داکتر عارف پژمان
نگاه آخرين
همان ساعت که
نرگس ، خواب می ديد
همان ساعت که شب ، آواز می خواند
گلی جان ، نامه هايت را گشودم
دو عالم غصه را در دل فشردم
(())(())(())
نگاه آ خرينت گاه رفتن
ميان نا مه هايت ، موج می زد
کجا رخت سفر بستی ، چه کردی،
خطای خود ندانستم ، نگفتی !
(())(())(())
گلی جان ، آ ن
درخت وگنبد سبز،
کبوتر خانه درويش محمود ،
خطوط يادگاری روی ديوار
يکی دنبال ديگر ، واژگون شد .
(())(())(())
گلی جان ، دختر
همسايه ، نازی
طلسم آورده ، مخصوص مسافر
رخ تعويذ را با اشک شستم
دعا کن گوش شيطان کر بماند
(())(())(())
گلی ، بی همزبانی ، دلگداز است
بگو شهر تو هم گنجشک دارد ؟
برای فال ديدن ، گوشه ای هست؟
برای ناله کردن ، دشت دارد ؟
(())(())(())
گلی جان ، روز
های سرد غربت
به جان نازنينت ، همچو سال است
دلم دنبال بوی آشنايی است
نشانی ، نامه ای ، يادی ، سلامی!
*********** |