کابل ناتهـ، Kabulnath
|
بیژنپور آبادی
مومن قناعت نیمای شعرمیانرودان (تاجیکستان) است
"من منش نیکراهی را دریافته ام، پس ای راستی کی ترا خواهم دید؟ کی راه خدای توانایی را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدایی را خواهم شنید؟" ( آشور زردهشت سروده نخست بند پنجم ) اوستا
سخن را با نیایشی از پیامبر آیین راستی و نیکراهی ونخستین باور
یگانگی در آفرینش ( زردهشت بدخشانی- دراگی ) آغاز کردم. انگیزه این بیان در آنست که
میخواهم از پیام آور دیگری در آیین انسان خدایی ( شعر) سخن بگویم. این پیام آور
مومن قناعت در هفتاد وچهار سالگی 1385 خ
" در تاجیکستان مردم شاهد هفتاد و چهارمین سالروز تولد مومن قناعت شاعر پرآوازه و محبوب تاجیک هستند. مومن عناعت به عنوان سرامد دوره احیاگری و نهضت آزادیخواهی شعر تاجیک شناخته شده است. وی نخستین شعر خود را در ابتدای سال های 50 میلادی گفت و وارد صحنه ادبیات و سپس سیاست نیز شد. نام مومن قناعت در سراسر شوروی سابق به عنوان معرفینامه تاجیکستان شناخته می شد. یکی از اقدامات شجاعانه این شاعر، سرودن شعر «به هواداران زبان فارسی تاجیکی» بود که در اتحاد جماهیر شوروی سابق سر و صدایی به پا کرد. احمدشاه کامل زاده دانشمند تاجیک در مصاحبه با رادیو فردا از جسارت استاد قناعت در سرایش این شعر می گوید. اما نمونه شعری که آوازه قناعت را بالا برد، سلسله داستان هایی راجع به جنگ جهانی دوم بود". (اقتباس از رادیو فردا)
استاد سخن مومن قناعت شاعر نوپرداز ملی و نیمای تاجیکستان امسال در سن هفتاد و چهار سالگی ازسوی سخن شناسان بیرون مرزی و ادیبان تاجیک بزرگترین شاعر فارسی سرای میان رودان (تاجیکستان) شناخته شد. این جایگاه در پی بر گزاری یک همایش بزرگ ملی از سوی فرهنگیان، فعالان رسانه های داخلی وخارجی در آن کشور به او سزاوار دانسته شد. استاد مومن قناعت متولد سال 1932 میلادی و فرزند بدخشان است.
مومن قناعت از پیشگامان شعر فارسی- تاجیکی در سرزمین تاجیکستان امروز وبخارای دیروزین است. او ازهمدیاران زردهشت پیامبراست و از آنروی؛ کردارش همان بوده وهست که در پندار وگفتارش بر مینماید. استاد مومن قناعت بی گمان از گروه بزرگان شعر فارسی در روزگار ما بتواند حساب شد. پیش از شناخت بیشتر این استاد مسلم سخن فارسی، میخواهم خواننده این نامه را اندکی به گذشته های دور تر برگردانم:
رودکی استاد شعر فارسی همان سمرقندی هنر ورزی بود که شعرفارسی- تاجیکی را در دهکده ی موسیقی با سازهای آنروزگار(بربط، چنگ، عود، نی، دف و تار) اندرونی ساخت و نظم فارسی را پایه ی بسیار بلند بنا نمود. آری پس ازوی دیگران از همان حوزه سر بلند نمودند و در گشن درخت پرشاخ هنر وادبیات فارسی- تاجیکی برگ وبار دیگری سامان دادند.
ابوحفص سغدی، ادیب صابر ترمذی، رونقی بخارایی، عمعق بخارایی، قوامی گنجه ای، معروفی بلخی، منجک ترمذی، عروضی سمرقندی، بعد تر بساطی سمرقندی، خیالی بخارایی، عصمت بخارایی، کمال خجندی، کمال الدین بنایی، هلالی چغتایی، ملا مشفقی، خواجه حسن نساری، میرعابد سیدا نسفی و... شاعران و ناظمان تاریخ ادبیات زبان فارسی- تاجیکی از آغاز سده نهم میلادی (سوم اسلامی) هستند که برای شمارش تمام شاعران هریکی را باید سی بشمار آوریم، تا باشد که به همه شاعران آن روزگار بیک نسبت ولوهنوز اندک، دست یافته باشیم.
