درمیان افرادخانواده ی سردارغلام محمدطرزی که درجنوری
سال 1882ازقندهار به کویته و سپس به کراچی فراری ساخته شدند، محمودطرزی
فرزند شانزده ساله ی سردارغلام محمدطرزی قرار داشت. محمودطرزی دردوم سنبله
1244 خورشیدی برابر با 24آگست سال 1865میلادی درجوارمقبره ی سلطان محمود
غزنوی درشهرباستانی غزنی تولدیافت. پروفیسورسیدسعدالدین هاشمی استاداسبق
تاریخ دردانشگاه کابل ومؤلف کتاب "جنبش مشروطه خواهی درافغانستان"می
گوید:«محمودطرزی که درجوار مرقد سلطان کبیر، محمودغزنوی، درغزنه تولد یافته
بود بدین مناسبت اورا"محمود"نام گذاشتند.»(1)
سردارغلام محمدخان پدرمحمودطرزی ازسرداران بارکزایی
وپسر رحم دل خان یکی ازپسران سردارپاینده محمدخان محمدزایی ودرمیان سردارن
بارکزایی مردشاعرو عارف بود. وی به بیدل علاقه وارادت داشت ودرسبک هندی
شعرمی سرود. واژه ی طرزی رابه عنوان تخلص شعری اش برگزیدوسپس طرزی به نام
خانوادگی اولادواحفادوی تبدیل شد. دیوان شعرطرزی که سپس پسرش محمود طرزی به
چاپ رسانددرحدود چهارهزاربیت دارد.
سردارغلام محمدخان طرزی درمنازعه ی قدرت میان
سردارمحمدایوب خان وسردار عبدالرحمن خان ازطرفداران سردارمحمدایوب فاتح
میوند شمرده می شد. امیر عبدالرحمن خان پس ازمکاتبه و توافق بانماینده ی
انگلیس لیبل گریفن ازآنسوی دریای آموبه کابل آمد ودرسال 1880 به امارت
رسید. امیردر اپریل 1881 میلادی پس ازیک جنگ خونین قندهار
راازسردارمحمدایوب تصرف کرد وایوب خان به ایران متواری گردید. سردارغلام
محمدطرزی ازسوی امیرعبدالرحمن خان به هند تبعید شد.(2)
امیرعبدالرحمن زمانی اقدام به تبعیدسردارغلام محمدخان
به هندکرد که ازقول او به امیراطلاع دادندکه سرداربایکتن ازهراتی ها
ازبازگشت سردارمحمدایوب خان ازایران سخن می گویند. امیرپس ازاین اطلاع به
مصادره ی اموال سردارغلام محمد پرداخت و سپس اورا با 36تن اعضای خانواده اش
به هند تبعیدکرد. مجازات آن فردهراتی همراه سردار سنگین ترو وحشتناکتر ازآن
بود. ماموران امیرعبدالرحمن خان آن مردِهراتی رابه غل و زنجیربستند و درقفس
آهنی بگذاشتند وقفس رابرسردرختان سرودرسرحدات غوریان هرات گذاشتند. چون
امیرگفته بودکه او درآن قفس ازفرازدرختان بلندسرو ببیند که چگونه موکب
سردار محمدایوب خان باز می گردد؟(3)
زندگی درتبعید:
محمودطرزی ازتطبیق فرمان تبعید امیرخاطره ی دردناکی
دارد:«به گفت خودش هنوز دست راست وچپ خویش ازهم نمی شناخت که ناگهان
سربازان خشن، افسران وسپاهیان گونه گونه به خانه وکاشانه اش ریختند. همه
جاحتا بام هارا اشغال نمودند. زنان وکودکان خانواده باغریووفریاد ازاین
اتاق به آن اتاق رانده می شدند تاسپاهیان به سادگی بتوانند دست به
چوروچپاول بزنند.»(4)
محمود طرزی ازسال 1882تا1885میلادی تا بیست سالگی
باپدرواعضای خانواده اش درکراچی به سربرد. اودراین مدت زبان اردو فراگرفت
ودرشعر وادب ازخود ذوق فراوان نشان داد. محمودطرزی به عنوان یک شاعروادیب
شاید قریحه ی شعری اش را ازپدر به ارث گرفته بود، اما اودرمیدان علم
وفرهنگ، مبارزه وسیاست به زودی ازپدرش جلو رفت وپس ازمرگ پدردرقله های بلند
فرهنگ وسیاست وطنش صعودکرد. او باپدر واعضای خانواده اش درمارچ سال
1885ازکراچی راهسپار بغداد شد ویکسال بعد در1886 به دمشق رفت. محمودطرزی
دربغداد ودمشق که قلمرو امپراتوری عثمانی های ترک بود، زبان ترکی و عربی را
آموخت وتا سال 1900میلادی به زبان فرانسوی نیز آشنایی حاصل کرد. اودراین
سالها پیوسته به توانایی های خود درعرصه ی فراگیری علوم مختلف اجتماعی
وسیاسی افزودو به زودی به عنوان یک نویسنده و سیاستمدار تبارز کرد.
