الاخضر
ابراهيمى، ديپلومات ارشد و با تجربۀ ملل متحد که در يک مقطع بسا خطير زمانى
نمايندۀ خاص سرمنشى ملل متحد در امور افغانستان بود، اکنون دورۀ تقاعدى اش
را دور از هياهوى سياستهاى جهانى و در اجتناب از رسانه هاى خبرى بسر ميبرد.
در مصاحبۀ اختصاصى
ئى با راديو آزادى در مورد اينکه با انکشافات هفت سال اخير و تجارب حاصله،
اکنون چه خلا ها ويا اشتباهاتى در توافقات بُن ميبيند، آقاى ابراهيمى گفت:
"در
شرايط آنزمان، شايد هيچ چيزى نميتوانست متغيرباشد. ما عجله داشتيم و عجلۀ
ما قابل توجيه بود زيرا امريکائى ها طالبان را در کابل شکست داده بودند.
اتحاد شمال که تا آنزمان شايد ٥ درصد خاک افغانستان را بدست داشتند، به
دروازۀ کابل رسيده بودند، و در حقيقت به کابل داخل شده بودند. آنها بزودى
قدرت را بدست ميگرفتند که در آنصورت همه چيز به حالت سال ١٩٩٢ برميگشت. پس
ما بايد عجله ميکرديم. اما بخاطر همان عجله، آنانيکه در بُن حضور يافتند،
نمايندگى درست وکاملى از همه اقشارو گروه هاى افغانستان نميکردند. ما در
آنجا گفتيم که در بازگشت به کابل، بايد تلاش کنيم تا قاعدۀ مردمى اين
ساختار را وسيع تر بسازيم. اما در باگشت به افغانستان موفق نشديم اينکار را
انجام دهيم."
--آيا منظور از نمايندگى نامکمل اينست که طالبان بايد در مذاکرات بُن دعوت
ميشدند؟
"نى، نى. امکان سهيم ساختن آنان در بُن نبود زيرا نه خود طالبان ميخواستند
حصه بگيرند و نه امريکائى ها آنرا اجازه ميدادند. چند نفرى که از جنوب کشور
نمايندگى ميکردند، اکثراً از خارج از افغانستان آمده بودند و نمايندگى
درستى از مردم جنوب افغانستان نميکردند. ما بايد پس از بازگشت به کابل جداً
اين خلا را پر ميکرديم. انتقاد من در مورد خودم اينست که در مورد شريک
ساختن نمايندگان مردمانيکه در بن شرکت نداشتند، محجوبانه و محتاطانه عمل
کردم. درهمين مقطع بايد از طالبان نيز دعوت ميشد تا به پروسه بپيوندند.
بنظرم شمار زياد شان پس از شکست و ازهم پاشى آمادۀ پيوستن به پروسۀ سياسى
جديد بودند. ولى، ما اينکار را نکرديم و آن يک اشتباه بزرگ بود."
--عوامل غفلت در شريک ساختن نمايندگان اين گروه ها درپروسۀ سياسى را آقاى
ابراهيمى چنين تشريح کرد:
"کوتاهى در اينکار بخاطر تکبر هميشگى خارجيان بود و البته بخاطريکه دشمنان
طالبان، يعنى اتحاد شمال که شکست خورده بودند، از اينکه امريکائى ها طالبان
را شکست داده آنها را دوباره به قدرت رسانده بود، بسيار خرسند بودندو حاضر
نبودند کسى را در قدرت شريک بسازند. به اضافه، ايرانيها، روسها، هنديها و
امريکايها همه ميگفتند، طالبان ازبين رفته اند، ديگر جاى نگرانى نيست."
--درمورد اينکه چگونه اشتباهات و خلاهاى گذشته ميتوانند اصلاح شوند، الاخضر
ابراهيمى اظهارداشت:
درسال ٢٠٠٣ من پيشنهاد کردم تا کنفرانس دوم بُن داير گردد. گفته بودم که ما
کارهاى فوق العاده اى انجام داده ايم، اما يقيناً آنچه انجام داده ايم کامل
نيست. اشتباهاتى رخ داده اند و خلاهاى موجود اند. پس بيايد در برابر دست
آوردهاى مان بخود تبريکى بدهيم، اما شجاعت آنرا نيز داشته باشيم که به
اشتباهات خود اعتراف کنيم. ملل متحد، امريکائيها و مخصوصاً خود افغانها همه
مرتکب اشتباهاتى شديم. کسى اين پيشنهادم را درآنزمان نپذيرفت. اما اکنون
حالت بسيار خراب تر شده است.
