کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این ارزیابی مختصر ولی ارزشمند جناب ملک ستیز در روزنامه ملی انیس اقبال چاپ یافته است. از کابل برین دوستداران کابل ناتهـ، تقاضا کردند تا آن را در صفحه بگذارم تا طیف بزرگ افغانهای بیرون مرزی نیز از متن آن بهره مند شوند.

 

تقاضای دوستان را با جناب ملک ستیز همدل عزیز ما در میان گذاشتم و ایشان بدون هیچ حاشا و دریغی مقاله را به اختیار گذاشتتند، که نهایت ممنونم. ایشور داس

 

 

 

دلهره گی غرب در قبال اوضاع

امنیتی افغانستان به چه معنی است؟

 

 

نوشتۀ ملک ستیز

عضو مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر

 

 

 درهفتۀ پیش برخی از رسانه های معتبر غرب از نابسامانیهای امنیتی اوضاع افغانستان سخن گفتند. امروز رسانه ها، ایدیالوژی اجتماعی دنیای غرب را می سازند و می پرورانند. رسانه ها نقش بارزی در برنامه های ملی و بین المللی کشورهای غربی دارند. گفته می شود اذهان عامۀ غرب دستخوش مقاله ها، پارچه های خبری، تحلیلهای تحقیقی روزنامه نگاران و مالکین نشر وخبر – تصویر و صداست.

 در چنین احوالی نشر خبر بی ثباتی امنیتی در افغانستان چه نگرشی بر دید عامۀ غرب خواهد داشت؟ شهروندان دولتهای غربی، که خود به نحوی حمایتگر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولتهای خویش هستند، می خواهند بدانند پولی را، که به نام مالیه، به دولتهای خویش می دهند، به کجا می رود و چه تأثیراتی را بر اوضاع زندگی اجتماعی شان می گذارد.

 رییس جمهور کرزی، چند روز پیش، در ملاقاتی با نخست وزیر کشور هالند، بر این موضوع اشاره کرد و کوشش نمود تا جهان را از طریق رسانه های جمعی در جریان واقعیتهای افغانستان قرار دهد. کرزی بر موضوع جهانی بودن معضلۀ افغانستان تأکید داشت، که در واقع بینش جالبی را، برای روشنی اذهان عامۀ غرب، به نمایش گذاشت.

اما سوال درین جاست که رسانه های جمعی افغانستان چه تأثیری براین موضوع می گذارند.

 می خواهم سوال را واضح تر مطرح نمایم: آیا رسانه های گروهی افعانستان اهمیت این موضوع را درک کرده اند؟

افغانستان کشوریست، که بیشتر از هشتاد درصد ثبات اقتصادی اش، منوط به کمکهای جامعۀ بین المللیست. این یک اصل مبرهن است که ثبات اقتصادی پیام آور ثبات اجتماعیست و بدون تردید ثبات اجتماعی بسترساز رفاه اجتماعیست. نظام متمول فکری، پیش زمینۀ رفاه اجتماعیست، که بدون توأمیت آن با ماشین کارای اقتصادی، جامعه را به بی ثباتی مطلق می کشاند.

 روند دولت سازی در افغانستان کاملاً پیوسته و گره خورده با این هنجار هاست. دراحوال کنونی، دولت ضعیف به نفع هیچ افغانی نمی تواند باشد و این وجیبۀ هر افغان است تا دولتش را بسازد.

 به باور من، باید مخالفین سیاسی دولت، نسبت به همه، به دولت سازی افغانستان بیاندیشند و بپردازند.

 در دیپلوماسی جهانی، اصل معروفی، به عنوان ملاک، قبول شده است، که باید هر دولتی، یا هر نهاد سیاسی، حریف کارا و قوی داشته باشد، تا قوت و کارایی خودش را از طریق آن به نمایش گذارد.

 اپوزیسیون سیاسی نباید به تضعیف دولت افغانستان دست و آستین برزند. به عبارۀ دیگر، موجودیت دولت قوی باعث مشروعیت اپوزیسیون می گردد.

