داکتر اکرم عثمان
چرا ما باهم دیالوگ
نداریم !؟
ما نه در حوزهً
عمومی و نه در حوزهً خصوصی چنانکه باید باهم دیالوگ داشته ایم.
در حوزهً عمومی،
دولت همیشه گوینده، و ملت شنونده بوده است. و این رابطهء یکطرفه همانند رابطهء برده
و صاحب برده بوده است.
در زندگی خصوصی گفت و شنود های ما عمدتأ مشاجرهً لفظی و پرخاشگری بوده است نه تعاطی
فکر و تبادل نظر روشنفکرانه و هوشمندانه.
ما عادتأ از سرِ انانیت و خودبرزگ بینی از جایگاه
بسیار بلند به مصاحب خود نگریسته ایم گفتی خروسی سیر خورده و متکبر دانه های بسیار
کوچک گندم ویا ارزن را در داخل آخورش تماشا می کند. اما یک مکالمه وقتی کارساز و
سودمند واقع می شود که دو طرف مصاحبه به ارزش های مشخصی از گونهء مفاهمه و مساهله
باور داشته باشند و پیشاپیش پذیرفته باشند که دو نفر آدم فراخ اندیش و امروزی باهم
گپ میزنند.
رسیدن به چنین مرتبتی، آنی و دفعی حاصل نمیشود. زندگی کردن در بین سلایق و عقاید
متفاوت محصول مستقیم یک روند معرفتیست و از کثرت باوری خبر میدهد. به این معنا که
آدمیزاد بدون توجه به تیره و تبار، رنگ و پوست، اصل و نسب و دین و آیینش از حقوق
طبیعی و مسلمی برخوردار می باشد و این حقوق ذاتی و سرشتی او میباشد، نه از کسی
امانت گرفته و نه بخاطر تصاحبش مدیون و مشکور کسی می باشد. در گستره تیوری صاحبان
چنان حقوق در عالم نظر و عمل برابر میباشند.
پس هر دیالوگ بخصوص دیالوگهای سیاسی اگر به پایهء یک استدلال نظری استوار نباشد راه
به منزل مقصود نمی برد و طرفین یک دیالوگ ضرورتش را حس نمی کنند.
درهیرارشی یا سلسله مراتب مناسبات اجتماعی ما، موانع زیادی در برابر تاسیسات
دوجانبه و چندین جانبهء انسانی وجود داشته است. فرازنشین های ما که فرازنشینی را
اکثرأ از راه های ناصواب یافته اند چون خود به سبب ناموزونی و نادرستی فکرهای شان
بی بهره از فرازهای معنوی و انسانی بوده اند بی توجه به پیامدهای زیانبار و بعضأ
حقارتبار زورگویی شیفتهء ظواهر قدرت شده اند و به اصطلاح خود را گم کرده اند و چنین
گم شدنی در حقیقت بدترین ضایع شدن هاست و از سراشیب هولناک سقوط اخلاقی خبر میدهد.
از هیمن جاست که چنان آدمی در هرمنصب و مقامی بخود اجازه میدهد که همیشه سخنگو باشد
تا سخن شنو. همیشه امر و نهی کند تا اینکه گوش به حرف دیگران بسپارد و تناسب و
تعادل گفت و شنود را حرمت بگذارد و یکی بگوید و یکی بشنود.
بنابرآن در عرصه های زیادی ما به مرتبت متعالی مباحثات دوجانبه و چندین جانبه
نرسیده ایم و بیشترین تماس های متقابل ما از عصبیت و نفرت و خُلق و خوی عشیره ای
سرچشمه می گیرد و بی آنکه ملتفت زیانهای این سرچشمهء گِل آلود باشیم و به مونولوگ
دل سپرده ایم و به دموکراسی پشت کرده ایم.
مگر برای رسیدن به دموکراسی و پلورالیسم سیاسی راه دیگری وجود دارد ؟
باید به این نکته توجه کنیم.
*********** |