شعرتاجیک ویا بهتر باشد شعر فارسی را اگر به زمانه ها تقسیم بندیم، چهار دوره در آفرینشهای ادبی میتواند ازهم تفاوت پیدا کنند. این جداسازی برای آنست که زمان آفرینشگری در هنر و بویژه در اندیشه وشعررا از هم بشناسیم. پس دوره های بلوغ وشکوهندگی شعر فارسی در زادگاه آن ( تاجیکستان) چنین است:
1- دوران آغازین ادب فارسی: روش خراسانی – سامانی ( زمانه ی حاکمیت سامانیان) سده سوم - هفتم خورشیدی. 2- دوران میانه ادب فارسی: روش عراقی – خوارزمی ( زمانه ی خوارزم شاهیان) سده های هفتم تا دهم خور شیدی. 3- دوران پایانیادب فارسی: روش هندی – چغانیانی ( زمانه بابری- چغانییان ) سده های یازدهم تا دوازدهم خورشیدی. 4- دوران نوین ادب تاجیکی: روش نوبابری- منغیتی ( زمانه منغیت شاهان بخارا ) سده های سیزدهم تا امروز.
من بیشترین اندیشه خودرا در برابر همین چهارمین بخش از دوران ادبی تاجیک فشرده میکنم. لابد میباید این دوران را نیز به سه دوره ی دیگرجداکنم. ویژگی شعرتاجیکی در دوصد سال پسین، همان بایدی است که من برای بیان روشنترش دست به کار مشخصتری زده ام. اما در این نامه اشارات کوتاهی دارم تا بدانیم که شعر فارسی میان رودان ( تاجیکستان) در دو سده ی اخیر چه سر گذشتی داشته است. اما این سه دوره اینهاست:
1- شعر پیش از تجدد گرایی: پرداختن به مکتب هنری هند و رهایی جستن از پیچیده خیالیهای صایب و بیدل که شاعران آنروزگار را بسیار ناتوان کرده بود. هندی اندیشیدن یعنی درک فلسفی اشیا و فهم نازک ازخیال آفرینشگری در اندیشه است. روسها به آسیای میانه نظر داشتند و هند را انگلیسها تسخیر نمودند. در حقیقت سبک شعر هندی برای اندیشه های انتقادی و روشنتر جا خالی مینمود. شعرا میخواستند به مسایل اجتماعی بپردازند وبیشتر زبان زنده ی روزگار را بکار ببرند. بزرگان شعر این دوره اینها اند: ملا مشفقی، خواجه حسن نساری، میرعابد سیدا نسفی و چند تن دیگر ...
2 - تجدد گرایی (شعرشعبی): این دوره که با تحول شعر بسوی بیان اجتماعی همراه بود، در حالی ظهور نمود که قدرت حکومتهای بخارایی تنزل یافته بودند و در اصل شیرازه ی حکومت گری از هم گسیخته بود. بهترین شاعران این دوره اینها شناسایی شده اند: مخدوم احمد دانش ( زاده ی 1817 میلادی)، امیرعیدالاحدعاجز پادشاه بخارا، عبدالقادر خواجه مشهور به سودا ی بخارایی (1823- 1873) عبدالواحد سریر( 1810- 1886) رحمت الله واضح (1817- 1894) محمد امین خواجه کاشف (1825- 1888) قدرت الله بیگ (1824- 1916) مخدوم شمس الدین شاهین دروازی (1859- 1697) فخری رمانی (1840- 1914) نظرشاه بدخشی (1850-1910) شریف جان مخدوم صدر ضیاء (1865- 1931) تاش خواجه اسیری (1864- 1916) میرزا عظیم سامی (درگشت 1907) قاضی نعمت الله محترم ( وفات 1920) صدرالدین خواجه عینی (1878- 1954) و دیگران.
