کابل ناتهـ، Kabulnath
|
گیانچند کپور
در وصف مادرم که هفت سال قبل پدرود حیات گفت
کنم مادر همه هـــستی فدایت به رنگ و جلــــــوه و نور خدایت کنم جاروب با مژگان راهت نمایم تهیه بر چشـــــــــــمان جایت فروزان هستی ام از نور رویت به اشک چشــــــم شویم پای هایت توانبـــخش وجودم نام مادر روانبـــــخش دل من رمز و رایت ببوسم جای و بالین تو مادر سرم در ســــــجده بر بام و هوایت همه هستی و مقداریکه دارم مهــــــــــییا کردی با دست دعایت ز انگشــــتم گرفته راه نمودی چه تقصـــــــیرم ز انگشت رهایت بپـــالم سر به دیوارت بکوبم بگوشم چون رسد تون صـــــدایت زبانم حــــــمد گویای تو مادر لبان مشغول توصــــــــیف و ثنایت دل من از قیاست باغ باغ است به چشمم چون رســد رنگ صفایت برایم کوکب تابنده بودی شدم پیــــــــــــروز با دست شفایت ز حجر و رحلتت بیچاره گشتم
خـــــــــــــدا با تو به دربار
جدایت نصیب تو بهشت جاودان باد روان شـــــاد میخواهم برایت
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٢۸ سال دوم می ٢٠٠٦