کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

۱

 

 

٢

 

 

۳

 

 

 

٤

 
 
   

            نصیرمهرین
                        
لاله رخان سرو قد
                                          
استاد عبدالغفور رحیل دولتشاهی
                                                
 (۵)

 
 
 

صراحت لهجۀ استاد رحیل

 

            راست میگویم اگر چه تلخ باشد ای «رحیل»

            گر کسی خوش میشود یا خفه از گفــــــتارما

 

  درجامعه یی که گفتن حرف حق و راستینه دشواراست، داشتن وبه کاربردن صراحت درابراز آن کارهرکسی نتواند باشد. و آنانی که فضای حاکم ترس را می شکنند وسخن خویش را با صراحت و وضاحت ابرازمی کنند، دارندۀ شهامت اخلاقی ستوده هستند. تفاوت ظلم وعدل،خیانت وراستکاری، درستی ها ونادرستی ها راتعداد بیشماری میدانند. اما برخی از بیان آن می هراسند. اگرپنهانگر حقیقت، دارندۀ مقام بالا ویا نیمه مقامی است، حفظ آن چوکی ومقام را ترجیح داده، مهرسکوت برلب می نهد. واگرانسان عادی وفاقد مقام است، با مشاهدۀ عواقب کار با گفت یک نۀ نهانی دردل ،صد آسان را می خرد. عامل اصلی تحمیل این نوع سلوک رادرفقدان تحمل بالانشینان ورواج فرهنگ استبدادی باید دید.فرهنگ مبلغ خاموشی وبلی گویی وسردر فرمن نهادن هر خوب وزشت وپلشتی .

 اما همه انسان ها به این رواج وفرهنگ گردن نه نهاده اند. با مشاهدۀ نادرستی ها نه تنها آن را نشان داده اند،بلکه هرچه رساتر، وبی هراس ترتابو ها را شکسته اند.مواردی که چنین شده است، اگر محفل بزرگی بوده است ویا جمع کوچک ، حرکت انسان حقیقت گوی با تحسین همه انسانهای همراه بوده است که آن سخن را دردل داشت اند.

مشهوراست که شادروان سید اسماعیل بلخی پس ازدستگیری ،درپاسخ سوال مستنطقین که هرکدام نام هراسنده یی را دار بودند، با صراحت و وضاخت گفته بود که:  بلی ما دست به قیام می زدیم. آنگاه یکایک مظالم وستم هایی را که برمردم افغانستان میرفت، برشمرده بود. سخنان او تا حال درگوش انسان های بیشماری جای دارد.

 این گونه چهره های عزیز را شاید تاریخ بسیارندیده باشد. اما در همان تعداد اندکی هم منبع تحرک، جسارت ورزی وجرأت یابی دیگران بوده اند.

شادروان رحیل یکی از آن چهره ها است .

سطرهای پایان را بخوانیم واین بُعد گرامی او را بیابیم :

   

" به گفتهء دوکتور عنایت الله شهرانی، نویسندهء معروف و شناخته شده کشور، استاد صراحت لهجه و جرئت بی همتایی داشتند. به طور مثال، درپایان یک دوره (کورس) مسلکی زمستانی در دانشگاه کابل، علی احمد پوپل وزیر معارف نیز شرکت ورزیده بود. استاد درین محفل از بی توجهی مقامات حکومت به معلمین شکایت کرده گفته بودند:

"معلمین درکشور ما حیثیت اسپرین بایر را دارند. همانگونه که اسپرین بایر را در اعلانات رادیو، دوایی برای درمان سردرد، کمردرد، پا درد، تب، روماتیزم و غیره میدانند، معلم نیز دوای هزاران درد جامعه شناخته شده و درموردش به توصیف و تعریف پرداخته میشود. اما درست همانگونه که اسپرین بایر یک قران «پنجاه پول» ارزش دارد، معلم نیز دارای کمترین امتیاز مادی درجامعه است. پس معلم، یعنی آسپرین بایر." 

