کابل ناتهـ، Kabulnath




















بخش اول








بخش دوم






























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 

زرنگـار مــن سـيزده سـاله شـد ...

(بخـش ســوم/ پاياني)

 

صبورالله سـياه ســنگ
hajarulaswad@yahoo.com

7) مـوسـيقي

 

"فـرهـاد دريا به وطن برگشـت"، "آهنگهـاي ناشناخـته احمـد ظاهـر" نوشـته سلطـان احمـد، "سـالهـاي طلايي صـدا و سـرود: جلـيل زلاند" نوشـته محمـد آصف معروف، "سلطـان بدون جـانشـين اقلـيم رباب: اسـتاد محمـد عمـر" نوشـته گل احمـد شـيفـته، "سخني پيرامـون انجمن احياي مـوسـيقي کهن افغـانسـتان" از عمـاد جوادي وحيد امين، "ذبيح الله امـانيار هنرمندي که در زمـان طـالبان ارشـيف راديو را نجـات داد" از مشـتاق کـريم نوري، "رويکـردي به يک رويداد: نگـاه فشرده به کـارکـردهـاي وحيد قـاسمي" و نگـاهـي به جـايگـاه مـوسـيقي در پيشـينه فـرهنگـي افغـانسـتان" نوشـته و ترجمـه ضيا افضلـي، "يادي از اولمير" نوشـته گل احمـد شـيفـته، ناهيد: آوازخوان از ياد رفته، گفت و شنودهاي ويژه ذبيح الله امانيار با آوازخوانها و هنرمندان ناموري چون الفت آهنگ، ظاهر هويدا، اسد بديع، رحيم مهريار، پرستو، رخشانه، جاويد راعي، چترام ساهني، احمد مريد، حسين ارمان، سيما ترانه، روح الله رويين، نجيم نوابي، "درخـت پر شگـوفه فـروردين: احمـد ظاهـر در آسـتانه شصت سـالگـي"، "ظاهـر هـويدا در آسـتانه شصت سـالگـي، و "حنگه مينه زمـا و سـتا وه، حنگه هـير شـو د يو بل نه"به ياد قـمـرگل، "نجيب رسـتگـار در پرده هـفـتم خامـوشـي" نوشـته سـياه سنگ، و ...

 

8) نگاشته هاي ويژه

 

شماري از نوشته ها و گفتگوها که از نگاه تازگي نيز ميتوان آنها را "ويژه ناميد، نخستين بار در "زرنگار" آمده اند، مانند:

 

الف) درجستجوي عقاب افغاني: سفري به قلمرو سياه عمامه گان (نويسنده: اليويه ويبر/ برگردان: فاروق روشنا) در هفده بخش، ايران پس از عراق و اعدام صدام: تشديد بحران (عبدالقدوس لودين)، پاسداري از منافع خارجي تا مردمي (زلمي باباکوهي)، کشته ها به دادخواهي برخاسته اند:کشف گور دستجمعي در دشت چمتله، افغانستان آخرين پادشاهاش را به خاک سپرد، بلواي اردوي هندي عليه استعمار انگليس، درس عبرتي براي امريکا در افغاسنتان و عراق (دکتور لعلزاد بلوچ)، از تنديس بودا تا تصوير شاه ميشکنم (بابا کوهي)، قوقوقو برگ چنار: کار ماندگاري از وحيد قاسمي، منار چکري، مولانا رومي، کتابخانه ها در افغانستان (نوشته نانسي دوپري/ برگردان سياه سنگ)، . و...

 

ب) سخناني از سهيلا حسرت نظيمي، فرشته سما، خوشحال سدوزي، زلمي آرا، استاد خاتم، يادبود مير فخرالدين آغا، خليل راغب از احمد ظاهر سخن ميگويد، ناهيد آوازخوان از يادرفته ها، صديق افغان، استاد يوسف کهزاد، نجيم نوابي، عبدالله نوابي شادکام، شاه ولي ولي ترانه ساز، اسماعيل فروغي، و ...

