کابل ناتهـ، Kabulnath
|
انجنیر: خلیل الله روًوفی
محمود طرزی درفاصلهً دو دربار
حدود یکصد سال پیش آ نگاهیکه ا زیکسو
شبح استعما ربمانند ابرسیاهی هنوزدرفضای کشوردرگردش بود ازسوی دیگرملتی عقب مانده
وبی خبرازجهان که ازکوره گاه امیرعبدالرحمان خان به سختی گذشته بود، اینک ادامهً
همان استبداد به شکل دیگری دود ازدمارش میکشید. مصادف بااین برهه های سنگین روشنائی
نامرئی یئ ازافقهای دوردست ذهن وروان جامعه را بسوی خود میکشید وبه دل بستگان راه
آزادی وترقی کشورنوید بیشترمی بخشید. دربحبوحهً این روزگارسردارروشنفکروا صلاح طلبی بنام محمود طرزی ازخاندان محمد زائی سربلند کرد شخصیتی که بادرایت وآزاده گی قلم میزد ومشی خودرادربیداری مردم، ترقی وآ زادی افغانستان به آزمون گرفته بود. محمود طرزی پسرسردارغلام محمد خان طرزی، نواسهً مهردل خان وکواسهً وزیرفتح خان است که در غزنه تولدیا فت، پدرش ازمخالفان سیاست امیرعبدالرحمان خان بود که ا زطرف امیردرسال 1881 به هند برتانوی تبعید شد. ازآنجا بافامیلش بعداز مهاجرت ها به چندکشورعربی وترکیه سرانجام درشام مسکن گزید ودرهمانجا دیده ازجهان بست. محمودکه هنوزکوچک بوددرهمهً سفرها باپدرهمراه میبود، رنج تبعید ازیکسو، آ موزش معرفت ا ز محضرپدروتبادل افکاربا دانشمندا ن منطقه، ازسوی دیگر به طرزی تجارب می آ موخت وبه پخته گی اش میرساند. مدت زیادی را درترکیه به سربرد. ترا وش فکری اش درین کشوربا مطالعات وسیع آغازیافت باجنبشهای فکری وحلقات انقلابی جوانان ترک ا زنزد یک آشنائی پیدا کرد. پس ازا ن که طرزی درعهدامیرحبیب الله خان موردعفوقرارگرفت درسال 1903 به میهنش بازگشت باهمهً اندوخته های علمی درعرصهً ا دبیات، سیاست وژورنالیزم درصحنهً ملی قدم نهاد برنامه ًسیاسی وفرهنگی خودرا ازطریق جریدهً سراج الاخبار به نشرمی رساند. ازسال 1911 تا 1919 بحیث سرمحررسراج الاخباروظیفه اجرا کرد. رسالتی که درحقیقت یک دبستان سیاسی وروشنگری را در کشوراساس گذاشت وپنجرهً ازجهان نوین را به رخ جوانان نهضت گرا بازنمود. اوکه درعطش آزادی وطن نفس میکشید دم ا زا ستقلال میزد وا ستعمارانگلیس را درهمه جا ازطریق مقالات،اشعاروصحبت های خود محکوم مینمود وباصرا حت کلام صدای خشم ملتش را دربرابرعما ل استعمارانعکاس میداد وچه بجا میسرود : شهیدان ظلم فرنگیم ما به خون وطن لا له رنگیم ما
انگلیسها چندبا را زقلم تند ا و به امیرشکایتها بردند ولهجهً پرخاشگرانهً اورا نسبت به خود اهانت با ر میخواندند اما طرزی به عقب برنگشت آنچه درتوان داشت درراه بیداری مردم وآ زادی کشورش دریغ نکرد. واما ازسوی دیگرا ومشاهده میکرد که وجودجاسوسان انگلیس وگماشته گان امیرالعسس درباربویژه در پیگرد دگراندیشان، اوضاع سیاسی کشوررا درگردباد خطرکشانده بود بناًِ طرزی نمی توانست بدون یک پشتوانهً سیاسی این بارخطررا به پیش کشد وبه صورت آشکاردربرابرانگلیس که با امیرحبیب الله میانهً دوستی دا شتند مسًله استقلال را مطرح سازد ویا علل عقب افتاده گی جامعه وزوال کشوررا در حقایقی بازتاب دهد که بمثابه میراث شوم شاهان پیشین ازبطن دربارسرچشمه میگرفت. میراثی که پروردهً استعماربود فشاررعییت وعیاشی های افسانوی امیرحبیب الله را باخودداشت. ازین روبرای اینکه اعتماد شخص شاه را نسبت بخود کسب کند، روند محافظه کاری واحتیاط را درپالیسی نشراتی سراج الاخباردرپیش گرفت آنگونه که تا سرحد افرا ط ازامیروخانواده اش مدح وثنا به عمل میآورد وازین شاه فرورفته درتعییش حرمسراها وبی خبرازحال رعییت الگوی بی نظیرمی تراشید واو را به صفت یک شاه عادل، مترقی ودلسوزبه ملت معرفی میکرد. این بود وسیلهً که او توانست مورد اعتماد امیرقرارگیرد وسپس به سازماندهی برنامه های خود دست به کار شود.