اوآثارمتعددی رادربخش های مختلف علوم اجتماعی وسیاسی نگاشت ویاترجمه کرد.
داکترروان فرهادی فهرست 31اثرمستقل چاپی وچاپ ناشده رادرپایان مجموعه
مقالات طرزی درسراج الاخبار برشمرده است. مقالات طرزی درسراج الاخبار به
پیش ازپنجصد مقاله می رسید.(5)
درحالیکه امیرعبدالرحمن درجهت استحکام پایه های حاکمیت
وامارت خویش دراواخر سالهای 1890میلادی غلام محمدطرزی وبسا سرداران دیگر را
به بازگشت فراخواند ولی وی ازبازگشت خودداری کرد؛ هرچندکه برخی ازپسران او
به وطن برگشتند. ازمیان آنها محمودطرزی با پدر درشامات باقی ماند.
منابع فکری وعملی:
محمودطرزی درسالهای اقامت درقلمرو امپراتوری عثمانی به
یک مرد دانشمند، سیاستمدار، مبارز و آزادیخواه مبدل شد. او دراین سالها
بادانشمندان، متفکران و سیاسمتدارانی بسیاری ازعرب وترک دراین قلمروآشنا
شد. اومی گوید:«بنابرعشق وعلاقه ی مفرطی که به ادبیات وفنون داشتم، بسی
آثارحکماوادبای عثمانیه رابدست آورده وشب وروز وقت خودرابه مطالعه وترجمه
صرف کرده، هرقدرمطالعات ومعلوماتم افزایش میافت، همانقدرحساباتم درباره ی
وطن ومسکنم، لمعه نثارشوق ومحبت می گردید.»(6)
محمودطرزی درمؤسسات آموزشی وتحصیلی دمشق وقسطنطنیه
باتمدن ونهادهای اروپایی تماس حاصل کرد. دردمشق باکار دراداره ی شهرداری آن
به اموراداری بلدشد.
یکی ازشخصیت های تأثیرگذاربروی اندیشه های مبارزاتی وسیاسی محمودطرزی
سیدجماالدین افغانی بود. وقتی درسال 1896سیدجمال الدین ازاروپا به استنابول
آمد، پدرش محمودطرزی رابانامه ای نزد اوفرستاد. عبدالحی حبیبی نویسنده
ومؤرخ کشور می نویسد:«محمودرفت واین جوان پرشورافغان باپیشوای آزادیخوهان
شرق چندین ماه دراستنابول محشورشدوازدم مسیحایی آن مردگرانمایه، شور
وبیداری اوافزونترگردید. او (طرزی)می نویسد:«علامه سیدجمال الدین یک معدن
عرفان بود. این هفت ماهه مصاحبت من بااوبه قدرهفتادساله سیاحت دربردارد. .
مباحث علمیه،حکمیه، فلسفه، سیاسیه، اجتماعیه وغیره که
هرروزدرمحفل بزم حضور آن علامه ی دهرجریان می یافت، هرجمله وعبارت آن کتاب
ها، رساله ها تحریر کار دارد. . . »(7)
هرچندازقول عبدالهادی داوی ازشاگردان طرزی گفته می
شودکه سیدجمال الدین زیاد موردتأیید طرزی نبود، امادرنوشته هاوتحلیل های
محمودطرزی نکات اساسی دیدگاه وبرنامه های سیدافغانی همیشه انعکاس داشت. به
گفته ی محمدجوادبرهانی افکار وبرنامه های سیدجمال الدین برمبنای این سه اصل
استوار بود:
تبدیل حکومت ازاستبدادبه مشروطه وبرقراری قانون به جای
رسوم واوامر.