 

9) سينمـا

 

يادداشتهـايي در باره فلم "اسامه" و "صديق برمک بار ديگر بر نردبان شهـرت" از نعمت حسيني، تبصره هـايي بر فلم "سه نقطه"، گزارش "خانه اسامه بن لادن: يک اثر هنري متفاوت"، نگاهي به جشنواره فلمهـاي کوتاه مستند افغاني نوشته ضيا افضلي، "درد دل بازيگران فلم اسامه" از عبدالنافع شيرزاد، "معجزه سناريو" از دکتور بشير سخاورز، "خون پشت پرده رقاص آتش"، فلم "ابرها" در غروب تورنتو رنگ ميگيرد، فلم سنمايي برگشت (ويس حسن)، فرياد: فلمي از اعماق آوارگي، بررسي زندگي کوتاه هنري و کشته شدن جواد واصل از سوي سياه سنگ و ....

 

10) طبابت

 

دکتور حسين دانشور را ميتوان پرکارترين دوست "زرنگار" دانست. اين نويسنده نستوه ضروري ترين آگاهيهـاي طبي و صحي مورد نياز خانواده هـا را با ساده ترين شيوه نوشته و به خوانندگان رسانده است. "طب سوزني چين" نوشته دکتور امير منصوري، و برخي از نوشته هـاي دکتور زهـره عاطف نيز ستودني اند.

 

11) بازتابهـا

 

"سرودي که ملي نيست" از خواجه بشير احمد انصاري، "نظري به مصاحبه هنرمند محبوب: وحيد قاسمي" از فرحت هـروي، "به پاسخ تظاهـرات ضد امريکايي را چه کسي تغذيه ميکند" از مير ناصرالدين کليم زيوري، درنگي بر نوشته خانم سوسن سيستاني از سيد محمد اکبر سيدزاده، و زندان بي ديوار گزينه سروده هاي علي شاه احمدي عباب، زبان ابزار تفاهم نه واسطه تخاصم (باباکوهي)، زنان رنج ميبرند (مريم محبوب)، زبان ستيزي (دکتور لطيف طبيبي)، سيلويا پلات (برگردان رامين بهارابي) و ...

 

12) گوناگون

 

يک) کبير الينگاري نوشته هـاي ارزشمندي داشت در پيرامون چگونگي وضع و رويدادهـاي شهـر کابل. "د کابل تنظيمي اداره د هيواد د گتو د ساتلو توان نلري" که آميزه زيبايي از خاطره نويسي و گزارش را با شيوايي ويژه يي به خواننده پيشکش ميکند، يکي از آنهـاست. با دريغ اين سلسله همواره خواندني دنباله نيافت.

 

دو) محب الله رحمتي با گشايش ستون تازه "معرفي شهـرهـاي افغانستان" از تاريخ و جغرافياي کابل، قندهـار و غزني آغاز کرده بود. چه بهتر اگر اين بحث بار ديگر تازه شود و هـر گوشه کشور را در برگيرد.

 

سه) سخن از گسست آمد و جا دارد از ناپديد بودن برگردان رمـان "کاغذ پرانباز" خالد حسيني به قلم ضيا افضلي آتش در اين دوهفته نامه نيز ياد شود. چاپ اين رمـان در اگست 2004 در زرنگار آغاز شد و گذشته از چند درنگ تا اپريل 2006 در ده بخش دنبال گرديد. اينک سالهـاست "کاغذ پرانباز" در جاي پيشين به چشم نميخورد.

 

گرچه زرنگار در چاپ پيوسته رمـان 1450 برگي "کوچه مـا" (دکتور اکرم عثمـان) در يکصدو سي و پنج بخش که در هـر شمـاره فرستاده ميشد، از پانزدهم جون 1998 تا يکم اپريل 2004، آزمون خوبي داشت، ولي شمـاري از گردانندگان رسانه هـا پيمـان را بر اين ميبندند که نويسنده يا مترجم بايستي کليت اثر مورد نظر را از آغاز تا پايان به نشريه بسپارد تا رويدادهـاي ناگهـاني نتواند هنجار يکدست چاپ و بازتاب آن را آسيب رساند.

 

به هـر حال، يک سال پس از اقدام ضيا افضلي، "کاغذ پرانباز" به نام "بادبادکباز" نخست در بهـار 2005 از سوي مهدي غبرايي، و به دنبالش در تابستان 2005 به همت دو بانوي هنرمند (زيبا گنجي و پريسا سليمـانزاده اردبيلي) به فارسي ترجمه شد و به شکل کتاب به بازار آمد.

 

کساني که هـر سه متن فارسي و اصل انگليسي رمـان خالد حسيني را خوانده باشند، در گفتن اين نکته که برگردان ضيا افضلي شيواتر و امـانتدارانه تر از دستاوردهـاي آن سه همزبان ايراني است، همنوا خواهند بود.

