کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گونتر گراس

 

 

« پوست کردن پیاز», ژرفترین نامیست که گیونترگراس برندهء جایزهء ادبی نوبل, مورالیست, نویسنده, هنرمند و سیاستمدار نامدار آلمانی میتوانست با چنان اعترافی برای اثر آخرش انتخاب نماید. از یک سو این نام تصویر دهندهء حالتیست که در هنگام پوست کردن پیاز به آدم دست میدهد؛ یعنی: اشک ریختن.

 در حقیقت گراس میخواهد به خواننده گان برساند که اقرارش وی را به گریستن وا داشته است. از سوی دگر وی  برگ برگ سرگذشتش را برا ی رسیدن به هسته چنان برچیده است که آدم  پیاز را برگ برگ از هم جدا میکند. این که گراس تا چه اندازه در انتخاب نام اثرش به خاطر نشان دادن روحیه اش صادق بوده, تنها خودش میداند.

نیلاب سلام                                                                       
 

 

تنزل مورالیست

 

گیونتر گراس, مورالیست نامدار اروپا شصت سال حساسترین و تند ترین بخش زنده گیش را پوشیده داشت.

مجلهء شتیرن، شمارهء مسلسل 34، 2006

نویسنده گان: آرنی دانییلس، الکساندر کیون، ماتیاس شمیدت

برگردان از آلمانی و ویرایش: نیلاب سلام

 

  

 

 

  بیعدالتیی در دنیا در برابر شلاقش تاب نمی آورد, مباحثهء مهمی بدون حضورش جریان پیدا نمیکرد...

   دهها سال نویسندهء کتاب « طبل حلبی »(1) نقش هنرپیشه را در برابر مردم بازی کرد و حال اقرار بسیار ناوقتش:

   که گیونتر گراس(2 ) در هفده ساله گی سرباز دستگاه اس. اس. مسلح (3)بود,باعث حملهء مردم میشود.

 

  مجسمه میلرزد!

 

 او به دیگران میگفت, چه نیک است و چه زشت, ولی او خود زشتیش را سالها پوشیده داشت. گیونتر هفده ساله, مو طلایی در مغز( لطیفه هایی وجود دارند که در آنها اشخاص که مو های طبیعی طلایی دارند، به صفت کند ذهن آمده اند ـ م.) سرباز  اس. اس. مسلح بود، سرباز جنایتکارترین دستگاه رژیم نازی آلمان که آدمها را از خانه های شان بیرون میکشیدند و هدف گلوله قرار میدادند زیرا به رهبر شان  آدولف هیتلر ادای سوگند نموده بودند.

 خودش میگوید, هرگز بالای کسی فیر نکرده است ولی تصاویر گذشته دیگر حقیقت ندارند.  

 

 در دهم دسامبر1999  گراس به خاطر به تصویر کشیدن چهرهء فراموش گشتهء تاریخ مورد احترام قرار میگیرد و در  خانهء کنسرت ستوکهلم(4) جایزهء ادبی نوبل را به حیث هفتمین مرد در تاریخ آلمان حایز میشود.

  کتاب « طبل حلبی » یک مؤفقیت جهانی برایش شد. اثر بعدیش به نام « موش و پشک »(5 ) به سرعت با شماره گانی بلند صد ها هزار نسخه به فروش رفت.

   مؤفقیت بزرگ ادبیش، پیشرفت دومش را که وی را به حیث مورالیست بشناسند, پایه گذاشت.

 

   گراس برای ویللی براند(6) وحزب سوسیال دموکرات آلمان(7)علیه فرانس یوزیف شتراوس(8 ) و جنگ ویتنام به پا میخیزد. سفری به دور جمهوریت انجام میدهد و نود و چهار بیانیه ایراد میکند. حزب سوسیال دموکرات آلمان در همان سال برنده میشود و گراس شاعر زمان و شهرش. در اوایل سالهای نود برای نخستین جنگ امریکا علیه عراق رأی میدهد...

 

گراس در کتابش بهانه های بیشمار به خاطر سرباز بودنش در دوران هیتلر تراشیده است. در آخرین و غوغابرانگیزترین کتابش به نام « بایم هویتین دیر سویبیل: پوست کردن پیاز»(9) مینویسد: « در تمام این مدت زمان بعد از کاری که با غرور احمقانه در سالهای جوانی انجام داده بودم, از شرم خاموش ماندم. اما شانه هایم این بار را حمل میکردند و هیچ کس نتوانست از سنگینیش بکاهد.»

 

  وی مینویسد, در عالم نافهمی در آن سیستم داخل شده بوده و هرگز نمیدانسته که آن سیستم نابودی میلیونها انسان را برنامه چیده, نظم داده و در عمل به اجرأ در آورده. او در خاطراتش  اس. اس. مسلح را یک دستگاه منظم واحد میخواند که همیشه در جا های پر خطر متمرکز میشدند و بیشترین تلفات را میدادند. تصویری که امروز گراس از اس. اس. مسلح  در « پوست کردن پیاز » میدهد, بینهایت خوشبینانه است.