طرزی درطول ا ین سالها نه تنها درعرصهً سیاست نقش محوری داشت بلکه دربخش فرهنگ وبیداری مردم خدمات قابل قدری را انجام داد. یک سلسله کتب جا لب وپرارزشی را ازآثارترکی به فارسی ترجمه کرد. ازجمله میتوا ن ازکتا ب پرجاذبه جزیرهً پنهان، بیست هزارفرسنگ درزیربحر، سیاحت دورادورزمین به هشتادروز، حقوق بین الدول وتاریخ جنگ روس وجاپان نام برد. به همینگونه نسخه های متعددی ازهردهن سخنی وازهرچمن ثمنی، کتاب سیاحت درسه قطعه، روضهً حکم وده ها مقالات ومجموعه های شعری را خود تالیف وانتشارداد که درماهیت روشنگری خوددرمنطقه کم نظیر بود. طرزی دردوران سلطنت «امیرشهید» علی رغم آنکه دخترکلانترش درعقد نکاح سردار عنایت الله خان معین السلطنه درآمده بود وخودش شخصیت شناخته شدهً درباربود اما بازهم درامور کاری محتاطانه حرکت میکرد. باحلقهً آ زادی خواهان کشور، منورین وجنبش مشروطه طلبان به تماس های غیرمستقیم ویابعضاً دیدوبازدیدها ادامه میداد. حتا جرئت نمیکرد این رازسیاسی رابامعین السلطنه دامادخود مطرح سازد. چندسالی بعد زمانیکه شهزاده امان الله عین الدوله با ثریا دختر دومی محمود طرزی ازدواج کرد فعالیت های سیاسی طرزی جان تازهً بخود گرفت وحا ل دیگردرمرکزدایرهً وطنپرستانی قرارگرفته بود که مخفیانه روی نقشهً ایجاد مشروطیت، سخت درتلاش افتاده بودند. بخاطربرآورده شدن این هدف مهم دروهلهً نخست بیک قاید مدبر، وطنپرست وقابل اعتماد ضرورت بود که میبایست ازدرون خاندا ن شاهی به پیش کشیده میشد. این خصا یل آ زادمنشی تنها دروجود شهزاده امان الله مورد تائید بودکه طرزی با امید وتردید به آ ن چشم دوخته بود. مسًلهً سرنوشت سازی که شبها تفکرواندیشه ًاورا تا دل ستاره گان بخودمصروف نگهمیداشت، ا ما بازهم دشوارمینمود که این برنامه را مستقیماً با امان الله خان درمیان گذارد تنها دخترش ثریا میتوانست میان پدروشوهر محرم این رازقرارگیرد. ملکه ثریا که یگانه ترین دخترهمراز پدر بود نه تنها اورا ا زین برنامهً پرخطربرحذر میداشت بلکه به مثابه یک بانوی با شهامت پدر را تشویق میکرد تا موضوع را با عین الدوله درمیان گذارد. ملکه ثریا به حضورپد ر با اطمینان میگوید تا جائیکه من شهزاده امان الله را درک کرده ام، آرمان واندیشهً ا و تنها به آرمان خوشبختی مردم وآ زادی کشورش پیوند خورده است. او را از وضاع نا بسامان مملکت ومناسبت های ننگین دربارسخت رنج