ازمیان بردن آثارتفرقه ی مذهبی واحیای روح وحدت
اسلامی.(پان اسلامیزم)
مبارزه ی علنی وبیرحمانه بانفوذ استعماری انگلیس که به
باورسید دشمن شماره یک اسلام وقرآن شناخته می شد.
محمودطرزی درسیاست نظری و عملی خویش پیوسته ازاهداف
مشابه سخن می گوید ودر مقالات و اشعارخود آن رابازتاب داده است. رویهمرفته
نکته ی قابل توجه در موردطرزی این است که شخصیت علمی،فرهنگی و سیاسی او
دربیرون ازکشورشکل گرفت. برخی ازتحلیلگران ومحققین به این باوراندکه
اگرطرزی تبعیدنمی شد زمینه درجهت رشدشخصیت وتبارزتوانایی هایش مساعدنمی
گردید. او هرگزدرسایه ی استبدادنظام سیاسی کشور ودرحاکمیت فرهنگ عقب مانده
ی قبیله یی پیشگامی نهضت روشنگری ونوگرایی را در دهه های دوم وسوم سده ی
بیستم بدست نمی آورد وبه شخصیت تأثیرگذار وماندگار درعرصه ی تجدد ونوگرایی
دراین سده مبدل نمی شد. هرچندشماری ازپژوهشگران ازابهام وتاریکی زوایای
مختلف حیات طرزی در سالهای تبعیدسخن می گویند واندیشه های او را باتناقض
ارزیابی می کنند.
«آزادی وآگاهی»:
طرزی دردمشق کتاب"دبستان معارف"را نوشت که درآن ازعقب
ماندگی افغانستان وترقی دنیاسخن گفت ومقوله ی"آزادی وآگاهی"را دربیرون رفت
ازپسمانیهای وطنش مطرح کرد. طرزی چرا ازآزادی درپهلوی آگاهی سخن گفت؟
شایدعمده ترین دلیل آن بودکه او درنخستین سالهای حیات دروطنش شاهداستبداد
وجهالت بود. استبدادو جهالتی که درنقطه ی مقابل آزادی وآگاهی قرارداشت.
اوسپس آگاهی رادرتمام عرصه های حیات سیاسی واجتماعی دردوران غربت وتبعیدکسب
کردوارزش آزادی راازمیان این آگاهی دریافت. طرزی ازاستبدادوجهالت حاکم
برسیاست وسیاستمداری در افغانستان وازپسمانیهای فکری واجتماعی جامعه ی
خودکه درساختار سنتی وبدوی قبیله یی اسیرمانده بودانگیزه ی نفی وتعارض
راگرفت. اوشاهد جنگ های خونین دو پسران کاکا امیرعبدالرحمن وسردارمحمدایوب
خان برسرکرسی اقتداراست که سالها بعدخاطرات تلخ این جنگ روح وروان او رامی
آزارد واز آن باتأسف یادمی کند:«جالب است که اردوی انگلیز درکندهاربه شدت
شکست خورده وتنهادرکوهستان بیش ازیکصد هزارجنگجو، آماده ی امربرای
نبردبودند. اگرهمه غازیان "کابل"، "کندهار"،"کوهستان"و "ترکستان"،دست
هارابه هم می دادند، انگلیسان مجبورمی شدند استقلال کشور را به رسمیت
بشناسند. اما افسوس وتأسف!! مسئله دشمنی و خصومت میان پسران دو
برادر(امیرعبدالرحمن وسردارایوب)چنان ایشان را ازهم دور ساخت که خودرا
نزدیک تربه انگلیسان می دیدند»(8)
محمودطرزی شاهددربندکشیدن وشنکنجه پدر وبرادرانش توسط
کاکا زاداگان حاکم خود است. او شاهدغارتگری وچپاول سپاهیان امیران وسرداران
مدعی کرسی امارت وحاکمیت است. او پس ازتحقیر وتوهین باپدر وخانواده اش از
زادگاهشان رانده می شوند وبه ماموران انگلیسی درکویته تحول می یابند.