این سخنان نیز از استاد است :

"هوس سرمعلم شدن (مقام گرفتن) را من ندارم، و رتبه یی پایین تر ازمعلم وجود ندارد. پس نیازی نیست که بیجهت دربرابر کسی کرنش کنم". (1)

 

اتخاذ چنان موقف و داشتن صاحت لهجه برای کسانی که بی تحملی ،خود پسندی ،خودرایی وپیشنهاد وانتقاد ناپذیری آن بالانشینان را می شناسند، ارزش چنین سخنان وتأثیری را که برای بیداری وجرأت یابی دیگران برجای می نهد، روشن خواهد بود.

نمونه ئهای دیگری رانیز ار استاد خوانده وشنیده ایم اما درین متن به مثال بالا بسنده نمودیم .

 

روشنگر انتخاب کننده گان

 

با انفاذ قانون اساسی 1343خورشیدی، تعدادی ازمردم دست به کارشدند که وکیل شوند و در شورای ملی راه بیابند. انگیزۀ همه واحد نبود. انگیزه های مختلفی مردمان محتلف وبا سطح سواد و درک های مختلف را شامل می شد. چه بسا که وکلای کم سواد وبی سواد، واشخاص ناتوان ازخواندن و نوشتن نیزدرآنجا راه یافته بودند. حتا کتاب " بخوان وبدان" که از طرف دولت  برای امتحان تعدادی ازنامزدها به کار می برد،نمی توانستند بخوانند.

فریبکاری، دغلکاری،مصارف گزاف، پلودادن های به جا وبیجا، واسطه ووسیله هم تعدادی را همراهی می کرد. استاد رحیل نیز خود را برای رفتن به شورا از حکومتی ( ولسوالی ) بگرام نامزد نمود. اما دنیای انگیزه های او بسیار متفاوت ومتمایز با دیگران بود.

 درین جا نیزحدود تفاوت ها را با دیگران درچند مورد مشاهده می نماییم :

 

  استاد رحیل با قانون اساسی دهۀ چهل خورشیدی یا بخش قابل ملاحظۀ مواد آن موافق بود. اشارۀ جالبی هم در زمینۀ عدم پذرش همه مواد آن به ایتن گونه دارد:

(تعمیل آن مواد قانون اساسی که ضامن سعادت آینده مملکت شده میتواند. (2)

 اما از جمله کسانی نبود که سیاست بازانه منظورازرفتن به شورا را چنین توجیه می نمودند که شورا را افشأ میکنند. ازجمله کسانی نبود، که بروند درکمیسیون های عضو شوند وبه عنوان وسیلۀ فشارچنان عمل نمایند، که سیاست خارجی افغانستان را دراستای ولینعمت شان باشد. ازجمله کسانی نبود، که روزها را دراطاق انتظار وزرا ورئسا سپری می کردند وازموکلین به اخاذی ورشوت ستانی می پرداختند، تا مشکل آنها حل شود. حساب پاکیزه یی هم از محاسبات ومراودات جناح بندی های دولتی داشت.

او دارای افکار وعقاید تحول طلبانه وترقی خواهانه بود؛ و به شورا به عنوان مرجعی نگریسته بود  که می توانست درسیرتحول مؤثر باشد. به این ترتیب او روشنگر رأی دهنده گان بود. به دیگر سخن از جمله اشخاص فریبندۀ رأی دهنده گان نبود.

 

اما درین زمینه نیز تفاوت بارزوی با دیگران درین است که مؤثریت شورا و وکلای سالم را در رأی مؤکلین آگاه می دید. و دقیقا ً پادزهر تمامی سؤاستفاد ه ها وکجروی هایی را که در بالا برمردیم ، درهمین آگاهی ودارای شعور بودن رأی دهنده گان باید جست.

از آنجایی که درجای دیگری، ضمن دیدار مشکلات دموکراسی در افغانستان این موضوع را انتشار می دهیم،سخن را کوتاه نموده نمونه یی از یک نبشته های استاد را میاوریم .