میبرد، متیقن با شید پیشنهاد شمارا از دل وجان میپذیرد ویگانه مرد مورد اعتمادازخاندان شاهی خواهد بود که دروجوداو این آرمان بزرگ برآورده خواهد شد. به اجازهً شما من خودم وسیلهً این راز مهم بااو میشوم. درختم صحبت ملکه ثریا دست پدررا می بوسد وبه حرمسرای خود برمیگردد، طرزی با تلاطم افکار شب زنده دا رمیماند. روزی بعد عین الدوله به ملاقا ت طرزی حضورمی یابد پس ازمصافحهً مختصرهردو درمقابل هم می نشینند فضای سالون ملا قات لحظاتی دریک خاموشی سنگین فرومیرود تاآ نکه شهزاده سربلند میکند ومیگوید پدرپیام شمارا گرفتم من ازآنچه راکه باید درک میکردم درک کردم. طرزی بانگاه موقری به او خطاب میکند، آری فرزند! من برنامهً این را زسربمهر را تنها باتوکه مورد اعتماد من هستی درمیان گذاشته ام به غوروتاًمل آنرا مطالعه کن آزادانه میتوانی نظررد یا قبول خودرا به من ا ظهار کنی. جماعتی چشم گیرا زمشروطه خواهان وروشنفکران که خودم نیزدرخط رهبری آنها قراردارم برای مبارزه علیه طرزروش سلطنت امروزه که بانوامیس استقلال وآزادی منافات دارد ومنا فع کافهً ملت راپایمال کرده است بااین برنامهً سری هم پیمان شده اند تاسلطنتی را به اساس شاهی مشروطه بنیاد نهاده وزمینهً آزادی وطن را ازاستعمارانگلیس فراهم سازند. جهت دستیازی به این وجیبهً سرنوشت ساز، همه بایک نظردست ترا، دست توانا وآرمان ترا درپیوند این رسالت ملی سازگاریافته اند. میدانم تن دادن دراین راه دشواراگرازیکسو به بهای قربانی نیازدارد ازجانب دیگرا فتخارش جاودانه ا ست. کاریکه به تصمیم خودت ا رتباط میگیرد البته بعد از تعمق وتفکرهمه جانبه، درملا قات آینده، مرا درجریان آن قرارخواهی داد. دراخیراین ملا قات هردوا زجا بلندمیشوند وبرای خدا حافظی دستها بهم میرسد هردوتکانی دردست و دل احساس میکنند. طرزی میگوید این یک مصافحه است دستی که باید بهم دهیم هنوزوقت دارد اما شهزاده، دست دیگرخودرا نیزروی دست طرزی میگذارد ومیگوید. پدر! من با این هردودست که ممثل عزم وایمان من است تعهد میبندم وبه پیشنهادت کاملاً موافق هستم. بدینگونه این دستها که ازجوش خون وگرمی دل ها قوت گرفته بود چنان مصمم بهم پیوند خورد که پس ازکشته شدن «امیر شهید»، امان الله خان به سلطنت رسید. شاهی مشروطه را اساس نهاد واعلان استقلال نمود. پیروزی بزرگی که سرانجام آرمان مقدس آنها برا ورنگ شهادت تاریخ جا گرفت.