اوتصویرآن صحنه را درخاطرات خودچنین ترسیم می کند:«به این گونه، ماتوسط دست
های مردم خودما، ازسرزمین خودمان به خارجیان دریک کشوربیگانه سپرده شدیم.»
بخشی ازانگیزه ی آزادگی و آزادیخواهی راطرزی ازپدرش به
ارث برده بود. زیراپدرش دربرابرسلطه ی استعمار انگلیس هابرافغانستان حساسیت
داشت. حتی او زندگی آزاد رادرقلمرو هندبریتانوی درحالیکه ازحکومت انگلیسی
شبه قاره حقوق مستمری دریافت میکرد، نپذیرفت وراهی سرزمین خلافت عثمانی شد.
محمودطرزی هم مانند پدر سلطه ی استعمار را نمی پذیرفت و ازنخستین سالهای
نوجوانی قلم وزبان خود را تا پایان عمردرمبارزه علیه استعمار خارجی ودر راه
ترقی وتحول برای وطنش بکاربرد.
بازگشت به افغانستان:
محمودطرزی که پس ازمرگ امیرعبدالرحمن خان هوای بازگشت
به افغانستان رادرسر می پروراند، درنوشته هایش نیزتبلور یافت. او دراثری که
بنام "روضه حکم"نوشت در عنوان"وطن عزیزم افغانستان و برادران دینییم،
افغانیان راخطاب" آرزویش را درمورد وطن بازتاب داد:
«ای وطن عزیزم! ای مسکن محبت انگیز! ازهنگامیکه ازسوق
مجبوریت، وذوق غربت مراازخاک پاک دل چسپ صفا ناکت بیرون انداخته،
وبسیارقسمت، واظطرارمعذوریت ازدیدارفرحت آثار آب وهوای دلاویزت محروم
ساخته، خنجرفراقت جگرم را پاره پاره نموده، ودردحرمانت وجودم راپامال الم
داشته. . . .
ولی هزارافسوس که ساکنانت ازشور وشر، وانسانهایت همه گی
ازحال واحوال عالم بیخبراند. . . . قلع وقمع همدیگر دست های شانراچنان
بسته که به تربیت وترقیت نمی کوشند وحرص طمع جان ومال همدیگر افکارشان
راچنان مشغول داشته که حریصان وطامعان خاک پاکت راهیچ بخاطر نمی آورند وعدم
مدنیت وعدالت ووجود جفا واذیت دروجودوقوای شان آنقدرقوت وقدرت نمانده که
گلوگاه نازنینت رازیرفشار، وتحت تضییق چنگ حریصان بیدینت می بینند، ولی
چاره تخلیصت رانمی اندیشند و نمی بینند.»
محمودطرزی درپایان این مقال درواقع به اراده ی خود به
بازگشت به وطن سخن می گوید و این اراده رابا آرزوی خدمت به وطن آشکارمی
سازد:«پس ای اخوان دین، وای ابنای وطن عزیز! من یکی ازاجزای فردیه شمایانم،
وبنابرسوق قسمت ومجبوریت حالا درشام جنت مشام امرار اوقات حیاتم را می
نمایم اینست که بنا برحسب وطنیت، وشراکت ملیت بدینقرار تفصیلات متقاضیانه
شمارا تحریک وتشویق نمودم، وبه اجرای وظیفه خدمت وطن – ولوکه عاجزانه باشد
خودرامفتخرومباهی ساختم»(9)
طرزی دردربارامیرحبیب الله:
محمودطرزی درسال 1902به وطن برگشت وبدربارامیرحبیب الله
خان راه یافت. قبل ازاو دوبرادرش گل محمد طرزی و عبدالخالق طرزی دردوره ی
حیات امیرعبدالرحمن خان به کابل برگشته بودند. درواقع حضوربرادران طرزی
درکابل ودرسلطنت حبیب الله خان زمینه را برای بازگشت محمودطرزی مساعد ساخت.