 

 

یک  رای دهنده خوب کیست؟

 

در بسیاری از شماره  های (روزنامه) پروان تحت عنوان "یک وکیل خوب کیست" مضامین متعددی را مطالعه کردم که نویسندگان و منورین روزنامه  پروان  در اطراف شخصیت وکلای خوب تبصره ها و نظریاتی داشتند. چون بنده در جمله کاندیدان ولسی جرگه قرار دارم، خواندن آن مضامین  مرا  جرئت داد تا در باره (رای دهنده خوب) مطالبی حضور خوانندگان گرامی تقدیم بدارم.

 

تمام مردان و زنان مکلف که عمر بیست سالگی را طی کرده باشند میتوانند در فعالیت های  اجتماعی سهم گرفته و وکیل مورد نظر خود را انتخاب و به پارلمان مملکت بفرستند.  رای  دهنده خوب کسیست که ازاوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مملکت باخبر بوده و به شخصی رای  بدهد که او بتواند نماینده حقیقی افکار و آرای موکلین خود گردد و آنچه را که با مصالح عمومی مملکت مطابق و  موافق باشد قبول کند و یا از فکر و دماغ خودکار گرفته پیشنهاد های مفیدی برای بهبود مملکت وضع کند. رای  دهنده خوب شخصیت کاندید ها را در نظر گرفته رای  میدهد نه اینکه چپن، لنگی، پلو، موتر، خانقاه ، تسبیح و ردای وکیل را. زیرا  که این  همه چیز هایی استکه نمیتواند معرف یک شخص شود.

 

رای دهندهء خوب آنست  که دروقت دادن رای، هوش و فکر خود را در سرگرفته تحت هیچ عاملیکه غیر قانونی باشد نمیرود و اگر ازروی مصلحت با هزار  کس صحبت کرده باشد رای خود را به صندوق کاندیدی می اندازد که او را از همه کرده  نخبه تر، با دیانت تر، مفید تر و شخص امین و راستکار تر یابد. 

 

برهر شخص رای دهنده لازم و ضروراست که ازمرام وافکار کاندید ها خود را مطلع گردانیده و با دیگر اشخاص منطقه و همسایه های خود در بارهء شخصیت و لیاقت و گذشتهء شان مذاکره و مفاهمه کند. رای دهندهء خوب آن شخصی را گفته میتوانیم که درحین رای  دادن بدون از خدا، وجدان و شرافت خود از هیچ فردی نترسد و حتی شخص کاندید اگر برادرش هم باشد در صورتیکه طرف اعتماد و اتفاق همه نباشد برایش رای  ندهد. هستند بعضی رای دهندگان که کورکورانه ویا از روی غرض رای خود به شخص ناشناس ویا به شخص مورد نظر خود میدهند و بدینوسیله بر پیکرنظام  دموکراسی صدمه وارد کرده و شیرازهء قانون اساسی را میخراشند.

ما از همهء هموطنان خود تقاضا و خواهش داریم که رای خود را بصورت پاک وبی آلایشانه به اشخاص نخبه و دانسته بدهند تایک رای  دهندهء خوب بحساب آیند.

 

پیشکسوت حفاظت محیطی

       و

        حفظ الصحه

 

تردیدی نیست که توجه به پاکیزه گی محل زیست انسانها،یکی از مهمترین موضوعات کشورهای جهان را تشکیل داده است. گسترش زندگی شهری، اگر با توجهی به این مهم همراه باشد، درد سرهای مختلف صحی و ایمنی را برای حیات انسانها بارمیاورد. در کشورما به این مهم نه درگذشته ونه  حالا توجه لازم صورت گرفته است. اگرمعدودی از دست اندرکاران اداری ، مثلا ً برخی والی ها به زیبایی و پاکیزه گی شهرها توجه نموده اند، از آنها به نیکی یاد شده است. با وجود موجودیت ریاست بلدیه ها در چارچوب اد اری  ولایت ها،شهرهای کشورما از نبود برنامه وغمخواری لازم این کمبود را همواره داشته اند.

