کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
درگذشت جگجیت سنگهـ


 روزنامه گاردین،
لندن
٢۵ اکتوبر، ٢٠۱۱
اسجد نظر
 ترجمه به فارسی: حامد علی پور
 
 

هرگاه در مورد جگجیت سنگهـ، بخواهیم مطلبی به زبان فارسی بخوانیم ـ به پنداشت من ـ صرف به دو نوشته دست می‌بابیم:
یک - در ميان غزلهاي جگجيت سنگهـ، نوشته ی از خانم سارا میترال، که در شماره ۵۶ سال سوم نشرات کابل ناتهـ به نشر رسیده است.
دو -
جگجیت سـنگهـ هفتاد ســاله شـــد و همــواره در "اکنون" زیســته ام ، از قلم توانای جناب دکتر صبور الله سیاه سنگ، که در سایت وزین فردا زینت‌بخش گردیده اند.

اکنون که جگجیت سنگهـ به ابدیت پیوسته، از جناب حامد علی‌پور خواهش کردم که هرگاه حرف هایی در مورد وی خوانده باشد،  برای کابل ناتهـ بیدرنگ به فارسی برگرداند که چنین کرد. با سپاس فراوان خدمت ایشان. ایشور داس

 

یادداشت مترجم:

خبر درگذشت جگجیت سنگهـ به تاریخ دهم اکتوبر امسال بنده را هم مانند هزاران علاقمند موسیقی هندی و به ویژه موسیقی غزل متاثر ساخت. جگجیت سنگهـ نیازی به معرفی، مخصوصاً برای جماعتی که این سطور را می خوانند، ندارد.  افغانها بیشتر از سی سال است که با هنر او آشنایی دارند. هنرمندان ما بیشترینه آهنگ های او را در قالب شعرهای فارسی دری خوانده اند (که همانطوریکه بنده قبلاً عاجزانه نوشته بودم، کاش نمی خواندند زیرا نقل خواندن آهنگهای او مانند آنست که شاعری تازه کار بخواهد غزلی از مولانا را نقل کند! هنر او فراتر از آنست که فقط الفاظ شعر را تغیر داد و آنرا اجرا کرد. او کوه است و کُتل دارد و سیر هنر او آسان نیست. بگذریم.)

او در سفری که به کابل یکسال قبل داشت گفته بود که در کابل احساس بیگانگی نمی کند و در شروع صحبت خود به حاضرین گفته بود، "من شما را دوست دارم" و بعد در زمان اجرای یکی از غزل های خود این عبارت را در قالب آهنگ چندین بار تکرار کرده بود و بر شور و هیجان آن شب افزوده بود. شرح مختصر این سفر او را می توانید درینجا بخوانید.  آقای صبورالله سیاه سنگهـ مقالهء به مناسبت هفتادمین سالگره او نوشته بود که می توانید آنرا درینجا بخوانید.

می دانیم که نیازی نیست که آدم با یک رفته از این دنیا تماس و شناختی داشته باشد تا در سوگش بنشیند. درگذشت خیرخواهان، عالمان، هنرمندان، شاعران و نویسندگان آدم را به خاطر تاثیری که آنها در جامعهء انسانی گذاشته اند متاثر می سازد. بدین گونه است که رفتن بی بازگشت قهار عاصی عزیز خوانندگان شعر او را در سوگ نشاند. رفتن احمد ظاهر و سرآهنگ و هنرمندان بی بدیل دیگر همچنان. باری، درگذشت جگجیت سنگهـهه هم برای من ازینگونه بود. هنر او و همسرش، چترا سنگهـهه، با بخشی از زندگی من سالهاست پیوند داشته است. "شرح این هجران و این خون جگر" را من سالها قبل در نوشتهء گفته بودم که آنرا می توانید در اینجا بخوانید. حامد علی پور

 

آوازخوان هندی که غزل را به سطح جهانی معرفی کرد

  غزل که یکی از کهن ترین نوع موسیقی است قبل ازینکه در قرن دوازده در شبه قاره هند جای دایمی خودش را بیابد در قرن ششم از شرق میانه سرچشمه گرفت. هرچند غزل تهداب چندین نوع موسیقی دیگر را در فراسوی چند قرن گذاشته است، اما شناختاندن این نوع موسیقی ای سخت شاعرانه در میان مردم عادی را باید مدیون این استاد سِکهـ، جگجیت سنگهـ، بود. جگجیت سنگهـ که مردم او را از روی محبت "شاهنشاه غزل" می خواندند هنر موسیقی اش را به تمام جهان رساند و معرفی کرد و در طول 46 سال حیات هنری خود بیش از پنجاه البوم تهیه کرد. او در سن هفتاد سالگی در اثر خونریزی مغزی وفات کرد.

نام اصلی او جاگموهن سنگهـ بود و یکی از هفت اولادی بود که در ناحیه سری گانگناگار، راجستان در یک فامیل مذهبی سِکهـ به دنیا آمد. پدرش امَر نام داشت و یک مامور دولتی بود. او به زودی بعد از تولد جاگموهن، به توصیه یکی از مردان مقدس روزگار او نام این پسرش را به جگجیت تبدیل کرد.  جگجیت با موسیقی بزرگ شد و از کوچکی آهنگهای مذهبی سِکهـ را در معبد منطقه می خواند و می کوشید آهنگهای را که در رادیو می شنید تقلید کند. این استعداد طبیعی او به زودی مورد توجه قرار گرفت. پدرش او را نزد پندیت گنگنال شرما برای دوسال فرستاد تا از او موسیقی کلاسیک هندی را بیاموزد. جگجیت شش سال دیگر نیز نزد استاد جمال خان به آموزش موسیقی پرداخت.

