کابل ناتهـ، Kabulnath
|
ادب! کدام نوع ادب ؟
نمی دانم قدما ادب را بیشتر به کدام معنای آن به کار می بردند اما امروز برای ما ادب بیشتر خوی و روش خوش است. ولی مبادا چنین اندیشه یی خامی در خاطرها خطور کند که قدما گویا همچوچیزی از ادب انتظار نداشته اند. همهء ماوشما می دانیم ، وقتی از لقمان حکیم پرسیدند، ادب از که آموخته، گفت، ازبی ادبان آنچه از آنان نپسندیدم، آن نکردم. یعنی هدفش همان ادبی است که گفتیم. وقتی هم از ابن مقفع پرسیدند، ادب از که آموخته، گفت از خویشتن. نیکویی های خلق را گرفتم وبدی های آن ها را گذاشتم. این جا نیز مقصد همان ادبی است که در آغاز گفتیم. یک بیت از شهید بلخی را نیز می آوریم ؛ بااینکه علت شهادت او و اینکه با این طرزتلقی او از ادب ارتباط داشته است، بر ما معلوم نیست : با ادب را ادب سپاه بس است بی ادب با هزار کس تنهاست
یک ادب دیگر نیز هست که معنایش فراختر و گسترده تر می باشد. منظور از آن، معرفت دانش و فرهنگ است. ابوعثمان جاحظ گفته بود : " ادب، چیدن از هر خرمنی خوشه یی و از هر بوستانی غنچه یی است." در قدیم آن هایی را که از هر علمی به اندازهء کافی، اطلاعی داشتند، ادیب می گفتند. امروزدیگر دیریست که ادیب بودن خیال است و محال. باز هم ولی یک ادب دیگر است که سرو کارش با سخن و نوشتن و رمزورازهای آنها می باشد. در اینجا مقصد ما ادب جنس اول و ادب جنس آخر می باشد، چون جنس دومی آن، کارش بزرگ است وبارش سترگ. آن را نه به ما ومارا نه به آن کاریست. برای تعمق در کار این دونوع ادب و دانستن نوع رابطه یی که میان آنها برقرار است می شود سری به گمگشتگاه های رسانه های جمعی وطنی غرب نشین ما زد. شما خود بهتر می دانید که هیچ چیز در این گردون گردنده، پایدار و مانا نیست. فردا روز در این دنیا نه رسانه ها خواهند ماند نه تو، نه من و نه هم فخررازی. به همین علت باید بدون مصلحت اندیشی اقرار کرد که گاهی بین این دو نوع ادب، کمترین ارتباط نیک در رسانه های وطنی ما در غرب کشف می شود. جای که ادب در سطح لازم است، بی ادبی با آن یکجاست و آنجا هم که بی ادبی به چشم نمی خورد، ادب ضعیف بوده و درسطح لازم نیست. یعنی اینکه برخی قلم بدستان مودب ما، چندان بهرهء کافی از ادب ندارند وبرخی از آن های که از ادب توشه یی دارند، چندان با ادب نیستند.در مورد این عده، به صورت مختصرمی توان گفت که از این وضعیت، نان بی ادبان ِادب دان و ادب دانان ِبی ادب ما در روغن تر و جان خوانندهء نامراد، زار و ابتر گردیده است. مخصوصا ً که از قدیم برایش گفته شده، هرچه در خط است، سند است. این مصراع از کمال خجندی را که " چند خوانی بی ادب علم ادب ؟ " بهتر است با جمله یی مختصری از تذکرةالاولیا که بسیار به جا و مناسب است تکمیل کنیم : " ما به اندکی ادب محتاج تریم از بسیاری علم ." شاید بتوان گفت که امروزدیگر می توان امیدوار بود، بیخ و ریشه یی این معضله را با ایجاد تقسیم کار و به میان آمدن رسانه های تخصصی، خشکاند. بدین معنا که کسی باید دنبال نوع اول ادب برود و در آن به تجاربی دست یابد و کسانی هم عقب نوع آخر ادب بروند و در همان رشته، صاحب نظر و صائب نظر گردند. در رسانه های وطنی ما به تقلید از غرب، آهسته آهسته رسانه های تخصصی نیز سر بلند خواهد کرد. چندی بعد، مثلا ً در مجله یی که شعر چاپ می شود،برای مقالهء سیاسی جا نخواهد بود؛ وآنی که ویژهء داستان است از چاپ گزارش ملاقات فلان وزیر،ابا خواهد ورزید. ازاین نگاه، به ظاهر عیبی در کاررسانه ها یافت نمی شود چون هنوز رسانه های تخصصی به میان نیآمده اند. ولی معضله یی که هنوز عرض اندام نکرده و با به میان آمدن رسانه های تخصصی، تازه به میان خواهد آمد، فرق گذاشتن میان آن دونوع ادب یاد شده است. امروز این کار هنوز مهم جلوه نمی کند زیرا وقت دور کردن ویا نزدیک کردن این دو نوع ادب، از هم دیگر ویا به هم دیگر ، هنوز نرسیده است. ولی فردا ؟ خواهید گفت به جای امروز، دلهرهء فردا را دارم. دلیل اصلی و عمده، به وجود نیآمدن رسانه های تخصصی است. امروز، هرچه پیش آمد ، خوش آمد. نشر کن که فردا روز دیگر است ومی گویند، روز از نو، روزی از نو. گذشتگان ما که گفته بودند " وای اگر از پس امروز بود فردایی " مقصد شان از آن" فردا" امروز بود که الحال در آن به سر می بریم. یعنی " فردا " آمده و فردای دیگری نخواهد بود. دیروز را کس بازخواست نکرد، امروز را هم نخواهند کرد. اگر پیرتر ها که بدبین تر ازجوان تر ها هستند، رابطه بین آن دو نوع ادب را که در آغاز از آن ها یاد کردیم در یک کلمه بیان کنند و من آن کلمه را بنویسم، هیچ مدیرمسؤل باادبی به چاپ آن بی ادبی رضایت نخواهد داد. به این دلیل عرض شده است که من دلهرهء فردا را دارم ، نه امروز را. فردایی که در آن باید تصمیم گرفته شود، بی ادبی های ادب دانان در رسانه های ادبی نشر شوند یا رسانه های مثلا ً تربیوی یا تعلیمی. تخصصی شدن رسانه ها، عرض کنم که از کشفیات یا از اختراعات این عاجز نیست بلکه تعدادی از ادب دانان و هم بی ادبان، سال ها پیش آن را کشف کرده بودند. به همین علت نیز هر چه را که در این چند سال به ذهن و زبان شان می آید، ضبط کرده و فورا ً عرضه می کنند و منتظر " وای اگر از پس امروز بود فردایی " نمی نشینند که می دانند، مشکل نشر نوشته های آن ها پیش خواهد آمد و اهل نظر، در قسمت نشر آثار آن ها با خود آن ها همنظر نخواهند بود. یعنی مشکل آن دو نوع ادب را که پیشتر عرض کردیم، پوره و کامل درک کرده اند وملتفت ریزه کاری های زندگی آینده هستند. به همین علت نیز، چنانکه مولانا گفته " صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق " دَم غنیمت دانسته و فردا را از دفترهستی حذف کرده اند.
خوشا به حال اهل تحقیق ِرشته های چون دشنام شناسی، علم الفحاشی، بهتانولوژی، علم الاتهام، علم الاکاذیب و.... که با این همه مواد و مصالح فراوان که فقط در چند سال محدود در رسانه های جمعی ما گرد آمده، برای یک عمر، بی نیاز ازهرنوع جستجوی دراز دامن و خسته کننده خواهند بود. هامبورگ ، کاکه تیغون
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٤ سال دوم فبروری/ مارچ۲۰۰۷