دردورهً نهضت امانی محمودطرزی بحیث وزیرخارجه افغانستان وظیفه اجرا میکرد وبا آنهمه تجارب پرباری که درخودداشت درعرصهً سیاست خارجی بویژه درشناسائی کشور افغانستان به حیث یک مملکت آ زادومستقل درجهان، نقش اساسی را بازی کرد. واما نا گفته نباید گذاشت که درراستای سیاست داخلی وشناخت جامعهً افغانستان درمسیرجنبش نهضت ملی، عملکردش خالی ازاشتباها ت نبود اشتباهاتی که شایدهم رسیده گی به آن ازحیطهً توا نش خارج بود. زیرا نفوذ عدهً ا زجاسوسان ومخالفان نهضت که درلباس روحانیت ویا سردوشی های سپه سالاری، اکنون درحلقهً مقربان دربار جا گرفته بودند، ذهنیت شاه را بسوی خودکشیده وصلاحیت های طرزی را زیرسوا ل برده بودند. بهرحال اگراودرمشورهً نزدیک با امان الله خان قضایای داخل را بادرنظرداشت سنت های مذهبی جامعه وتفکیک چهره های دربار، جدی پیگیری میکرد، مطمئناً نتایج مطلوب بدست می آمد. اوکه شخصیت دوم کشور، مشاورارشد وسرانجام خسرمعززومجرب شاه امان الله بود میتوانست بایک سازماندهی قوی حوادث را محارکند. درحالات که مملکت را بحران حوادث تهدید میکرد شاه، به سفرهای خارج از کشوربرامد سفر درازمدتی که اضافه ازهشت ماه ادامه پیداکرد. وقفه این زمان بی رهبر، یک فرصت طلائی را برای دشمنان نهضت میسرساخت مگرمحمود طرزی ازعوا قب ناگواراین سفردرازمدت به امان الله خان اشارهً نکرد، حتا برنامهً چنین سفریکه مسلماً به مشورهً اوطرح وترتیب گردیده بود شاید به تشویق بیشتر امان الله خان افزوده با شد ونتیجه همان شد که درخلاً این مدت دشمنان داخل وعمال استعماربه راحتی توانستند به طرح وتدارک برنامهً براندازی حکومت نوپا دست به عمل شده وبایک انسجام سراسری آمادهً قیام گردند.
پس از بازگشت شاه ازسفرهای خارج بازهم دربرابرشتاب زده گیهای شاه امان الله که میخواست دروجود یک جامعهً عقب مانده وملت بیسواد به سرعت هرچه بیشترریفورم تمدن اروپارا، پیاده سازد، عمل سخت اشتباه آمیزی که برای مخالفان شاه وعمال درکمین نشستهً ارتجاع، موًثرترین حربهً تبلیغ را مهیا ساخت که حتا فتوای تکفیرشاه امان الله خان واخراج محمود طرزی را باخودداشت اما طرزی نه تنها این مسًلهً مهم را به بهای کم گرفت بلکه ازعوا قب خطرناک آن که سرانجام پایه های دولت امانی را به شکست مواجه ساخت توجه لازم مبذول نداشت.
پس ازآغازاغتشاش وسقوط دولت امانی محمود طرزی به سختی ازکابل جان بسلامت کشید، بافامیل خود به صوب قندهاروهرا ت عقب نشینی کرد وازآنجا درسا ل 1929 مجبور به ترک افغانستان گردید. مدتی درایران بسربرد وسپس درترکیه جا گزین شد. مدت چارسا ل را درین جا درتبعید و افسرده گی به سربرد. سرانجام درنوامبر 1933 به عمر شصت وهشت سا لگی درین جا سربدامان خاک کشید. طرزی درطول ا ین چارسال غربت، خودرا با نوشتن خاطرات زنده گی وسرودن اشعار مشغول نگه میداشت. آخرین اثرشعری او زیرنام «ژولیده و پژمرده» به چاپ رسیده است. سلسلهً اشعار اخیر اوبرخلا ف سروده های نخستینش انعکا س گر روح پژمرده، یاً س ونا امیدی شاعر است که میخواهد به خودی خود پناه ببرد وازهمهً تعلقات بریده باشد، اما درد بینوائی همیشه ودرهرجا به سراغش رسیده است.
