کابل ناتهـ، Kabulnath
|
ترانهء
عاشقانهء دختر ديوانه
ديدگانم را ميبندم و جهان يکسره فروميميرد پلکهايم را ميکشايم و همه دوباره جان مييابند (انگار ترا در گوشهء پندار خود آباد ميکردم)
ستارگان خوشرنگ به پاکوبي ميپردازند و سياهي ناب با رفتار اسپي فراميرسد ديدگانم را ميبندم و جهان يکسره فروميميرد
خواب ديدم که در نهفت بستر افسونم کردي و آهنگ "تويي ديوانهء ماه" را برايم خواندي مرا ديوانه وار بوسيدي (انگار ترا در گوشهء پندار خود آباد ميکردم)
آن "جاودانهء بزرگ" از آسمان فرو مي افتد، آتش دوزخ آرام آرام به خاکستر مينشيند اسرافيلها و عزازيلها بيرون شويد ديدگانم را ميبندم و جهان يکسره فروميميرد
پنداشتم همانگونه که گفته بودي برخواهي گشت سالهاي زندگيم فزوني ميگيرند و نامت را از ياد ميبرم (انگار ترا در گوشهء پندار خود آباد ميکردم)
ايکاش به پرندهء توفان دل ميباختم دستکم هنگامي که بهار مي آيد آنها بار ديگر سرود برگشت را فرياد ميکنند ديدگانم را ميبندم و جهان يکسره فروميميرد (انگار ترا در گوشهء پندار خود آباد ميکردم)
[][]
دهم مارچ 1956: پي_نوشت: اوه خشم! خشم! چرا حتا ميدانستم که "او" اينجا بود؟ پلنگ بيدار ميشود و بار ديگر به دنبال شکا راه مي افتد، و هر آواز در اين خانه، از گام گذاشتن او به روي زينه برميخيزد.
و من "ترانهء عاشقانهء دختر ديوانه" را در چنين هواي ديوانه کننده که Mike نيامد و نمي آمد، نوشتم. هر بار ميروم و رنگهاي خشن و خشمالود سياه، سپيد و سرخ ميپوشم. بر روي همه نقش پاهاي او که بالا ميرفتند و پايين مي آمدند، پا نهادم و نفرين فرستادم به هيولايي که جاي او را گرفت....
آويزه ها
1) يادداشت Sylvia Plath در پاي اين ترانه، سخن ديگري براي گفتن نميگذارد. 2) متن اصلي (Mad Girl's Love Song) در پايين گذاشته شده است.
[][] ريجاينا هفتم دسمبر 2006
Mad Girl's Love Song
"I shut my eyes and all the world drops dead; I lift my lids and all is born again. (I think I made you up inside my head.)
The stars go waltzing out in blue and red, And arbitrary blackness gallops in: I shut my eyes and all the world drops dead.
I dreamed that you bewitched me into bed And sung me moon-struck, kissed me quite insane. (I think I made you up inside my head.)
God topples from the sky, hell's fires fade: Exit seraphim and Satan's men: I shut my eyes and all the world drops dead.
I fancied you'd return the way you said, But I grow old and I forget your name. (I think I made you up inside my head.)
I should have loved a thunderbird instead; At least when spring comes they roar back again. I shut my eyes and all the world drops dead. (I think I made you up inside my head.)"
"March 10 (1956): Postscript: Oh the fury, the fury. Why did I even know he was here. The panther wakes and stalks again, and every sound in this house is his tread on the stair; I wrote 'Mad Girl's Love Song' once in a mad mood like this when Mike didn't come and didn't come, and every time I am dressed in black, white and red: violent, fierce colours. All steps coming up and running past I made into his step and cursed the usurpers that took his place...."
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٠ سال دوم دسمبر ٢٠٠٦