کابل ناتهـ، Kabulnath
|
از بی نهایت تاریکی
بازهم روز هشتم ماه مارچ است . روز همبستگی جهانی زنان . روز یکه یکبار دیگر صدای انسانهای از این و یا آن گوشه ی جهان ، یا با همنوایی و یا هم از نهایت درد و تاریکی فریاد میشود .ولی این فقط جرقه ی است که پس از لحظاتی خاکستر میشود . از مقام زن بنام مادر و بنام نیم پیکر جامعه ی بشری تجلیل میشود . یاد بود هایی از زنان بلند نام و پیشگام... از شقاوت ها و ناروایی ها ییکه بر زن روا داشته میشود ، و از سقف بی چراغ همیشه بارانی آنان گفته ها به لب میاید . دور نمیروم ، فقط از خود مان ، از زنان هموطن خودم میگویم . از زنانیکه از زمانه ها به قول خود شان روی خوبی را ندیده اند . تلخی چشیده اند ، و زندگی را که هدیه خداییست جیره گرفته اند . و اما عامل اینهمه عقب ماندگی ها در کجاست ؟ آیا مردان ما از بدو پیدایش خشن و قصی القلب زاده میشوند ؟ آیا از شیر همین زن و مادر خون چکیده است که مردان ما با محبت و صمیمت و عاطفه بیگانه اند ؟ من هرگز به این باور نیستم زیرا مرا عقیده بر اینست که ما همه بیگناه و پاک زاده میشویم و لبخند و گریه را یکسان میاموزیم. عوامل دیگزیست که در نهایت از ما آدم ها عجوبه ی میسازد که دیگر هیچ اسم و رسمی بر آن دقیق نمیباشد. اگر به عوامل و علل عقب ماندگی جامعه ی زنان افغانستان توجه نماییم ؛ برمیخوریم به چند موضوع برازنده که تا اکنون در افغانستان تابوست. سخن گفتن در مورد مشکلات شخصی و خانوادگی ، لب گشودن و اظهار نارضایتی و... مثل اینها همه از جمله روابط سنتی ایست که به خود شکل تقدس را گرفته است . بسیاری از رابطه ها به گونه ی متبرک شده اند که نه گفتن در رابطه به آنها یعنی گناه مطلق. مثل غیرت افغانی ، ننگ افغانی ، ناموس ، حیثیت خانوادگی ، آبروی قومی و... در پهلوی مشکلات فراگیر دیگر سرخط موضوعات دست اول زندگی اجتماعی زنان را میسازد. باید افزود که با تآسف بازهم همین زن است که مسؤل حفظ مفهوم گنگ این پدیده ها ، اجبارآ بدون هیچ تردیدی بر تقدس آنها میباشد. بازهم زن است که بروی انواع خشونت روا داشته میشود ، خشونت خانوادگی ، اجتماعی ، روانی ، لفظی و ... و اینها همه دلیل برآ ن میشوند که زنجیر وار دست و پا گیر زنان گردد. زنان افغانستانی از آغاز تا پایان عمر پر درد ایشان میباییست متحمل انواع خشونت شوند ، به ویژه خشونت جنسیتی که پدیده ایست به نوعی عام در افغانستان . در آغاز پدر تصمیم گیر ، برادر زورمند ، شوهر خواهر مقتدر و حتی پسران تازه بالغ ومردان دیگر خانواده حس انسان بودن و هستی را در کل در وجود زن خفه میکنند ؛ و مرحله ی بعدی هم همسر و مردان خانواده شوهر بازهم با زن برخورد های غیر انسانی ایرا به آزمایش میگیرند و پدیده ی مضحک غیرت را که از بازوان ایشان سرچشمه گرفته و در پنجه های دستان و لگد و مشت ایشان مسیرش را ادامه میدهد ، بر این موجود که دیگر حس خود ارادیت در وی به صورت کل مرده است و دفاع خودی را نمیشناسد ، تجربه میکنند . به قول خود شان بازور بازو به اصطلاح ( آدمش میکنند و سرجایش مینشاندش ) همین ذهنیت کور و تاریک نا انسان سالاریست که تفاوت های پسر بودن و دختر بودن را به صراحت روشن میسازد ، در ضمن رسوم و عنعنات مقدس؟ ، رابطه های سنتی و عرف بی بدیل تر از آن برای جنس مخالف ( مرد ) زمینه ی وسیع اعمال خشونت را مهیا میدارد. با آنکه در شرایط کنونی تعداد زنان نان آور در خانواده ها دست کم در مراکز شهر ها نیز کم نیست با آنهم تفاوت در طرز دید و برداشت های اجتماعی را در رباطه با مرد و زن میتوان به وضاحت دید. دولت افغانستان هم در این چند سال اخیر هیچگونه گام عملی ایرا در راستای بهبود زندگی زنان نبرداشته ووضعیت زندگی زنان هنوز هم باعث نگرانیست ؛ و با وجود دریافت کمک های مالی جهانی هنوز هم وضعیت بهداشتی زنان رقت بار بوده و میزان تلفات مادران در این کشور در سطح جهانی بی نظیر است . طور نمونه بر اساس احصاییه گیری سالنامه احصاییوی 1383 خورشیدی صفحه 76 صرف یک داکتر و 5 پرستار بر هر 100000 نفر و یک بستر برای هر 3000 نفر میباشد . این خود گواه بر نارسایی دولت و وضع رقت بار عام مردم افغانستان به ویژه زنان و دختران است. که تا اکنون هم تغیر چندانی را در اواضاع نمیتوان دید. بر اساس گزارشاتت سازمان های حقوق بشر حد اوسط عمر زنان در افغانستان 46 سال بوده و از هر 100000 زن 1600 تای آنان حین زایمان جان خود را از دست میدهند. همچنان مشکلات و ناامنی ها در افغانستان یکی از دلایل دیگریست که سبب محدودیت بیشتر زنان میگردد و هیچ زنی نمیتواند به تنهایی و بدون همراه مرد از شهری به شهری برود. در آخرین گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر آمده است که در اواخر سال 2006 کشور افغانستان مکان امنی برای جانیان و ناقضین حقوق بشر گردیده ؛ اشخاصیکه باعث اذیت و آزار مردم به ویژه زنان و دختران گردیده اند . این آمار تکاندهنده گویای دقیق وضعیت زندگی زن در افغانستان است ، زنیکه بنابر حاکمیت متحجر ترین نیرو ها آشنا ترین انسان با درد و رنج در سطح جهانیست. و خشونت را که در افغانستان پدیده اییست مروج و عام با پوست و استخوان میشناسد . کمیسیون حقوق بشر افغانستان 704 واقعه خشونت را امسال ثبت نموده است که 89 حادثه ی آن مربوط ازدواج اجباریست و 50 مورددیگر آن خود سوزی زنان است . برعلاوه خشونت جنسیتی و انواع دیگر آن یکی هم ازدواج اجباریست ؛ با آنکه حتی در دین اسلام هم ازدواج بر خلاف خواست متقابل ، باطل شناخته شده است . سن قانونی ازدواج 16 سال رسمآ در قانون اساسی افغانستان آمده است ، سنی که در واقع تازه آغاز شناخت خودیست. طبیعتآ دختران نوبالغ افغانستان با توجه به حاکمیت شرایط متحجر ؛ امکان دادرسی به مشکل خودرا نداشته وادار به خودکشی و خودسوزی که همچنان نارواست ، میگردند. باید افزود اینکه رییس دولت عقب گرا و قبیله پرست افغانستان کرزی نیز برای هر چه بیشتر در بند کشیدن زنان ، ماه جون سال گذشته پیشنهاد ایجاد مجدد دستگاه منحوس امر به معروف و نهی از منکر را به پارلمان خواب آلود افغانستان نمود . دستگاه ایرا که در روزگار قصاوت طالب برخون هزاران انسان شنا مینمود . ایجاد چنین دستگاهی بازهم به مثابه ی شلاقیست که تن نیمه جان زن را ذره ذره خواهد کرد. یکی از مشکلات دیگر تشدید تبیض جنسیتی در افغانستان است . با آنکه در ماده 22 قانون اساسی افغانستان هرنوع تبعیض و امتیاز بین اتباع ( شهروندان ) افغانستان ممنوعست و شهروندان افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق و وجایب مساوی میباشد با آنهم تبعیض جنسیتی معمول در عرف افغانستان یعنی قبول تفاوت میان فرزند دختر و فرزند پسر در تآمین زمینه های تحصیلی و زندگی اجتماعی هنوز هم امر مسلم شناخته میشود . طور نمونه : بد دادن دختر ، بدل کردن ، زن بیوه در بسیاری مناطق به عنوان میراث ، نزرانه ، تبادله زنان در برابر جنس ، فروش زنان و دختران خورد سال ، ازدواج اجباری ، ازدواج دختران خورد سال با تصمیم پدر که قانونآ مجاز شمرده میشود ، ازدواج دختران زیر سن با مردان سالخورده در بدل شیر بها و امثال آن که نقض کامل حقوق بشر به شمار میرود. بدون هیچ توجهی براین مسآله که ازدواج دختری با مرد ایکه نمیشناسد ، از چندین جهت نارواست . اول از دیدگاه دین مقدس اسلام که ازدواج به اجبار باطل شناخته شده است ،یعنی اینکه ، اول خلاف دستور مذهبی زنا صورت میگیرد و در ضمن همبستر شدن با دختری که خود نمیخواهد و حتی نمیداند؛ تجاوز مطلق است که تا اکنون در کمتر جایی بر این مهم اشاره رفته است ، و باید جلو این جنایتکاران گرفته شود که با وقاحت تمام داد از ناموس و غیرت افغانی میزنند. نکته دیگر اینست که در افغانستان از زمانه ها بدینسو نه تنها خشونت جسمی یعنی لت و کوب زن و دختر معمول بوده ؛ چنانچه در تازه ترین گزارش سازمان ملل بر علاوه دیگر نکات همچنان آمده است که در افغانستان از هر سه زن یکی مورد خشونت قرار میگیرد، بلکه همچنان خشونت روانی هم یکی از دلایل سلب اعتماد به نفس زنان میباشد. بدرفتاری افراد مذکر خانواده ، تمسخر ، به هیچ گرفتن وجود زن ، تحدید به کشیدن از خانه ، طعنه زدن از بد کرداری و بدنامی اقارب و پیوست دادن آن به زن ، و از همه مهمتر تحدید به طلاق با توجه با پس منظر زندگی زن طلاق شده یعنی تجرید از خانواده و اجتماع ، یعنی ناگذیر نمودن زن به پذیرش ناخواستنی هایش. همچنان چند همسر گیری مردان نالایق پولدار و گسترش آن در سالیان اخیر، به دلیل مضحک دارا بودن مرد از ناحیه مالی و تمویل دو یا چند زن که در این اواخر نیز رایج گردیده رفع شهوت با نوجوانان پسر و اوج گرفته است ، بدون در نظر داشت اینکه این عمل هم از دیدگاه دین اسلام ممنوعست و هم جنایت تمام بر انسان است ؛ شقاوت دیگریست بر زن . زیرا در این جا بر فرزند همین زن تجاوز جنسی صورت میگیرد و شکنجه میشود. البته این مشکل سرطانی با حضور گروه های مافیای مذهبی روز تا روز تشدید یافته و میابد. دلیل بی بنیاد دیگر هم مسآله عقیم بودن زن است یعنی با این دلیل مرد حق ازدواج مجدد را دارد ، بدون اینکه اول توجه گردد به اینکه مرد هم ممکن است نازا باشد. در این محدوده با دریغ و با توجه به سطح پایین آگاهی در جامعه بازهم مادر و خواهر شوهر و در نهایت زن کارد تیزی میشود بر استخوان زن دیگر. خواننده ی گرامی این فقط شمه ی بود از هزار ناگواری . به عنوان زنی از یک سرزمین مشرق امیدوارم روزی با برادران همدیارمان زیر سقف چراغان صیمیت و تفاهم آزادی را جشن بگیریم در فرجام این روز را به همه خواهرانم و مادران نازنین هموطنم و در نهایت به تمام زنان در سر تا سر دنیا مبارکباد میگویم . گل لبخند همیشه بر لبان تان شگوفا باد. نادیه فضل ************ |
بالا
شمارهء مسلسل ٤٥ سال دوم مارچ۲۰۰۷