 

چهـار) از اين يادداشتها نميتوان ياد نکرده گذشت: مهمان عزيز گلهاي انديشه: گفت و شنودي با استاد آصف اهنگ با آويزه هاي تازه، دنباله بررسي سياسي "کي ما را بدبخت ساخت؟" (عبدالقدوس لودين) سرگذشت دردناک صنوبر يازده ساله، شکست (عبدالقدوس لودين)، تجارت به وسيله استثمار کودکان (حسين سيرت)، مصاحبه بي بي سي با آقاخان پيشواري اسماعيليان جهان، دربدر به دنبال روشنفکر يا عنقاي کوه قاف (رباني بغلاني)، گزارش چهارمين جشنواره ادبي قند پارسي در تهران، بازسازي شهر کهنه کابل، پنجاهمين زادروز اسحاق ننگيال در بلژيک، کودتاها در افغانستان (نصير مهرين)، وضعيت زنان در شمال کشور، د افغانستان او برتانوي هند تر منحه د سرحدي پو.لي تاکل (قاضي عصمت الله روحاني)،

 

پنج) گذشته از آناني که در بالا و تا کنون ياد شده اند، نامهـايي که رويهمرفته بيش از يک بار با "زرنگار" همکاري کرده اند، شايسته بازگفتن اند: ياقوت، حاجي سخي احمد، نبي قديريان، سيد حسن نصر، نضراب عالمي، الهه ظفري، غني همـا، جمـال موسوي، قاسم قاموس، مظفر دره صوفي، سرکوهي، دکتور مهدي، دادخواه کابلي، آقا سيد نسيان، منيره رحيمي، داود ناجي، اسمـا حبيب، هلال، مظفر دره صوفي، جمـال آرام، فوزيه مرادي نظري، محمد سرور جوادي، دکتور ر.د.س، عبدالغني حبيب، کوهي و بدون شک شمـار زيادي از قلمپردازان ديگر

 

13) گوناگون

 

سرمقاله هاي دو سال پسين زرنگار نمايانگر ژرفاي نگاه و ديدگاه "رسمي" اين رسانه است: اعدام صدام: تا کجا تکرار خواهد شد مدار بسته تاريخ؟، هزاران شاخه گل ناچيده، هشت مارچ، لشکر زمستان و طليعه بهار، يک دروغ، يک راست، آنچه کاناداييها شنيدند نظريات وزارت دفاع کانادا بود، نه صداي مردم افغانستان، ابعاد فاجعه گسترش مييابد، دست کوتاه مردم ما به گريبان که هيچ، به دامن هم نميرسد، روز ملي کانادا، بحران افغانستان و گريبان دريده ناتو، جنايت ماه مارچ، نامه به همزاد باستاني و ...

 

و باز هم چراغ يادها...

 

کوچ بي برگشت نيلاب رحيمي، دکتور احمد جان رشيدي، نورالله محمودي ميراث_دار فرهنگ و سجاياي مبارزاتي و آزاديخواهي خانواده محموديها، شيرآغا رحيمي، محمد شفيق وجدان، محمد رفيع قادري، حاجي فواد هاشمي، وداع فاني با دار فاني، شکيبا سانگه آماج، ذکيه ذکي، عبدالرقيب قديري، نظيفه شاغاسي و رحيم الله شاغاسي و ...

 

کاستيهـا و کمداشتهـا

 

دوباره بايد گفت "زرنگار" ميتوانست بهتر از اين که است، باشد. هنگامي که سخن از بهبود "زرنگار" يا هـر نشريه ديگر ميرود، نقش همکاران، نويسندگان و هنرآفرينان نيز در آن پديدار ميشود.

 

کمکاري به جاي همکاري از سوي آناني که هم انديشه و قلم دارند و هم زبان و انگشت انتقاد، و آنهـايي که بيشتر خرده ميگيرند يا ميکوبند، و کمتر يا هيچ پيشنهـاد يا رهنمـايي ميکنند، اگر گره ديگري به دشواريهـا نيفزايد، در گشودنش هـرگز کمکي نخواهد کرد.