--چگونه اوضاع خراب ترشده
است؟ آيا اشتباهات جديدى رخ داده اند؟
"اکنون ناتو نيز درتصوير داخل شده است. اگر بسيار صادقانه ولى بسيار
مؤدبانه بگويم، ناتو در افغانستان بسيار مايوس کننده عمل کرده است. اکنون
چندين جنگ مختلف در افغانستان جريان دارد. اين يک بى انصافى در حق مردم
افغانستان است. در حقيقت، جامعۀ جهانى، شايد به استثناى ملل متحد، منافع
ملت افغانستان را کاملاً فراموش کرده است. نياز است که ما به آن هدف
برگرديم. اين جفنگ درمورد مبارزه عليه تروريزم کاملاً بى معنى است. اگرشما
به مردم افغانستان کمک کنيد تا دولت خود را اعمارکنند، تروريزم بين المللى
يکشبه از افغانستان ناپديد خواهد شد."
--نظر آقاى ابراهيمى را درمورد تلاشهاى امريکا براى طرح يک ستراتيژى جديد
درقبال افغانستان اينست که:
"نيازى به ستراتيژى جديدى نيست. نياز است به يک ستراتيژى است زيرا تا حال
هيچ ستراتيژى ئى وجود نداشت. و آن ستراتيژى بايد برمبناى احتياجات مردم
افغانستان طرح ريزى شود. اين موضوع محورى است، نه جستجوى آقاى ابن
لادن و نه آنچه هالند، کانادا يا امريکا در افغانستان ميخواهد.
افغانها مردم با مسؤليت هستند. ما فقط ميتوانيم به آنها کمک کنيم اما خود
افغانها بايد دولت و کشور خودرا آباد کنند. جنرال پتريوس يک افسر مستعد و
يک ستراتيژيست خوب است، اما اينکارى نيست که او بتواند به تنهائى انجام
دهد. او بايد در شراکت با متحدينش، و همۀ آنها در شراکت با مردم افغانستان
اينکار را انجام بدهند. ستراتيژى هاى که در واشنگتن و در بروکسل طرح ريزى
شده اند، کارآ نبوده اند."
--اما آيا با محورى ساختن
منافع مردم افغانستان، نه تعقيب و بازداشت اسامه بن لادن، واشنگتن و ساير
اعضاى ناتو ميتوانند تخصيص دادن منابع به افغانستان را توجيه کنند؟
"بلى، در افغانستان ما ازاين حرفها زياد شنيديم. ما براى قواى آيساف تقاضاى
سربازان بيشتر کرديم و همه کشورهاى دخيل گفتند ازين بيشتر سرباز نداريم.
اما، درزمان تهاجم برعراق، دفعتاً شمارزياد سرباز پيدا شد. حدود ٢٠٠ هزار
سرباز به عراق اعزام شد. درست است که افغانستان کشور فقيرو دورافتاده ايست
و ميتواند ناديده گرفته شود، اما جهان يکبار اينکار را کرد و نتيجۀ آنرا هم
ديديم. در جهان امروز هيچ کشور آنچنان دورافتاده و منزوى نيست. مشکلى به
بزرگى مشکل در افغانستان خواهى نخواهى انتشار ميکند. انتشار کرده است.
ببينيد در پاکستان چه ميگذرد. ببينيد اکنون در هند چه واقع ميشود. پس، با
کمک به مردم افغانستان، در عين حال به خود کمک ميکنند."