آنها پس ازمرگ امیرعبدالرحمن درنامه ای ازبرادرشان خواستند تابه وطن
بازگردد:«به او (محمودطرزی)نوشتند که بااستفاده ازفرصت برای ادای فاتحه
امیر"عبدالرحمان"و آشنایی باامیر"حبیب الله"، شاه نو، به کشور بیاید. دراین
راستا،"محمد زمان طرزی"، برادردیگرش که رئیس کتابخانه شاهی یا"خازن
الکتب"بود، از"امیر"نو، اجازه آمدن برای"محمودطرزی"، رابه کشورگرفت.»(10)
محمودطرزی که این باربه وطن وبه دربارامیرافغانستان
آمده بود دنیایی از آرزوها وامیدهارابرای تحول درتمام عرصه های حیات کشورش
درسر داشت. اوبا پشتاره ی عظیمی ازاندوخته ها وتجارب علمی درعرصه های
ادبیات، ژورنالیزم، حقوق و سیاست واردکشورشد.
محمودطرزی تلاش نمود تا توجه امیرحبیب الله را به عوامل
عقب ماندگی افغانستان ونیاز به پیشرفت ونوسازی کشوردرعرصه های مختلف جلب
کند. طرزی پس ازبازگشت به حیث رئیس دارالترجمه ی دربارسلطنتی مقررشد و
وظیفه ی عمده او مطلع ساختن امیر ازوقایع جهان اسلام واروپا بود.(11)
روابط طرزی پس از ازدواج دخترانش باپسران امیرحبیب الله
با شاه و دربار مستحکم شد. اما علی رغم آن، طرزی دردربار امیر با تأنی
واحتیاط گام میگذاشت. درحالیکه بااستبدادواختناق داخلی و استعمار خارجی
بریتانیا به شدت مخالف بود وپیوسته با زبان وقلم دربرابر آنها مبارزه
میکرد، اما درسراج الاخبار ازامیر حبیب الله وخانواده اش به نیکویی
یادمیکردوچشمش رابرخوشگزارانی های شاه باحرم سرای عریض وطویلش ودوری اش
ازمردم ورعیت می بست و اورا شاه عادل و مترقی می خواند.
طرزی که در پایان دادن به استبدادواختناق ورسیدن به
آزادی و استقلال وایجادتحول وپیشرفت درعرصه های حیات سیاسی واجتماعی وطنش
شورو بیقراری داشت درصدد آن بودتا فردمقتدری درداخل خانواده ی سلطنتی علم
این تغیر را بلندکند و زعامت نهضت تجدد را درکشور بدوش بگیرد. اونمی
توانست مکنونات قلبی اش رادراین موردبانخستین دامادش سردارعنایت الله معین
السلطنه پسر بزرگ امیردرمیان بگذارد. زیرا معین السلطنه هم مانند پدربه
ایجادتحولات عمیق اجتماعی دلچسپی نداشت، ازاستمرارسلطنت مطلقه حمایت میکرد
ودربرابر سلطه ی استعمار بریتانیاحساسیت نشان نمی داد. سپس وقتی دوشیزه
ثریا دختردومی طرزی با شهزاده امان الله خان عین الدوله ازدواج کرد راه
برای تحقق آرزوهای طرزی دردرون دستگاه سلطنت هموارشد.
طرزی وسراج الاخبار:
محمودطرزی بامدیریت نشریه ی سراج الاخباردرسلطنت
امیرحبیب الله فرصت مناسب ومساعدی رادر روشنگری وتجددخواهی ودرمبارزه علیه
استبدادواستعماربدست آورد. اولین شماره ی سراج الاخبارافغانستان درسال
1906تحت نظرمولوی عبدالروف خاکی قندهاری سرمدرس مدرسه ی شاهی درکابل نشرشده
بود، اما پس ازیک شماره متوقف شد. برخی توقف نشرسراج الاخبارافغانستان
راناشی ازفشارزمامداران هند برتانوی برامیرحبیب الله وانمودکرده اند. سپس
درسال 1911این جریده به مدیریت محمودطرزی بانام سراج الاخبارافغانیه به
نشرمجددآغازکردوتا پایان سال 1918 دوام یافت. بسیاری از پژوهشگران معتقد
اند که درنشرسراج الاخبارافغانیه به مدیریت محمودطرزی سردارعنایت الله خان
فرزندبزرگ امیرحبیب الله و نخستین داماد محمودطرزی نقش مهم داشت. او علی
رغم اندیشه های محافظه کارانه اش اجازه ی انتشارسراج الاخبار را از پدرش
برای محمودطرزی بدست آورد.