 

تا جايي که ديده ميشود، "زرنگار" ميرود تا بر يک يک دشواريهـا چيره گردد:

 

1) "زرنگار" در کليت و به ويژه در سالهـاي 1998 تا 2004 بدون "سخن آغازين" يا سرمقاله، با گزارشهـاي سياسي درون کشور آغاز ميشد. اين روش، دوهفته نامه استوار و نيرومندي را همسويه خبرنامه "Newsletter" ساده جلوه ميداد، در حالي که درونمـايه اين نشريه چندين بار غنامندتر از محتواي يک خبرنامه ساده و نازک است. البته گاه تا پايان 2006 نيز چنان ميشد، ولي در دو سال پسين سرمقاله ها جايگاه بايسته خويش را در زرنگار يافته اند.

 

سرنامه يا سخن نخست افزون بر آنکه حضور و پويايي گرداننده (يا گردانندگان) نشريه را تضمين ميکند، ميتواند در شناخت مواضع و هـويت هـر شمـاره کمک کند. از سوي ديگر، پابندي به اين اصل، نمـايانگر درجه تعهد به ارزشهـاي پذيرفته شده مطبوعاتي نيز است.

 

2) افزون بر آنچه که از درون کشور به "زرنگار" ميرسند، بسياري از اخبار و گزارشهـاي تازه مربوط به افغانستان از رسانه هـايي مـانند BBC، پژواک يا يکي دو منبع ديگر برگرفته ميشوند. اين نشريه اکثريت قريب به تمـام منابع را با امـانتداري ياد کرده است. با اين حال در گذشته در چند مورد، گزارش و گفتاوردهـايي که درست بودن شان پرسش انگيز بود، به "زرنگار" راه يافته بودند. اينک، احتياط بالاتر از اعتمـاد دانسته ميشود و سرچشمه هـا با پيشينه درستکاري شان سنجيده ميشوند.

 

3) گاه هنوز هم گزارشهـا با قيد تاريخ وقوع رويدادهـا مشخص نميگردند. شايد بتوان زمـان واقعه را با در نظرداشت مقطع همـان دو هفته يي که گزارشش در "زرنگار" چاپ ميشود، حدس زد؛ ولي اگر پاي پژوهش يا بررسي دقيقتر و مشخصتر در ميان باشد، آنگاه نقيصه مجهـول بودن عنصر زمـان درشتتر به چشم ميخورد.

 

بهتر است در آغاز يا پايان هـر حادثه دستکم عناصر زمـان و مکان فراموش نشود. اين اصل در نقش "بايد" بيچرا، در همه رسانه هـاي جهـان در زير عنوان و نام نويسنده و بلافاصله در آغاز سطر نخست رعايت ميشود. برخي از گزارشگران کارشناس، دقت و مرزشناسي زمـاني را به جايي رسانده اند که حتا ثانيه، دقيقه و ساعت سپردن گزارشهـا شان به رسانه هـا را نيز ياد ميکنند.

 

4) گاه ممکن است در جريان دو هفته، بيش از يک گزارش، مثلاً دنباله يا آويزه هـاي رويداد معيني از رسانه هـاي ديگر به دست آيد. در چنين موارد بهتر است "زرنگار" به جاي بازآوردن پارچه پارچه گزارشهـاي ظاهـراً جداگانه (ولي همريشه و پيوسته) آنهـا را يکباره زير عنوان يگانه يي بافت دهد، تا هم از تکرار عموميات جلوگيري شود و هم زنجيره حوادث يکدست گردد.

 

5) "زرنگار" با همه کوششي که دارد، نتوانسته از جنجال "نادرستيهاي تايپي" رهـايي يابد. با دريغ گاه دامنه اين کاستي از نادرستي تايپي در متن فراتر رفته و در بزرگترين عنوانهـا، شمـاره هـاي تلفون، اعلانات و حتا درهم برهم چيدن ستونهـا يا مصراعهـاي يک شعر به شکل بيرابطه نيز رسيده است. چنين ناهنجاريهـا زياد نيستند، و اندک دقت ميتواند از تکرار آن بکاهد.