درمورد نقش پاکستان اين ديپلومات مجرب ميگويد:
"اگر پاکستان خواهان صلح در افغانستان نباشد، در افغانستان صلح برقرار
نخواهد شد. اگر پاکستان خواهان برقرارى صلح در افغانستان باشد، فرصتى براى
صلح در افغانستان ميسر خواهد شد. اکنون در آنکشور حکومتى رويکار آمده است
که ظاهراً حداقل نخواستن صلح در افغانستان را پيشه نکرده و آغاز به همکارى
نموده است. چنين برمى آيد که روابط بين کرزى و زردارى نيز خوب است. اما،
متاسفانه اين انکشافات درزمانى واقع شده اند که وضعيت در خود پاکستان بسيار
قابل تشويش شده است. پس هم اکنون حرکت به سوق مثبت براى هيچکس آسان نيست و
زمان هم زود ميگذرد. بنظرم اگر اقدامات لازم در سال ٢٠٠٢ يا حتى ٢٠٠٣ اتخاذ
ميشد، اينکار درزمان کوتاه تر و به قيمت ارزان تر انجام ميافت. اکنون با
گذشت هرروز، هزينۀ آن بلندتر ميرود."
در
اشاره به اينکه اگر هفت سال پيش، در بن توجه بيشتر به نقش پاکستان ميشد، چه
اثرى بر انکشافات بعدى ميداشت، ابراهيمى تصريح کرد:
"آيا در بن ميتوانستيم کارى کنيم که پاکستان را جزء پروسه بسازيم؟ شايد.
آنها در بن حضور داشتند، اما مانند بازنده ها رفتار ميکردند، زيرا درميان
افغانهاى که در مذاکرات بن اشتراک کرده بودند، دوستان زيادى نداشتند. پس
بسيارخاموش بودند و مانند ايران اشتراک فعال نداشتند."
اين نمايندۀ سابق
سرمنشى ملل متحد در افغانستان نقش آن سازمان جهانى را در آينده و بخصوص در
مذاکرات احتمالى براى مصالحه با طالبان با اهميت ميخواند:
اگر
افغانها تصميم بگيرند با طالبان، يا شورشيان داخل مذاکره شوند، فکر نميکنيم
هيچ کسى بهتر از ملل متحد نميتواند چنين تلاشها را رهبرى کند، البته با
همکارى بسيار نزديک با حکومت افغانستان.
--نمايندۀ پيشين
سرمنشى ملل متحد در افغانستان گفته است اکنون حالت بسيار خراب تر شده است.
او چنين تشريح کرد:
"اکنون ناتو نيز درتصوير داخل شده است. اگر بسيار صادقانه ولى بسيار
مؤدبانه بگويم، ناتو در افغانستان بسيار مايوس کننده عمل کرده است. اکنون
چندين جنگ مختلف در افغانستان جريان دارد. اين يک بى انصافى در حق مردم
افغانستان است. در حقيقت، جامعۀ جهانى، شايد به استثناى ملل متحد، منافع
ملت افغانستان را کاملاً فراموش کرده است. نياز است که ما به آن هدف
برگرديم. اين جفنگ درمورد مبارزه عليه تروريزم کاملاً بى معنى است. اگرشما
به مردم افغانستان کمک کنيد تا دولت خود را اعمارکنند، تروريزم بين المللى
يکشبه از افغانستان ناپديد خواهد شد."
--نظر آقاى ابراهيمى را درمورد تلاشهاى امريکا براى طرح يک ستراتيژى جديد
درقبال افغانستان اينست که:
"نيازى به ستراتيژى جديدى نيست. نياز است به يک ستراتيژى است زيرا تا حال
هيچ ستراتيژى ئى وجود نداشت. و آن ستراتيژى بايد برمبناى احتياجات مردم
افغانستان طرح ريزى شود. اين موضوع محورى است، نه جستجوى آقاى ابن
لادن و نه آنچه هالند، کانادا يا امريکا در افغانستان ميخواهد.
افغانها مردم با مسؤليت هستند. ما فقط ميتوانيم به آنها کمک کنيم اما خود
افغانها بايد دولت و کشور خودرا آباد کنند. جنرال پتريوس يک افسر مستعد و
يک ستراتيژيست خوب است، اما اينکارى نيست که او بتواند به تنهائى انجام
دهد. او بايد در شراکت با متحدينش، و همۀ آنها در شراکت با مردم افغانستان
اينکار را انجام بدهند. ستراتيژى هاى که در واشنگتن و در بروکسل طرح ريزى
شده اند، کارآ نبوده اند."