این که چه کسانی به اهمیت این موضوع به گونۀ جدی توجه نموده وتأکید داشته اند،شاید در یک نگرش ویژه تشخیص شود. اما تا آنجا که مضامین استاد رحیل را نگریسته ایم، درک وبرداشت، پیشبینی ها  وهوشدارهای ایشان منحصر به فرد است.

سخنانی که در پایان میایند، حدود آن مسؤولیت ودوراندیشی را نشان میدهند .

 

"بهار سال 1344 بود و روزجهانی صحت در ریاست صحت عامهء بلخ برگزار شده و استاد یکی از سخنرانان بود. استاد درجریان سخنرانی از چگونگی حفظ الصحهء محیطی در شهر سخن میگوید و از جمله موجودیت داش های خشت پزی در داخل شهر را به باد انتقاد میگیرد. زیرا دود ناشی ازان سبب خرابی صحت شهریان میگردید. مسالهء آب آشامیدنی در شهر، مسالهء بهداشت و پاکیزه گی در رستوران ها و همچنان عرضهء مواد خوراکه در کنار جاده ها توسط  فروشنده های سیار یکی پس از دیگری از مسایلی شمرده میشود که استاد توجه مقامات صحت عامه را به آن   جلب میکند. شاید این انتقادات بسیار بلند بالا به نظر آید که حتی پس از چهل سال نیز کسی به این مسایل به مثابهء یک مشکل اساسی حل طلب شهری نمینگرد. اما رخ دیگر مطلب اینست که استاد به مثابهء یک روشنفکرآگاه نیاز های زندگی سالم شهری را میدانستند و  با پافشاری روی حل آن خواهان توجه مراجع ذیربط بودند.  "(3)

هنگامی که در روزنامۀ بیدار مزارشریف به ساختما ن شهروگسترش آن، وموارد متعدد دیگری اشاره می نماید، نه تنها حاکی از درک  و احساس مسدلانۀ استاد رحیل در آن مقطه بود ؛ گویی که برای اولیای بی مسؤولیت امروز، شهر کابل و بقیه شهر ها صمیمانه گوشزد میکند که به حال  شهر و مردم توجه کنید . در مضمونی زیر عنوان مشکلات آب نوشیدنی در شهر مزار سریف م نویسد :

" شرایط شهر سازی ایجاب میکند که قبل از اعمار اپراتمان ها و احداث سرکها ، مسألۀ تمدبد لین های تلفون وبرق، کشیدن کانال های ابد و بدرفت" خلاها " و نل دوانی آب نوسیدنی وغیره در نظر گرفته شود. وسپس به اساس نقشهۀ مرتبه امورساختمانی شهر شروع و تحت نظر مهندسین و اهل فن تکمیل وتعمیر گردد"

 

در همین مضمون به عواقب استفادۀ سقأ ها و ترکاری فروشان ازآب های ملوث، و امراض ناشی از آلوده گی آب و امراضی که دامنگیر مردم می شود، سخن میراند.

    

مرگ استاد

 

مبالغه نتواند بود اگر گفته شود که هنگام شرح حال نویسی نخبه گانی که درچند دهۀ پسین از دست جامعه رفته اند،کمتر مرگ طبیعی و یا روزگار بی آزار آنها را می نگریم. جامعه یی با آن همه محدودیت ها، مشکلات وموانع شاهد پیدایش و سهمگیری دلسوزانۀ تعدادی غمخوارخویش شد که نیاز های جامعه را با توجه به واقعیت های آن می دیدند. درتماس با واقعیت های تلخ رشد نمودند وافکار واندیشه های شان با تأثیرپذیری محیط ماحول وزحمت اندشیدن شکل گرفت. هنگامی که به پیشنهاده ها وزحمات آنها متأثر از نیاز بازنگری و دریافت، ناشناخته ها وگفتن نا گفته، دور انداختن مجعولات تراکم کرده می اندیشیم، دل ما به حال جامعۀ مانیزمی سوزد. زیراچنین چهره ها را یا اعدام کرده اند، ویا روانۀ زندانها و ی هم وادار به مهاجرت اجباری .