سراج الاخباربه تبلور اندیشه وتفکرات طرزی درجهت
روشنگری ونوگرایی ودرمیدان مبارزات اجتماعی ودرعرصه ی فرهنگ وادب افغانستان
تبدیل شد. به قول میرغلام محمدغبار این نشریه مرکز علنی آزادی خواهان
واصلاح طلبان کشورگردید:«این جریده مکتب جدیدی درادب اجتماعی کشورگشود وراه
نشرات تازه ادبی وسیاسی بادریچه اززندگی جهان نوین بررخ مطالعین بازکرد.
جریده ازاستقلال تام مملکت حرف زد وبانفوذ استعماری دولت انگلیس مخالفت
شدید نمود. این تنها نبود جریده گاه ناگاه ازهرج ومرج اداره داخلی نیز
انتقادمیکرد، لهذا به زودی مرکز علنی آزادیخواهان واصلاح طلبان
کشورگردید.»(12)
سراج الاخبارازنظرشکل ومحتوای ظاهری ودرونی خود
درسالهای نخست سده ی بیستم یک نشریه ی پیشرفته وعالی شمرده می شد.
بشیرسخاورزنویسنده و پژوهشگرافغان ومؤلف کتاب"طرزی وسراج الاخبار"می گوید
که مطالب این نشریه در صد سال پیش مشابه به نشریه ی اکونومست(Economist)چاپ
لندن،سال2005 میلادی است. به باوراین پژوهشگر:«سراج الاخبارباداشتن فهرست
قراردادی که شامل 9تا21مطلب مختلف می شود، به موضوعات گوناگونی می پردازد
که هیچگاه یک شماره با شماره ی دیگرازنقطه ی نظرمحتوامشابه نیست وبطورجدی
ازتکرارمطلب پرهیزشده است.»(13)
یکی دیگر ازویژگیهای ارزشمندنشریه ی سراج الاخبار به
مشارکت وسیع نویسندگان نهضت مشروطیت وجنبش استقلال وتجدد درآن دوران بر می
گشت که با مقالات ، اشعار، طنز، سفرنامه، مناظره، دیالوگ، گفتگو های
مطبوعاتی وغیره وهمچنان ترجمه ازمنابع مختلف خارجی سراج الاخبار رابه یک
نشریه ی معتبر درسطح منطقه تبدیل کرده بودند. همکاران قلمی سراج الاخبار
طیف وسیعی ازعناصر وحلقه های روشنفکر وآزادیخواه رادرمی گرفت که برخی
ازآنها چون:مولوی عبدالروف، محمدحسین راقم، مولوی عبدالرب، پروفیسورغلام
محمدمیمنگی، غلام محی الدین افغان شامل شخصیت های مبارزمشروطه خواهان اول
می شد. چهره های شاخص نهضت مشروطیت دوم که با سراج الاخبار همکاری داشتند
عبارت بودنداز:عبدالهادی پریشان، عبدالرحمان لودین، علی احمدخان اشیک
آقاسی، ملاعبدالعلی مستغنی، قاری عبدالله خان بعداً ملک الشعرای افغانستان،
میرغلام حضرت شایق، مولوی صالح محمد قندهاری، عبدالغفورندیم، ملاطوطی کابلی
ومیرمحمدیوسف. شاعران ونویسندگان دیگر نیز به سراج الاخبار شعر ومقاله
میفرستادند که عبدالعزیزبسمل، سلطان محمدکابلی، غلام حیدرمذنب، میرحسین
محویی، شیراحمدمخلص، عبدالرسول محمدزایی، ملامحمدخان عرض بیگی وغیره درمیان
آنان بودند. افزون برنویسندگان افغان، نویسندگان خارجی به خصوص از شبه قاره
ی هند و کشورترکیه نیز همکاران قلمی سراج الاخبار راتشکیل می دادند. داکتر
منیر بیک ترکی سرطبیب شفاخانه ملکی واز هواداران نهضت استقلال هند، مولوی
برکت الله از شبه قاره هند مدیر اخبار اخوت اسلامی درتوکیو، راجا
مهندراپرتاب عضو هیئات ترکوجرمن بعداً رئیس حکومت مؤقت هند درکابل ومحمد
فضلی استانبولی از نویسندگان خارجی سراج الاخبار بودند(14)
یکی ازنکات درخورتوجه درجهت افزایش کیفیت و اهمیت سراج
