کابل ناتهـ، Kabulnath
|
"خر کریم را نعل کردن"
آرش فروزی از کابل
هر کسی برای انجام مقصودش رشوه یا باج و یا به اصطلاح دیگر "حق و حساب " بدهد میگویند: فلانی خر کریم را نعل کرده است ریشه تاریخی ضرب المثل بالا فی الجمله بشرح زیر است:
بطوریکه میدانیم برخی از سلاطین ایران و جهان در دربار خود افراد دلقک و مسخره پیشه ای داشتند که با حاضر جوابی ها و شیرینکاری ها مخصوصاً متلک های نیشداریکه به حاضران جلسه میگفتند شاه را میخنداندند و موجب مسرت و انبساط خاطرش میشدند دلقکها مجاز بودند هر چه دلشان خواست بگویند منتها شرطش این بود که در بزله گوئی ها و مسخره گی ها نمکی داخل کنند تا لطف سخن از دست نرود و طرف تعرض واقع نشوند دلقک های معرفیکه نامشان در صحایف تاریخ ثبت است عبارتند از طلحک , دلقک سلطان محمود غزنوی , کل عنایت , (( کچل عنایت )) دلقک شاه عباس کبیر , تربیوله و دومی نیک دلقکهای دربار فرانسوی اول و لوئی چهاردهم , کالامبرک لوده و مسخره معروف ایتالیائی
یکی از این افراد دلقک و خوشمزه کریم شیره ای بود که در دربار ناصرالدنشاه قاجار میزیست کریم اهل اصفهان و در آنجا شاید بخاطر نیش متلکهایش به (( کریم پیشه )) معروف بوده است کریم در تهران ابتدا معاون نقاره خانه شد و از اداره بیوتات که نقاره خانه را در اختیار داشت حقوق و مقرری میگرفت کریم به اقتضای شغلش بر چند دسته از مطربهای شهر هم ریاست میگرد و از آنها نطلب دریافت مینمود
تحقیقاً معلوم نشد چرا به او (( شیره ای )) میگویند قدر مسلم این است که یا شغل اولیش شیره فروشی بود یا به مناسبت شیرینکاری در بزله گوئی ها این لقب را به او داده اند شق دوم باید صحیح باشد زیرا پسرش از نظر وجه مشابهت لقب (( کریم عسلی )) را برای خود انتحاب کرده ولی نتوانست جای پدر را بگیرد کریم شیره ای چون در حاضر جوابی و بزله گوئی ید طولائی داشت پس از چند طرف توجه ناصرالدینشاه واقع شد و در دربار و خلوت شاه نفوذ پیدا کرد
ناصرالدینشاه زیاد اهل شوخی نبود و کریم را از آن جهت دلقک دربار کرد تا به اقتضای موقع و سیاست روز بتواند بعض رجال و درباریان متنفذ را با نیش زبان و متلکهایش تحقیر و تخفیف نماید کریم شیره ای را به مناسبت شغل اولیه اش که نایب رئیس نقاره خانه بود نایب کریم هم میگفتند نایب کریم خری داشت که همیشه بر آن سوار میشد و به دربار و یا ملاقات دوستان و آشنایان میرفت خر کریم بر خلاف سایر خر ها شکل و ریخت مسخره ای داشت یعنی کریم طوری چل و پالان بر پشتش میگذاشت که هر وقت سوار میشد همه از آن شکل وهیئت میخندیدند کریم میدانست به چه کس باید متلک و لیچار بگوید پیدااست به کسانیکه مورد توجه شاه بودند بی ادبی نمیکرد و ردباریان و سایر رجال برای اینکه از نیش زبانش در امان باشند هر کدام باج و رشوه ای به او میدادند آنهائی هم که از این دلقک خوششان نمی آمد و حاضر نبودند چیزی به کریم بدهند شکایت به ناصرالدینشاه میبردند ناصر الدینشاه قبلاً جریان قضیه و متلک کریم را از آنها میپرسید و با صدای بلند قهقه میزد آنگاه در جواب شاکی میگفت (( بجای گله و شکایت برو و خر کریم را نعل کن )) یعنی چیزی به او بده تا از شر زبانش محفوظ بمانی عبارت بالا به این مناسبت و از آن تاریخ ضرب المثل شده است
بی مناسبت نمیداند که یک چشمه از شیرینکاری های کریم شیره ای نقل کند ١:
سلیمان خان رئیس ایل افشار (( که جدش را بعلت تند حوئی و ترشرویی زهر مار خان میگفتند )) از طرف ناصرالدینشاه لقب (( صاحب اختیار )) گرفت کریم شیره ای هر چند تلاش کرد از او انعامی بگیرد موفق نشد زیرا صاحب اختیار ذاتاً از دلقک بازی خوشش نمی آمد کریم به انتظار فرصت نشست تا از او انتقام بگیرد دیری نپائید که این فرصت مناسب بدست آمد توضیح نکه روزی کریم شیره ای برای مسافرت کوتاهی بر خرش سوار شد و به سمت شمیرانات عزیمت کرد , در بین راه بنهری رسید و خر کریم به اصطلاح چهار پا دارها بد چشمی کرده نمی خواست از نهر عبور کند کریم هر تدبیری بکار زد که خرش از نهر بگذرد تئفیق نیافت اتفاقاً در این موقع ناصر لادینشاه با صاحب اختیار صحبت کنان به آمجا نزدیک شدند شاه از کریم پرسید: اینجا چه کار میکنی ؟ کریم عرض کرد میخواهم به محل موعودی بروم , اینجا که رسیدم خرم ترسید و به هیچ وجه حاضر نیست از نهر بگذرد شاه دستور داد یکی از همراهانش اسپش را در اختیار کریم بگذارد کریم افسار اسپ را در دست گرفت و خطاب بخر وامانداش گفت دست برسر و یالت کشیدم از نهر رد نشدی کتک زدم باز هم از نهر رد نشدی خلاصه هر کاری کردم حاضر نشدی از نهر عبور کنی حالا که قبله عالم این اسپ را به من مرحمت فرمودند دیگر احتیاج بتو ندارم از نهر رد شوی صاحب اختیاری , رد نشوی هم صاحب اختیاری !!! شاه از این لطیفه بجا و ایهام آمیز کریم شیره ای بی نهایت خندید و به صاحب اختیار که سخت عصبانی شده بود گفت : (( معلوم میشود خر کریم را نعل نکرده ای ؟)) صاحب اختیارچون دید حریف کریم شیره ای نمیشود و لطف شاه نیز شامل حالش میباشد لجاجت و یکدندگی را کنار گذاشت و انعام شایسته ای به کریم داد تا دست از سرش بر داشت
اشاره: ١: در تنظیم این نوشته بیشتر از دو کتاب (( شرح زندگانی من )) و (( کریم شیره ای )) استفاده شده است
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٣۵ سال دوم سپتامبر ٢٠٠٦