 

"زرنگار" و اعلانات

 

ميگويند "نيمه بيشتر زرنگار اعلان است و چنين طرحي فضا را براي نوشته هـاي جدي تنگ و تنگتر ميسازد". شايد مريم محبوب و زلمي باباکوهي در پيرامون چند و چون اين نکته پاسخ يا گفتنيهـاي برون از يادداشتهـاي زيرين نيز داشته باشند:

 

1) در جهـان رسانه هـاي آزاد يا غير وابسته که منبع آشکار يا پنهـان تمويلي (از نوع بودجه سالانه) نميداشته باشند، آيا ممکن است با تکيه بر حق الاشتراک پيش رفت و نقد هستي نشريه را به اين گونه گروگان نسيه گذاشت؟ کمتر نشريه يي ولو در هـر دو صورت به آگهيهـا نپردازد. بسياري از نشريه هـاي نام آور امروزي از Time و Newsweek تا روزنامه هـاي شمـاره يک جهـان به اتکاي اعلانات زنده اند، زيرا راه ديگري براي زيستن و تاب آوردن ندارند.

 

نه تنهـا "زرنگار" بلکه هـر نشريه ديگر در نقش "اخبار مجتمع" ناگزير است براي همه ابعاد زندگي، جاهـايي در برگهـايش داشته باشد. چنين گامي هم ميتواند پشتوانه بقاي رسانه هـا باشد و هم ابزار مناسبي براي شناسايي و پخش کانونهـا و مراجع اعلان دهنده.

 

2) با دريغ، برخلاف بسياري از جوامع ديگر، همدياران مـا گرايش چنداني به خريداري، پشتيباني يا برپا نگهداشتن نشرات (خواندني) ندارند. شايد چنين شور و گرمـا در مورد سينمـا، موسيقي، رقص يا ساير سرگرميهـاي هنري دگرگونه باشد، ولي هنگامي که پاي کتاب يا نشريه به ميان آيد، خيلي دل مـان ميخواهد آن را بيزحمت و رايگان به دست آوريم. چه بسا که در همچو حالات گلايه هم داشته باشيم که "دوستان نشرات و کتابهـا شان را براي مـا منظم نميفرستند!"

 

اگر "زرنگار" يا هـر نشريه مـانند آن، "اعلانات" را هم نپذيرد، توان چاپ که هيچ، هزينه فرستادن آن به چهـار گوشه جهـان تا کجاهـا خواهد کشيد؟

 

چند اگر و ايکاش

 

"زرنگار" بايگاني ارزشمند ولي فراموش شونده صدهـا نوشته و دههـا کتابي که ميتوانند در نقش "آويزه" يا پيوست اين دوهفته نامه جداگانه نيز چاپ شوند، است. بايسته و به هنگام خواهد بود اگر گردانندگان "زرنگار" در نقش دارندگان اصلي حق چاپ و امتياز، نگاهي به اين پيشنهـاد بيفگنند و سالانه در کنار اين دوهفته نامه، دستکم دو سه کتابي از اين انبوهه بيرون آورند.

 

باز هم بايسته و به هنگام خواهد بود اگر "زرنگار" مـانند بسياري از رسانه هـاي امروزي جهـان، جايگاهي در انترنت داشته باشد. روشن است که همه نوشته هـا در "زرنگار" با برنامه هـاي کمپيوتري تايپ و تهيه ميشوند، گذاشتن آنهـا روي سايت ساده ترين کار خواهد بود. بيگمان سايت "زرنگار" به زودي، نه تنهـا خواننده بلکه همکار فراوان نيز خواهد يافت.

 

سخن پسين

 

در گذشته ميگفتند: "آگاهي توانمندي است"، امروز ميگويند "آگاهي به کار انداخته شده نيرومندي است." ازينجاست که رسانه هـا خاستگاه نيرو ميشوند و نويسندگان شايسته ترين فرزندان و همکاران تاريخ.

 

هـر رسانه سررشته يي به دستِ گردانندگان و سرنوشتي به دستِ گيرندگانش دارد. اين نشريه خستگي نشناس را بايد پاس داشت و براي بهبودش کوشيد.

 

جا دارد از همه همکاران و ياران برگزيده که در سرمـا و گرمـا پا به پاي "زرنگار" تا کنون آمده اند، و با خامه تواناي شان يار و ياور مريم محبوب و زلمي باياکوهي بوده اند، و نيز از همه اعلان دهندگان گرامي که نيات نيک شان در راه استوار نگهداشتن پايه هـاي وجودي "زرنگار" ناگفته پيداست، با سپاس ياد شود.

 

زرنگار من! رسيدنت به  سيزدهمين فرسنگ زندگي فرخنده باد!

 

[][]

ريجاينا (کانادا)

1 نومبر 2008 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٨۶          سال چهـــــــــارم                  قوس/ جــــــدی    ١٣٨۷  خورشیدی             دسمبر 2008