3- شعرامروز و شعر شکسته و نیمایی: بازهم سخن ما بر سرهمین
پیوند تازگی یافتن فرم و محتوادر شعر امروز تاجیکستان است. زبان فارسی در تاریخ پر
تحول خود هر از گاهی دچار دگر شدهای فراوانی قرار گرفته است، اما شعر فارسی همیشه
ودر همه زمانه ها با وجود پاره پاره بودن حوزه های فرهنگی، یگانگی، زیبایی و سراسری
بودن خویش را از دست نداد. زبان فارسی، زبان تاجیکی وزبان دری زبانهای جدا ازهم و
بیگانه بهم نیستند، این سه گانگی سخن در جغرافیای گوناگون به معنای سه زبانی بودن
نبوده است؛ نیست ونخواهد بود. همانگونه که من خود ادعا دارم:
استاد مومن قناعت برای مهر زبان مادری سروده ی کوتاهی دارد که
در این سروده نسبت خویشتن را به زبان فارسی- تاجیکی بسیار صمیمانه و شاعرانه بیان
میکند. کمتر شعری در بیان احساس ملی شاعران میتواند بدین پیمانه سخته و سنگین باشد.
به هوا داران زبان تاجيکی
قند جويی پند جويی ای جناب! هر چه می جويی بجو بی کران بحريست گوهر بی حساب هر چه می جويی بجو فارسی گويی، دری گويی ورا هرچه می گويی بگو لفظ شعر و دلبـــــــــــــری گويی ورا هر چه می گويی بگو بهر من تنها زبان مادريست همچو شير مادرست بهر او تشــــــــبيه ديگر نيست نيست چونکه مهر مادرست زين سبب چون شوخی های دلبران دوست می دارم ورا چون نوازش های گرم مــــــــــــــــــــادران دوست می دارم مومن قناعت
مومن قناعت نه تنها شاعر، بلکه نویسنده بزرگ تاجیک وزمانی نیز
از نویسندگان نامدار شوروی وقت شناخته میشد. لذا هفتاد و چهارمین سالگشت زادروز این
شاعر کوهستان تبار است.
نسیم فارسی
از خلیج فارس می آید نسیم فارسی ابر از شیــــــراز می آید چو ســــــــــــیم فارسی دُ راز این دریا نمی جویم ، چو دور افتاده است از تگ دریا ته ِ چشـــــــــــــم یــــــــــــتیم فارسی می رسد از کشتی بشکسته شعرِ بی شکست شعر هم بشــــــــــــکست با پـــــــــند قدیم فارسی شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت رفت با عــــــــــــطر کفن ، عطر و شمیم فارسی
ش غیب قصر بلور بر اثر بی فری شکست قصـــــــــــر ظهور مایه ی بی جوهری شکست دل از زبان جدا و زبان از صفات حق از دســــــــــت رهروان پر و بال پری شکــست حافظ میان قافله ی عامیان شعر با صــــــــــد زبان سروده و لفظ دری شــکست در مد ّ و جزر دور قمر ، خاک ، خون گرفت تا ناودان حکمت بـــــــــــــــحر و بری شکست پاکی ز آب رفته و صحراست آبشار از چشـــــــم چشمه ، شیوه ی نیلوفری شکست بشنو سروش می رسد از غیب ، از حضور یک لحظه گوش دار که سرب کری * شکست
استاد مومن قناعت که گهگاهی برای ترتیب مراتب شاعران تاجیک جسارتاً سخن میگوید، با بینش وداوری فرزانه منزلت شاعرانه ی شاعران نامدارامروزتاجیکستان را با توجه به مشکلات شعر، زبان تاجیکی و برخی نا رسایی ها بدینگونه بر میشمارد: استاد مومن قناعت می گوید: " از شاعران ما که نامشان مشهور است، لایق شیرعلی، بازار صابر و گلرخسار نسلی هشتند که از آغاز فعاليتشان در هویت ملی و خودشناسی و خودآگاهی ملی خیلی تلاش کرده اند، شعر ایشان شناخته شده است و تا جایی در کشورهای فارسی زبان و در کشورهای مستقل همسود شناسنامه خوب دارد."