 

استاد رحیل دولتشاهی با آن زنده گی عزیز وصادقانه و میهن دوستی به دور از شعاربازی های که برخی نتایج وطنسوزانه رادرپی داشت، درسال 1358خورشیدی به شهادت رسیده است. می گوییم به شهادت رسیده است ، زیرا صدها هزار انسان پنهان از چشم مردم سر به نیست شده اند. اگر این طور نست ،عزیزانی که از طرف نهاد های مخوف زمان برده شده اند، کجا خواهند بود؟ آیا می شود در توهم زنده ماندن آنها ادامه داد.؟

وقتی اسناد ومد ارکی را می نگریم، که جفاورزان، فهرست های از نام ها تهیه دیده و در پای فرمان های رنز آمیز حکم  اعدام آنها، مهر وامضأیی نهاده اند، چرخ زمان به گونه ی رفته است، که آنها، همه را " تهمت وجعل"می نامند.

 اسدالله سروری چنان کرد، وای بر حال روزی که اقامۀ دعوا کنند با طلب اعادۀ حیثیت!! ویا شهیدان مان را متهم کنند که خود کشی کرده اند!

                                         

در خلال تورق یادداشت ها وبرگهای غم آمیزکه برخی در دسترس اند، کوشیدم که اسم استاد رحیل را نیزبیابم، اما اثری ازآن نبود.زیرا ازمواردی سخن میرود که فرماندهان مرگ،بدون تهیۀ نامه ومکتوبی تعدادی از زندانیان را با امر شفاهی به اعدام گاه ها فرستاده اند. فقط نام دوتن را (طاهربدخشی و واصف باختری) که درریاست تألیف و ترجمه با

استاد همکار بودند، دیدم.

 

 



 

 

استاد مانند بسا  از چهره های  اصلاح طلبی و روشنگری از دست جامعه ربوده شد. از استبداد غیر ازچنان عملکرد توقع وانتظاری هم نمی توان داشت. اما آن چه او در آن مدت زنده گی نوشت وانتشار داد، سزاوار توجه بسیار است. تجدید انتشارنوشته های او در زمانۀ کنونی، همان اهمیت توجهات پیشنه را دارند. در حالی که شاید برخی از نویسنده گان و سیاسی اندیشان دهۀ چهل، به گونه های مختلف عرق تأثر را در جبین احساس نموده و اگر دست شان برسد، آنها را آتش خواهند زد.

شایسته است که به اسم استاد رحیل در  پروان ویا مزارشریف نام مکتب ویا نهاد فرهنگی ارزشمندی نام گزاری شود.   نوشته های او در کتاب های درسی و مؤسسات تربیۀ  آموزشگران کنجانیده شوند. قدر دانی از امیر عبدالرحمان خان و عبدالرحمان های دیگر، نام گزاری مکتب و جاده یی به نام آنها، گویای حضور فرهنگی است که چه به گونۀ سانسور وچه به گونۀ اعدام نخبگان عزیز جامعۀ ما عمل نمود ه است. . . .

 

----------

 

    1-  سنگ مزار. اشعار و برخی از نوشته های استاد.به اهتمام جناب عبد الصبور رحیل دولتشاهی .

    2-  خلاصهء  مرام عبدالغفور( رحیل) دولتشاهی کاندید ولسی جرگهاز ولسوالی بگرام. سنگ مزار

    3-  سنگ مزار.

 

عرض پوزش :

ازنظر نگارنده آن چه پیرامون استاد رحیل  تا حال در 5 شمارۀ کابل ناتهـ  انتشار یافته است، برای معرفی دقیقتر و لازم افکار و آرزوهای  اوبسنده نیست.  امیدوار هستم در فرصت دیگرپس از دیدن منابع بیشتر این نوشتۀ مقدماتی  بهتر و جامعتر ترتیب شود.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤۸   سال        هفتم               سرطان/اسد       ۱۳۸٩  خورشیدی                شانزدهم جولای ٢٠۱۱