اشعارمحمود طرزی هرچندعاری ا ز تصویرگرائی ا ست اما درمحدودهً کلام خود بویژه دراشعارقدیم اش رویدادها و مناسبت ها به شکل واقعی آن تمثیل ودرجهت سمت دهی ذهنیت جامعهً عقب ا فتادهً افغانستان بسوی نهضت وترقی ویا رستن ا ز جا ل های عنکبوتی استعمار، قابل ارج وسپاس ا ست. درتحلیل از زنده گی چند بعدی طرزی میتوان اذعان داشت که او درسالهای نخست کارش، دردورهً امارت امیرحبیب الله خان به مثابه یک روشنفکرمبارزخدمات شایانی را بخاطربیداری مردم وآزادی کشورانجام داد اما پس از پیروزی استقلا ل دردورانیکه بحیث وزیرخارجهً افغانستان ایفای وظیفه میکرد که طبعاً مصروفیت های سیاسی وتشریفاتی درین مقام محوری دربار، او را دریک فاصلهً بی خبری از مردم وحوادث جاری درجامعه قرارداد ویا به عبارت دیگر ا وهمهً پرابلم های داخل را دروجود شاه امان الله حل شده به حساب گرفته بود، مگروقتی به اوضاع متوجه شد که دیگرکارازکارگذشته بود.
محمودطرزی 72 سال پیش ازامروز دردیارغربت دیده ازجهان بست ودرقبرستان ایوب سلطان شهر استانبول بخاک سپرده شد، اما روح سرگردا نش بدون تردید درفضای سرزمینش درگردش است از خرابه ها وآوارها میگذرد تا باشد آرمان سوختهً خودرا دراعمارکشور و احیای تمدن بربادرفته دوباره بازیابد مگربا هزاردریغ که ازین آرمان خبری نیست که نیست.
درطول دهه های سنگین وبرهه های غدروخیانت، جنگ وویرانی، یاد وبود این شخصیت نامداردرین گوشه های غربت به باد فراموشی سپرده شد. مگرتاریخ است که ارثیه های ملی ومعنوی مردان روزگاررا همیشه درسینه دارد که ازآ ن جمله طرزی را نیزبه نسل امروزی کشورمعرفی میکند. روی این اصل دولت افغانستان درسال جاری سهم خودرا ولو کوچک وناچیز از یادوبود طرزی مرحوم اداکرد.
هفتادو دو ومین سالروز وفا تش با اشتراک آقای سید مخدوم رهین وزیرا طلا عات وفرهنگ به نماینده گی ازدولت ونهادهای فرهنگی کشور، برفرا زآرا مگاه آن نویسندهً مشروطه خواه، برگزا روتاج گلی به خاکش نثار گردید. درجمع، چند تن ا زافغانهای مقیم استانبول، نمایندهً سفارت افغانستان درترکیه درحالیکه شاهد خت ناجیه دختراعلحضرت شاه امان الله، سردار عمرطرزی رئییس بنیاد فرهنگی محمود طرزی، پیکرتراش توانای کشور سید عمرمعصوم برهنه و آقای امین فرهنگ وزیر اقتصاد نیز حضورداشتند، صحبت هائی درمورد شخصیت وکارنامه های ماندگارومیراث معنوی ا وازجانب عمر طرزی وبه تعقیب آن سخنانی ازطرف آقای رهین ایراد گردید. دراخیرسید عمرمعصوم برهنه باارادت که به مقام روشنگری طرزی بزرگ دارد بامقداری از ابزارهنری از آلمان به ترکیه سفرکرد و درین مراسم اشتراک ورزید. ازمشاهدً تربت رنگ رورفته، ریختگی وسائیده گی لوحهً مزارش که سالهای متوالی دستی به مرمت ونوازش آن دراز نگردیده، متاًثرشده تا حد امکان به صافکاری وشکل دادن بعضی کلما تیکه شکسته وخوانش خودرا ازدست داده، میپردازد، مرمت موقتی یی که قناعت بخش بوده نمیتواند بناً ازکانون فرهنگی محمود طرزی تقاضا به عمل میآید تا با آنهمه امکانات پولی که در اختیار دارد درترمیم اساسی واعمار یک مقبرهً آبرومندانهً زنده یاد محمود طرزی دست به کارشده، در تصویرونوشتار لوحهً مزارش، آنگونه که برجسته گی شخصیت او آنهم درخاک دیگران، ایجاب می نماید، توجه جدی مبذول دارند.
فبروری 2006 آ لما ن
********* |
بالا
سال دوم شمارهً ٢٤ مارچ 2006