--اما آيا با
محورى ساختن منافع مردم افغانستان، نه تعقيب و بازداشت اسامه بن لادن،
واشنگتن و ساير اعضاى ناتو ميتوانند تخصيص دادن منابع به افغانستان را
توجيه کنند؟
"بلى، در افغانستان ما ازاين حرفها زياد شنيديم. ما براى قواى آيساف تقاضاى
سربازان بيشتر کرديم و همه کشورهاى دخيل گفتند ازين بيشتر سرباز نداريم.
اما، درزمان تهاجم برعراق، دفعتاً شمارزياد سرباز پيدا شد. حدود ٢٠٠ هزار
سرباز به عراق اعزام شد. درست است که افغانستان کشور فقيرو دورافتاده ايست
و ميتواند ناديده گرفته شود، اما جهان يکبار اينکار را کرد و نتيجۀ آنرا هم
ديديم. در جهان امروز هيچ کشور آنچنان دورافتاده و منزوى نيست. مشکلى به
بزرگى مشکل در افغانستان خواهى نخواهى انتشار ميکند. انتشار کرده است.
ببينيد در پاکستان چه ميگذرد. ببينيد اکنون در هند چه واقع ميشود. پس، با
کمک به مردم افغانستان، در عين حال به خود کمک ميکنند."
درمورد نقش پاکستان اين ديپلومات مجرب ميگويد:
"اگر پاکستان خواهان صلح در افغانستان نباشد، در افغانستان صلح برقرار
نخواهد شد. اگر پاکستان خواهان برقرارى صلح در افغانستان باشد، فرصتى براى
صلح در افغانستان ميسر خواهد شد. اکنون در آنکشور حکومتى رويکار آمده است
که ظاهراً حداقل نخواستن صلح در افغانستان را پيشه نکرده و آغاز به همکارى
نموده است. چنين برمى آيد که روابط بين کرزى و زردارى نيز خوب است. اما،
متاسفانه اين انکشافات درزمانى واقع شده اند که وضعيت در خود پاکستان بسيار
قابل تشويش شده است. پس هم اکنون حرکت به سوق مثبت براى هيچکس آسان نيست و
زمان هم زود ميگذرد. بنظرم اگر اقدامات لازم در سال ٢٠٠٢ يا حتى ٢٠٠٣ اتخاذ
ميشد، اينکار درزمان کوتاه تر و به قيمت ارزان تر انجام ميافت. اکنون با
گذشت هرروز، هزينۀ آن بلندتر ميرود."
در اشاره به اينکه اگر هفت سال پيش،
در بن توجه بيشتر به نقش پاکستان ميشد، چه اثرى بر انکشافات بعدى ميداشت،
ابراهيمى تصريح کرد:
آيا
در بن ميتوانستيم کارى کنيم که پاکستان را جزء پروسه بسازيم؟ شايد.
آنها در بن حضور داشتند، اما مانند بازنده ها رفتار ميکردند، زيرا درميان
افغانهاى که در مذاکرات بن اشتراک کرده بودند، دوستان زيادى نداشتند. پس
بسيارخاموش بودند و مانند ايران اشتراک فعال نداشتند.
اين نمايندۀ سابق
سرمنشى ملل متحد در افغانستان نقش آن سازمان جهانى را در آينده و بخصوص در
مذاکرات احتمالى براى مصالحه با طالبان با اهميت ميخواند:
"اگر افغانها تصميم بگيرند با طالبان، يا شورشيان داخل مذاکره شوند، فکر
نميکنيم هيچ کسى بهتر از ملل متحد بتواند چنين تلاشها را رهبرى کند، البته
با همکارى بسيار نزديک با حکومت افغانستان."
درمورد احتمال اينکه او دوباره در قبال امور افغانستان فعال شود، الاخضر
ابراهيمى گفت او ماموريت خودرا انجام داده است. اکنون نوبت ديگران است تا
با درنظرداشت خلا ها و اشتباهات گذشته، درراستاى بهبودى اوضاع در افغانستان
تلاش نمايند.
|