کابل ناتهـ، Kabulnath































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
چنــــــد سروده تازه از
 

سید فریدون ابراهیمی

 

فال

 

 

در مقدمش دو دست دعا سبز میشوم

تا یار میرسد به خدا سبز میشوم

 

در غنچهء دلم هزار غم تر نهفته است

در سال های عشق وبا سبز میشوم

 

مرسل به خاطر گل روی تو یکرهه

از بند غصه گشته رها سبز میشوم

 

دیدیم فال آمدنت، با رسیدنت

در فکر اینکه من شده ما سبز میشوم

 

و کوچه سبز سبز شده، بازگشته ای

شاید براستی چه بلا سبز میشوم

 

8 نومبر 2008

پیشاور

 

 

کمک کمک

 

 

از وحشتی که گشته معما کمک کمک

کابوس میشود رخ رویا کمک کمک

 

گنجشک بوسه های تو پرپر نمیزند

و سرد میشود دم دنیا کمک کمک

 

من جمع غصه، فاصله ... آنسو ترک تویی

مجموعهء من و تو نشد ما کمک کمک

 

گسترده است نکبت امروز ما چنان

که آلوده است دامن فردا کمک کمک

 

و هرزه بود هر سخنی هر ترانه یی

کز لفظ ها گریخته معنا کمک کمک

 

1 نومبر 2008

پیشاور

 

قطیفهء رفتن

 

                                                           

ترتیب کن قطیفهء رفتن که میروم

و یک دو شاخه از گل سوسن که میروم

 

و حرف های آخر و ناگفتهء مرا

تصنیف کن به گریه و شیون که میروم

 

توصیف یار حرف خوشی بیشتر نبود

دل کنده ام ز حرف سترون که میروم

 

از بسکه رنج برده ام از دست روزگار

دیگر نماند حوصله بر من که میروم

 

تکلیف بود یکسره این زنده گی من

حالا خوشم، خوشم به همین ظن که میروم

 

1 اکتوبر 2008

پیشاور

 

 

مرسل

 

 

مرسل تمام پنجره ها را گشوده است

و خویش را سپرده به رویا غنوده است

 

از خواب های سوخته سهمی نبرده است

او نازدانه بندهء الله بوده است

 

او شعر با عطوفت این روزگار شد

شاید و را خدا به نزاکت سروده است

 

میخواستم که اسم مرا هم صدا زند

اما مرا ز لست زده خط – زدوده است

 

شعر مرا قبول نکرد ار چه آرزو

منظومه نی یکی دو سه مصراع بوده است

 

5 اکتوبر 2008

پیشاور

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٨5           سال چهـــــــــارم                  قوس    ١٣٨۷  خورشیدی              نومبر/ دسمبر 2008