کابل ناتهـ، Kabulnath



Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
ممکن نبود حنظل تلخی عسل نشد
 

سید فریدون ابراهیمی
Sf_ibrahimy@hotmail.com

 

حرفی به دل نشست، وطن کرد، حل نشد

هر چند سرودمش اما غزل نشد

 

پیچید، تاب خورد، سپس قطره قطره ریخت

دل در شدن، ولی شدنش محتمل نشد

 

اندوه با تمامت نیرو تپاندم

واین حرف، حرف تلخ دل من بدل نشد

 

با چاشنی شعر بخواندم به نام دل

ممکن نبود، حنظل تلخی عسل نشد

 

گفتم که دل زغصه رهانم به یکسره

حسرت که حرف، حرف بماندو عمل نشد

 

3 اکتوبر 2008

کابل

 

 

 

امشب دل کسی پس دیوار میزند

 

 

نا گفته ها به سینهء من تار میزند

از بسکه خسته ام دل من زار میزند

 

امشب هوای پنجره ها سرد میوزد

امشب دل کسی پس دیوار میزند

 

امشب کسی دلش زده، دلتنگ میرود

و رفته رفته پنجه به گیتار میزند

 

و در دوراههء سفر تلخ خود کسی

ناگه تمام آرزو را دار میزند

 

از زنده گی بریده... و بیزار میرود

و مرگ را به کوچهء ما جار میزند

 

25 سپتمبر 2008

کابل

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٨۲           سال چهـــــــــارم                  میــــــــزان/ عقـــــرب    ١٣٨۷                 اکتوبر 2008