جگجیت سنگهـ در مکتب لیسه عالی خالصه و بعد در کالج دولتی در سری گانگاناگر شامل شد. از کالج جلاندر در رشته هنر فارغ شد و تحصیلات عالی اش در در رشته تاریخ از دانشگاه کوروکوشیترا در شهر هاریانا تمام کرد. در همین سالها بود که او در شبکه رادیویی آل اندیا شروع به خواندن کرد و اولین آهنگش را ساخت. خودش می گوید، "من میدانستم که در آینده باید یک خواننده شوم هرچند پدرم می خواست که یک مهندس شوم و مرا درین راه تعلیمات فراوان هم داد. من از اوایل مکتب از مضون ساینس هیچ چیزی یاد نمی گرفتم."

در سال 1965 جگجیت تصمیمی گرفت که زندگی او را برای همیشه تغیر داد. او بدون اینکه فامیلش ازینکار باخبر باشند سوار ترن شد و به سمت مومبای رفت. جگجیت با جیب تقریباً خالی در یک مسافرخانه محقر و کثیف یک اتاق گرفت. برای مدتی به کارهای خورد و ریزه پرداخت تا اینکه توانست که یک کمپانی تهیه موزیک را که HMV نام داشت قانع بسازد که یک چند آهنگهای او را تهیه کند. در این ایام، او یک تصمیم بزرگ دیگر هم گرفت: ریش خود را تراشید، موهای خود را کوتاه کرد، و لنگی خود را هم از سر بیرون کرد. با وصف آنکه کست آهنگهای او به بازار آمد، ولی مشکلات اقتصادی او همچنان ادامه یافت. او گاهگاهی در خواندن آهنگهای کوتاه که برای تبلیغات مواد در رادیو پخش می شد سهم می گرفت و از این طریقه پول ناچیزی به دست می آورد.

زندگی جگجیت با آشنایی با خانم چترا دوتا تغییر فراوان کرد. چترا در آن زمان یک خواننده بود و در زندگانی زناشوهری خود مشکلات فراوان داشت.  جگجیت و چترا در سال 1969 ازدواج کردند و ثمرهء ازدواج شان یک پسر به نام ویویک بود. جگجیت و چترا به همرایی همدیگر یک زوج هنری مطرح در جامعه موسیقی شدند. شکل موسیقی آنها که غزل بود در آن زمان بیشتر توسط یک عده مختصر هنرمندان مسلمان-تبار به شهرت رسیده بود و موسیقی فلمی بالییود توجه به آن نداشت. بنابرین، در اوایل شهرت این زوج هنری کم بود.

با بیرون دادن اولین البوم در سال 1976 که فراموش ناشدنی (Unforgettable) نام داشت شهرت شان به اوج خود رسید. آنها در سراسر جهان برای کانسرت دعوت می شدند. چندین آلبوم دیگر را به صورت دوگانه و جداگانه بیرون دادند و هرکدام موفق تر از قبلی بود. خود جگجیت سنگهـ می گوید،‌"من در راه خود محکم بودم و سخت می خواستم که غزلخوانی را کمی تغیر بدهم و آنرا به شکل مدرن ارائه کنم. من شعرهای ساده و قابل فهم را گرفتم و در قالب کامپوزهای ساده آهنگ ساختم. من همچنان از آلات موسیقی غربی استفاده کردم تا غزل کمی زنده تر جلوه کند." جگجیت سنگهـ چندین پروژه فلمی بزرگ را هم تهیه دید و این زوج هنری ازین راه نهایت ثروتمند شدند.

در سال 1990 پسر شان، ویویک، در یک حادثه ترافیکی از دنیا رفت. قلب چترا چنان شکسته شد که خواندن را بس کرد و برای سالها از انظار پنهان شد. جگجیت تمام درد و غم خود را از طریق آهنگهای نو در قالب های مختلف موسیقی از جمله موزیک مذهبی فریاد کرد. با وصف آنکه جگجیت سنگهـ جوایز متعددی از جمله جایزه پادما بهوشان را در سال 2003 به دست آورد و آهنگهای موفق و پرشهرتی را ارائه داد، غم و افسردگی عمیق او ادامه یافت.  این ناراحتی و افسردگی در غالب کانسرت های او در چهره و حرکاتش مشاهده می شد. مونیکا که دختر چترا بود نیز در سال 2009 در اثر خودکشی از دنیا رفت.

در اوایل سال جاری میلادی، جگجیت سنگهـ آخرین سفر هنری اش را در انگلستان داشت. او قرار بود در کانسرتی در مومبای با شرکت غزل خوان دیگر، غلام علی، هنرنمایی کند ولی خونریزی مغزی در ماه سپتامبر این مجال را برای او نداد. جگجیت سنگهـ به تاریخ هشتم فبروری سال 1941 تولد شد و به تاریخ دهم اکتوبر سال 2011 از دنیا رفت. یگانه بازماندهء او چترا سنگهـ است.

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۵۷       سال        هفتم              قوس     ۱۳٩٠     هجری خورشیدی         اول دسمبر ٢٠۱۱ عیسوی