 جامعۀ مدنی افغانستان نیز باید چنین برنامه یی را روی دست داشته باشد. در روند گذار امروزی، دولت به عنوان نهاد سیاسی- اجتماعی کشور، نباید توسط جامعۀ مدنی لنگ گردد. برعکس، جامعۀ مدنی، باید به حامی و مشاور خوب، در مشارکت عامۀ سیاسی و اجتماعی دولت مبدل گردد؛ تا دولت نوبنیاد و ناتوان بتواند این دوران پرمشقت گذار را، با همنوایی و همصدایی طی نماید و مردم نیز بتواند درک درستی از شرایط و امکانات دولت داشته باشند.

 البته چنین طرز دیدی به هیچ وجه این اصل را توجیه نخواهد کرد که مخالفین سیاسی و جامعۀ مدنی، زبان انتقادی و اصلاحی شانرا ببرند و گوش به فرمان دولت گردند. معنی این طرح، داشتن دید واقعی از شرایط، و زدودن موانع، برای انکشاف متداوم دولت است. این موانع عبارت اند از فقر، فساد اداری، بی مسؤولیتی، بی نظمی در حسابدهی، بیسوادی، بیکاری، نبود حاکمیت قانون و دهها مانع دیگر اجتماعیست، که بدون شک، باعث بی امنیتی فردی و اجتماعی می شود.

و اما در مورد هرآنچه در سرآغاز گفته آمدیم:

 بلی! شهروندان کشورهای حامی افغانستان حق دارند بدانند پولی را که برای حمایت افغانستان می دهند به کجا می رود و چگونه مصرف می شوند.

 به باور من رسانه های غربی نیز رسالت شانرا درست درک کرده اند و برای اجتماعات شان از اوضاع و احوال کشور افغانستان اطلاع می رسانند.

 و اما سؤالی را که من می خواهم مطرح نمایم اینست که آیا رسانه های ما حرفی برای گفتن داشته اند؟ من فکر می کنم معضلۀ بی ثباتی افغانستان، تنها به جغرافیای این کشور محدود نمی گردد. امروز زمان آن فرا رسیده تا جهان بداند که مشکل دهشت افگنی، مواد مخدر، ترافیک کودکان، نقض حقوق بشر، ممانعت در راه دموکراسی و دهها مانع مشابه دیگر، تنها مشکل افغانها نیست. این معضلۀ هر شهروند جهان است. معلومات، مهمترین اصل جهانی شدن می باشد. معلومات، به شاهرگ مناسبات جهانی مبدل می گردد. جهانیان باید به خوبی آگاه شوند که هر موشکی، که برای دهشت افگنی، در هر کجایی از جهان ساخته می شود، بر فرق خود یا فرزندش خواهد خورد و یا هر مثقالی از هیرویین، خون خود یا فرزندش را آغشته می کند؛ تا همه در استانبول، سدنی، فرانکفورت، جوهانسبورک، نیویارک، کوپن هاگن، بنکاک و هرکجایی که هستند به دور از هراس دهشت افگنی و هیولای زهراگین موادمخدر زندگی کنند.

 رسانه های افغانستان باید این رسالت را بفهمند و راه را از محور افغانستان به مرز های برون از افغانستان بگشایند. امروز جامعۀ جهانی حضور گسترده یی در افغانستان دارد و بدون شک با حضور غرب، سیل وسیعی از نمایندگان رسانه های غربی، به افغانستان سرازیر می شوند. این خود بهترین زمینه است برای کار مشترک در روشن سازی ذهنیت جهانی پیرامون افغانستان. باید واقعیت افغانستان را، به گونۀ حقیقی آن، به گوش جهانیان رسانید.

امید برآنست که دولت افغانستان با استفاده از منابع بین المللی خویش، به خصوص از راه دیپلوماسی کارا و تخصصی، درین راستا سهم شایانی بازی نماید؛ تا افغانستان بار دیگر به کشور فراموش شده یی مبدل نگردد.

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣۵                          سال دوم                               سپتامبر ٢٠٠٦