  بسیار پسانتر این شرم او را آزار میدهد که عضو دستگاهی بوده که در محکمهء نیورنبرگ(10) به حیث دستگاه جنایتکاران اعلام شد.

 

  بیوگراف نویس هیتلر،  یواخیم فیست(11) به "اخبار بیلد" میگوید که وی هرگز از گراس موتر دست دوم نخواهد خرید. وی نمیتواند, بفهمد که چگونه یک آدم شصت سال میخواهد به قول خودش وجدان مردم را بیدار سازد ـ به ویژه در پرسشهای وابسته به  رژیم نازی ـ و پسانتر معلوم میشود که او خود  ژرف در آن داخل بوده.

 

 برای گرافیکر نامدارکلوس استیک(12)رییس اکادمی هنر ها در برلین آثار هنری و شخصیت سیاسی و مورالی او پس از روشن شدن این موضوع مایوس کننده است. یواخیم کایزر(13) منتقد ادبی « زیود دویچی تسایتونگ» (14 ) میگوید: بینهایت خوش بینانه! حد اقل پس از دعوی نیورنبرگ باید گراس  درک میکرد که نازیستها جنایتکاران بودند.

 مؤرخ داو داینر(15) نمیخواهد باور کند که گراس سالها با عذابی دست به گریبان بوده بلکه« من فکر میکنم, امروز جهان طور دیگری به موضوعات مینگرد. چنین اعترافی از چنین مردی باز هم میتواند برنده اش سازد. این مرد یک زنده گی غلط را زنده گی کرده.»

 جامعه شناس هنریک م. برودر (16) میگوید:« سینتا بیرگر تازه میفهمد که در کودکی مورد سؤ استفاده قرار گرفته و گراس تازه متوجه میشود که عضو { اس. اس. مسلح} بوده. هر دو خود شان را خوب میفروشند.»  به راستی کتاب گراس توسط یکی از باقدرت ترین ناشران اشتوتگارت با شماره گان بلند بسیار خوب به فروش میرود.

 

  تنزل مورالیست به سرعت به پراگ رسید. کلوپ «پ. ای. ان» چکوسلواکیا « کاریل ـ کاپیک ـ پرایز»  را که در سال1994 برای گراس  اهدأ نموده بود, بی اعتبار اعلام داشت. رییس جمهور سابق پولند دارندهء جایزهء نوبل صلح لیخ والیسا(17) هوشیارانه از وی خواست تا از رتبهء خاص «ایغینبورگر فوردی» که در سال 1993برایش اهدأ شده بود, صرف نظر کند.

 

آیا بهتر نبود,گراس رازش را با خود به گور میبرد؟

هرگز! او تصمیم گرفت که سکوتش را بشکند. 

  مجلهء شتیرن، شمارهء مسلسل 34، 2006

نویسنده: یولی تسیه

 

   از هفته ها بدین سو کتابی به نام « پوست کردن پیاز» به حیث نسخه های مورد بحث روی میز های مدیران مسوؤل, ژورنالیستان فرهنگی, منتقدان و اعضای انجمنهای فرهنگی قرار دارد. شماری از این دست در حالت شوک قرار گرفته اند. هر طرف سر و صدا زیاد است. یکی ناسزا میگوید, دیگری از گراس به پشتیبانی برمیخیزد و آن دیگر احساس تنفرش را ابراز میدارد. این غوغا انسان را به یاد  خشم کودکی میاندازد که از وی سامان بازیش را گرفته باشند. حرف بر سر این نیست که گیونتر گراس در هفده ساله گی  سرباز  اس. اس. مسلح  بوده. نه, خشم به خاطریست که نویسندهء مورالیست سالها حساسترین و تند ترین بخش زنده گیش را پنهان داشته. پاسخ پرسشی چون:

چرا تنفر به این حد بزرگ است؟

بسیار ساده است:

   گراس یک چهرهء  مردمی و آشکار است و چنین چهره هایی نمیتوانند, رازی از خود داشته باشند.

 

  

 

  اشاره:

1-     Blechtrommel

2-     Günter Grass

3-     Waffen-SS

4-     Konzerthaus, Stockholm

5-     Katz und Maus

6-     Willy Brand

7-     SPD

8-     Franz Josef Strauss

9-     Beim Häuten der Zwibel

10- Nürenberg Prozess

11- Joachim Fest

12- Klaus Steak

13- Joahim Kaiser

14- Süddeutsche Zeitung

15- Dau Diner

16- Henryk M. Broder

17- Lech Walesa

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣٩                       سال دوم                           نومبر ٢٠٠٦