کابل ناتهـ، Kabulnath
|
از تماس اول عربها به کابل تا ظهور فتنهء مغل
امیر حسین امیر تیمور، پولاد بوقا، آقبو قا:
پیش از اینکه امیر تیمور کورگان صحنه واقعات در افغانستان و مخصوصأ در کابل و اطراف بالاحصار وارد شود، امیر حسین نامی بر کابل و بدخشان اقلآ در نیمه شرقی افغانستان تسلط داشتو چون نامبرده هم خسربره و هم ولینعمت و هم پرورش دهنده و هم رفیق و هم رقیب امیر تیمور بود مختصرأ به معرفی او می پردازیم. امیر حسین کورگانی را بعضی ماخذ پسر (اسلام) و برخی دیگر پسر (شداد) خوانده اند و در اسم پدر کلان او امیر (قزغن) اختلافی نیست.
«... القصه از طرفین پیش آمده ملاقات نمودند و عهد و شرط تازه کردند حضرت صاحب قران در وثاق امیر حسین موسی فرود آمده گفت و حضرت صاحب قرآن بقیهء الحضرا، کش آمد و امیرحسین لشکر به جانب بدخشان برده بود چه شاهان انجا عصیان می نمودند و سپاه خراسان در بلخ و توابع دست درازی میکردند. حضرت صاحبقران بقصد خراسان از کش روان شده و ایشان بلخ و خلم غارت کرده به خراسان رفتند و آنحضرت عازم جانب امیرحسین شد و امیر حسین از توجه آنحضرت خبریافته و با شاهان صلح کرد و بازگشت و در قندوز ملاقات فرموده بصفای خاطر از گذشته ها در گذشتند که گفته اند بزرگان از گذشته نگویند. و چند روز بعد بر بالا اشکمش یکدیگر را طوی داده بعیش و عشرت گذارنیدند و از آنجا لشکر کشیده به جانب کابل رفتند چه پولاد آقبوقا یاغی شده بود، حصار کابل را پناه ساخته بودند لشکر نامدار حصار در میان گرفتند حضرت صاحب قرآن دادمردی و مردانگی داد و خطای بهادر و شیخ علی بهادر و دیگر نامداران آنحضرت زخمدار شدند و دشمنان عاجز گشته حصار مسخر شد و هردو دشمن را بخدمت آوردند و به همین موافقت و مساعدت حضرت صاحبقرآن امیر حسین را مهم بدخشان و فتح کابل به موجب دلخواه میسر شد.» دریک نسخه خطی "ظفرنامه" عین این واقعه تحت عنوان «گفتار در لشکر کشیدن امیر حسین و حضرت قرانی به کابلستان» چنین آمده: «چون در آنوقت پولاد آقبوقا.... استحضار به حصار کابل باز گذاشته پیا جاده انقیاد بیون نهاده بودند و سرا از رقبهء ازعان کشیده دم از مخالفت میزدند امیر حسین و حضرت صاحبقران لشکر گران مرتب داشته بعزم توجه آنجانب سوار شدند و چون از عقبه هندوکش گذشته بکابل رسیدند پولاد و آقبوقا مقابله و معارضه را آماده گشته بحصار تحصن جستند و لشکر اینجانب حصار را مرکز وار در میان گرفته به جنگ پیوستند» شعر چو باران نیسان به هنگام جنگ ببارید از آن باره سنگ و خدنگ توگفتی شد آن باره ابری مطیر تگرکش همه سنگ بارانش تیـــر
«حضرت صاحبقران روی همت عالی، به قرار دشمنان آورده ایشان را عاجز و مضطر گردانید و بهادران نصرت پناهش دادمردی و مردانگی داده ختای بهادر و شیخ علی بهادر با بسی دلاوران آنجنگ زخم دار شدند و چون آنحضرت بنفس مبارک متصدی کارزار شده بود مخالفان را بضرورت کارزار گشت و لشکر ظفر قرین حصار بحرب و ضرب بکشادند پولادبوقا و آقبوقا را دستگیر کرده بستند: شعر سپه را جو صاحبقران پشت بود نگین سعادت در انگشت بود خدا داد شان از عنایت ظفـــــــر بر اعداء بی سود کوته نظـر»
و بعد از فتح حصار و قهر مخالفان و ضبط دیار مظفر و کامگار بازگشتند تحصن (پولاد بوقا آقبوقا) و جنگ علیه امیرحسین و امیر تیمور گورگان در تاریخچه بالاحصار کابل اهمیت بسیار دارد زیرا بحیث یک واقعه تاریخی نشان میدهد که ششصد سال قبل قلعهء مذکور مرکز اداری و نظامی شهر بود و استحکام زیاد داشت.
«حضرت صاحبقران، قره العین سلطنت و چشم و چراغ دودمان خلافت امیرزاده شاهرخ را اجازت کرد که بجانب خراسان عود نموده رایات نصرت شعار عازم جانب کابل شده از عقبهء هندوکش برآمد و از پنجهیر گذشته در چلگاه یاران به پنج فرسخی کابل فرودآمد و از رودخانه یی که در آنجا میرود احداث نهری فرمان داد چهار فرسخ طول و امر او لشکریان سعی نموده به اندک مدتی تمام شد و به جوی ماهیگیر مشهور گشت و چند قریهء معتبر به آن جوی معمور گشته صحرا ها مزروع شد و معمار همت آنحضرت وادی غیر ذی زرع را حدایق گردانید و از آنجا روان شده در ظاهر کابل مرغزار دورین از فرنزول پادشاهی روی زمین رشک سپهر برین آمد...»، ناگفته نماند که بعضی ماخذ و برخی از مردمان محلی کوه دامن جلگه یاران را جلگه ماران خوانده و میخوانند و نهر ماهیگیر که از دهن غوربند به دشت بگرام آب میرساند تا حال موجود و مشهور است.
ادامه دارد...
*********** |
بالا
سال دوم شمارهً ٢۷ می 2006