کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

چرا ما باهم دیالوگ نداریم !؟

 

 

 

ما نه در حوزهً عمومی و نه در حوزهً خصوصی چنانکه باید باهم دیالوگ داشته ایم.

در حوزهً عمومی، دولت همیشه گوینده، و ملت شنونده بوده است. و این رابطهء یکطرفه همانند رابطهء برده و صاحب برده بوده است.


در زندگی خصوصی گفت و شنود های ما عمدتأ مشاجرهً لفظی و پرخاشگری بوده است نه تعاطی فکر و تبادل نظر روشنفکرانه و هوشمندانه.


ما عادتأ از سرِ انانیت و خودبرزگ بینی از جایگاه بسیار بلند به مصاحب خود نگریسته ایم گفتی خروسی سیر خورده و متکبر دانه های بسیار کوچک گندم ویا ارزن را در داخل آخورش تماشا می کند. اما یک مکالمه وقتی کارساز و سودمند واقع می شود که دو طرف مصاحبه به ارزش های مشخصی از گونهء مفاهمه و مساهله باور داشته باشند و پیشاپیش پذیرفته باشند که دو نفر آدم فراخ اندیش و امروزی باهم گپ میزنند.


رسیدن به چنین مرتبتی، آنی و دفعی حاصل نمیشود. زندگی کردن در بین سلایق و عقاید متفاوت محصول مستقیم یک روند معرفتیست و از کثرت باوری خبر میدهد. به این معنا که آدمیزاد بدون توجه به تیره و تبار، رنگ و پوست، اصل و نسب و دین و آیینش از حقوق طبیعی و مسلمی برخوردار می باشد و این حقوق ذاتی و سرشتی او میباشد، نه از کسی امانت گرفته و نه بخاطر تصاحبش مدیون و مشکور کسی می باشد. در گستره تیوری صاحبان چنان حقوق در عالم نظر و عمل برابر میباشند.


پس هر دیالوگ بخصوص دیالوگهای سیاسی اگر به پایهء یک استدلال نظری استوار نباشد راه به منزل مقصود نمی برد و طرفین یک دیالوگ ضرورتش را حس نمی کنند.


درهیرارشی یا سلسله مراتب مناسبات اجتماعی ما، موانع زیادی در برابر تاسیسات دوجانبه و چندین جانبهء انسانی وجود داشته است. فرازنشین های ما که فرازنشینی را اکثرأ از راه های ناصواب یافته اند چون خود به سبب ناموزونی و نادرستی فکرهای شان بی بهره از فرازهای معنوی و انسانی بوده اند بی توجه به پیامدهای زیانبار و بعضأ حقارتبار زورگویی شیفتهء ظواهر قدرت شده اند و به اصطلاح خود را گم کرده اند و چنین گم شدنی در حقیقت بدترین ضایع شدن هاست و از سراشیب هولناک سقوط اخلاقی خبر میدهد.
از هیمن جاست که چنان آدمی در هرمنصب و مقامی بخود اجازه میدهد که همیشه سخنگو باشد تا سخن شنو. همیشه امر و نهی کند تا اینکه گوش به حرف دیگران بسپارد و تناسب و تعادل گفت و شنود را حرمت بگذارد و یکی بگوید و یکی بشنود.


بنابرآن در عرصه های زیادی ما به مرتبت متعالی مباحثات دوجانبه و چندین جانبه نرسیده ایم و بیشترین تماس های متقابل ما از عصبیت و نفرت و خُلق و خوی عشیره ای سرچشمه می گیرد و بی آنکه ملتفت زیانهای این سرچشمهء گِل آلود باشیم و به مونولوگ دل سپرده ایم و به دموکراسی پشت کرده ایم.


مگر برای رسیدن به دموکراسی و پلورالیسم سیاسی راه دیگری وجود دارد ؟


باید به این نکته توجه کنیم.

 

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣۶                         سال دوم                               اکتوبر ٢٠٠٦