمنشی می برآید و صدام حسین رییس جمهور عراق را احمقانه اعدام میکند.
به دنبال آن قضایا، «
جورج دبلیوبوش» عنوان میکند که عراق را به منظور تعمیم دموکراسی در شرق
میانهء بزرگ گوشمالی داده است ـ دفاع خجلت آوری که هیچ عقل سلیم آنرا نمی
پذیرفت.
ظاهراً به نظر میرسد که
سیاستگزاران امریکا همواره در صدد ایجاد و خلق یک دشمن مصنوعی هستند تا به
اصطلاح « جاده صفاکن!» سیاستهای آن باشد. ولی در مقابله با القاعده زیاد هم
گنهگار نیستند چه تخریب برجهای سازمان تجارت جهانی در شرایط نابرابری قوا
توجیه پذیر نبود، هرچند « انیس نقاش» یکی از صاحبنظران تندرو جهان عرب گفته
است که :"نبرد ما با امپریالیزم و صهیونیسم در گستره های جهانی ادامه دارد.
از آنجا که آنها از تمام امکانات در سرکوب ما بهره میبرند ما هم از تمام
وسایل در نابودی آنها کار میگیریم!"
اکنون افغانستان درین
تقابل چندین جانبه از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، غرب با سلاح تجدد
و تمدن که جالبترین جلوهء آن انتخابات و آزادی های مدنی میباشد به میدان
آمده و تندروها که هر تغییری را از منظر نفوذ کفر و الحاد می نگرند به
اتکای سنن اسلامی نبرد حاضر را در قالب یک جنگ مقدس برآورد می نمایند که
باخت ندارد. و یادآور مقولهء معروفی میباشد که : جایگاه سربازان یک جنگ
مقدس ـ چه شهید و چه غازی ـ فردوس برین میباشد!
بنابرآن این جدال، طولانی
و فرساینده به نظر میرسد و مسایلی از گونهء انتخابات پارلمانی، شورای های
ولایتی و تاسیس مؤسسات مدرن ظواهر قضیه میباشند.
آنچه نگران کننده معلوم
میشود این است که در افغانستان چه از دید تاریخی و چه از دید نظری، پیش
زمینۀ دموکراسی وجود ندارد. ما تا هنوز مقوله ای بنام گزینش های ارادی و
خودانگیخته را خوب تجربه نکرده ایم. آنچه که بنام ضابطه های حقوقی و قانونی
معرفی شده اند اغلب نصوص جامدی بوده اند که از بالا به پایین راه کشوده اند
ـ چه از سوی زمامداران خود کامه و چه از جانب فقهای غیرمسؤول!
در (٩٠ سال اخیر) که
احکام و ضابطه های حقوقی در کنار حقوق سنتی، محل و موردی یافته اند بازهم
از بالا به پایین پدید شده اند به خاطر بی ریشه گی و عدم پشتوانهء مردمی بر
روابط اجتماعی تاثیر چندانی نداشته اند.
حالا بازهم در سطح وسیعتر
چنین کوششی جریان دارد. در انتخابات ریاست جمهوری که تا چند روز دیگر
برگزار میشود کماکان قد و قوارهء یک دموکراسی قلابی دمِ راهِ اکثریت مردم
خود نمایی میکند. لیکن با تمام این احوال همین مقدار آزادی بهتر از نبودش
میباشد چه عملیهء دموکراتیزه کردن یک جامعه محتاج مرور زمان و تمرین های
عملی میباشد و در ضمن تحول از شرایط ماقبل مدرن به مدرن، یک روند معرفتی
میباشد.
باشد که انتخابات ریاست
جمهوری افغانستان راه ما را بسوی ایجاد یک جامعهء قانونمند و شفاف و متکی
بر ارادهء تمام آحاد ملت کوتاه کند و در آینده انتخاباتی راستین و واقعی
برگزار شود.
به امیـــــد
آنــــــروز.
|