کابل ناتهـ، Kabulnath
|
هادی میران
شهمامه جان
گر از مرگ کبوتر می شود حال شما بهتر؟ به مرگم راضی ام آری بیا دارم بزن دختر
بیا دارم بزن بانو که تنها جرم من این است برایت دوختم از تکه های آسمان، چادر
بیا دارم بزن یکشب به دور ازچشم آدمها بتار گیسویت در آستان ماه و نیلوفر
مرا اعدام کن اما غزلهای مرا بنویس که از آن می وزد یک آسمان سبز، پیغمبر
شمالی ام سراپا تاک پرداز غزلهایت بزن آتش که تا صبحی شوم از ریشه خاکستر
منم، شهمامه جان صلصال رنج سالهای تو به پایت میروم تا بامیان برمن شود محشر.
10 9 2006
************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٢ سال دوم جنوری ۲۰۰۷