لایق شیرعلی شاعرملی تاجیک خانم گلرخسار شاعر معاصر
به گفته مؤمن قناعت، شاعر سرشناس تاجیک، بازار صابر، گلرخسار و لایق شیرعلی، شاعر فقید تاجیک پس از ورود به صحنه ادبیات تاجیک در اواخر دهه 1960 و آغاز دهه 1970 در اشعار خود برای بار نخست در ادبیات قرن 20 تاجیک به مسایل هویت ملی، خودشناسی و خودآگاهی پرداختند و بدین دلیل شعر آنها در تاجیکستان و بیرون از قلمرو این کشور نیز شهرت پیدا کرد.
مومن قناعت را در میان برخی از بزرگان سخن در تاجیکستان منجمله: باباجان غفورف، میرزا ترسن زاده، کمال عینی، محمد عاصمی، بازارصابر، عبدالسلام دهاتی، باقی رحیم زاده، محمدجان شکوری، لایق شیر علی، خانم گلرخسار، استاد آدینه هاشم، پروفیسورحقنظروف و دیگران بزرگترین و بر گزیده ترین آنان میشمارند:
میرزا شکورزاده دکترمحمد عاصمی
آقای شکورزاده انگیزه های سیاسی و ايدئولوژيک افت محتوایی شعر... شعر امروز تاجیکستان را از شعر ایران و افغانستان بمراتب واپس مانده تر خواند و انگیزه های چنین وضع را اینطور برشمرد: " اول اینکه فضای شوروی و رژیم کمونیستی امکان نمی داد که شاعران ما آزاد باشند، آنها یا دستور از اتحاد نویسندگان و یا کمیته حزب کمونیست می گرفتند که مثلا اینطور بنویسید. دوم، عدم ارتباط با کشورهای همزبان. در 70-80 سال دوران شوروی مگر خجند با اصفهان، ختلان با بلخ و سمرقند با شیراز ارتباط ادبی داشتند؟! سوم، غفلت و دوری از الفبای نیاکان. مگر می شود که يک فارسی زبان نتواند اشعار مولانا رومی و حافظ را از نسخه اصل بخواند؟!"
نو پردازی در شعر امروز تاجیکی
استاد مؤمن قناعت از یک عده شاعرانی نام میبرد که هرچند آثارشان حتی در داخل کشور به قدر کافی شناخته نشده است، اما شعر آنها ارزش بلند دارد. "شعر محمدعلی عجمی، سیاوش، علی محمد مرادی و نظام قاسم از نظر زبان، شیوه بیان و درونمایه شعر فارسی معيار است. و زبان، طرز بیان و وسیله های تصویر ایشان نسبت به شاعرانی که در دایره ادبی تاجیکستان همیشه مقیم بودند، نوتر، غنی تر و روشن تر است. اما افسوس که این شاعران در داخل تاجیکستان چندان شناخته نیستند. در دوران جنگ داخلی در تاجیکستان در این کشور شعر مصالحه و مقاومت به وجود آمده بود و در حالی که یک گروه شاعران تاجیک از روندهای سیاسی آن سالها ستایش می کردند، گروه دیگر شاعران در مورد ویدادهای آن دوره دیدگاه دیگر داشتند و تلاش می کردند شعری بگویند که در سطح شعرفارسی معيار باشد".
قناعت درباره برتریها و ضعف شعرامروز تاجیک در مقایسه با
شعرشاعران پارسیگوی ديگرچنین میگوید: "محققان ایرانی نیز می گویند که شعر کنونی
تاجیکستان از نظر درونمایه، معنی آوری، واقعبینی و واقعنگاری نسبت به شعر شاعران
فارسیزبان ديگر برتری دارد. اما یک نقص یا کمبودی که در شعر تاجیک هست، به زبان،
دانستن قانون و قواید شعر پارسی، یعنی عروض، قافیه، بدیع، بلاغت و ثلاثت سخن مربوط
است.
آرزومندم این سخنور نامی و این افتخار زبان فارسی – تاجیکی تندرست بماند، تا در آفرینش آثار و میراث بیشتر ادبی هنری مردم تاجیک و بدخشان زمین را آباد گرداند. برایش عمربیشتر و روزگار بهتر آرزو میبرم.
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٠ سال دوم دسمبر ٢٠٠٦