الاخبار دسترسی اداره این نشریه به ده هانشریه ی خارجی بودکه به صورت منظم
به دفتر سراج الاخبارمی رسید. به قول عبدالهادی داوی درحدود هفتادنوع اخبار
ونشریه ی خارجی از کشور های هند، ایران، بخارا، ترکیه وکشورهای عربی به
دفترسراج الاخبار درکابل می رسید. ازمطالب مختلف این نشریه ها درسراج
الاخباراستفاده می شد. مقالات و مضامین عربی وترکی توسط محمودطرزی، مطالب
انگلیسی ازسوی دفتردارالترجمه که ریاست آنرا آغاسی علی احمدخان بدوش داشت
ومقالات ومضامین اردو توسط عبدالهادی پریشان(داوی)وعبدالرحمن لودین ترجمه
می گردید.(15)
محمودطرزی با این همه ابتکار وپشت کار درمدیریت خویش،
سراج الاخبار رابه منبر مبارزه وآزادیخواهی درمنطقه تبدیل کرد. ازسراج
الاخبار شبه قاره ی هند، سرزمین های آسیای میانه و ایران که زیرچکمه های
استبداد داخلی و استعمار خارجی قرارداشتند متأثرشدند. سراج الاخبار دراین
جوامع درمیان عناصر وحلقه های آزادیخواهان ومبارزان دست به دست می گشت
ومنبع الهام درمبارزات سیاسی و اجتماعی آنها درجهت رسیدن به آزادی و عدالت
اجتماعی می شد.
پروفیسور لودیک آدمک
Ludwig W. Adamecدرمورد سراج الاخبار می
نویسد:«با تأسیس سراج الاخباردرسال1911درشهرکابل یک وسیله برای تعلیم و
تربیت مردم افغان وبرای تبلیغات اصول تجدداسلامی وملیت افغانی ایجادگردید.
سراج الاخبار وسیله ی افاده سیاست پان اسلامیزم گردیدو اهتمام می ورزید
سیاست افغانستان رابراساس همبستگی اسلامی رهنمایی کند. سراج الاخباردروهله
ی نخست با برتانیه خصومت نمی ورزید، لیکن بانزدیک شدن جنگ اول جهانی بصورت
روزافزون نوشته های بالهجه انتقادی درباره ی برتانیه منتشرمی شد. سراج
الاخبار برای نخستین بار در زمانیکه جنگ ترکیه و ایتالیه شروع شد درباره ی
مسایل بین المللی سخن گفت.»(16)
محمدصدیق فرهنگ مؤلف افغانستان درپنج قرن
اخیرانتشارسراج الاخبار رادرایجاد افکارعامه وبیداری شعورسیاسی دربین
جوانان افغانستان بسیارمؤثر میداند. به باور اومضمون اصلی جریده راپیروی
ازسیاست ترکان جوان خصوصاً حزب اتحادوترقی که محمودطرزی ازهواخواهان آن
بود، ناسیونالیسم آمیخته با پان اسلامیسم ومجادله با استعمارتشکیل می داد.
فرهنگ می نویسد:«جریده ی مذکور درزیراداره ی منورو ماهرانه ی محمودطرزی به
پیمانه ی قابل اعتنا ازآزادی انتقادبهره مند بود. درساحه ی سیاست خارجی
جریده صریحاً باانگلیس واستعمارآن مخالف بود.»(17)
تأثیرسراج الاخباربروی جنبش آزادیخواهی
وضداستعماربریتانیا درشبه قاره ی هند به حدی بودکه به قول لودویک
آدمک:«درماه سپتمبر(1916)دبلیو.ام.هیلیW.M.
Hailey
کمشنربزرگ دهلی به سرچارلس کلیولیندSir
Charles Cleveland رئیس جرایم، ازلحن خصومت
آمیزسراج الاخبارشکایت کرده وسفارش نمودتا آنرادرهند قدغن نمایند.»(18)
البته برای امیرحبیب الله که به خشنودی انگلیسها
ازسیاست خوداهمیت جدی میداد لحن ضدانگلیسی سراج الاخبار تاآنجای که به
ناراحتی آنها می انجامید قابل پذیرش نبود. حافظ سیف الله نماینده ی برتانیه
درکابل درراپور 7نومبر1917 خودمی نویسد که امیرحبیب الله برای محمودطرزی
خشمگینانه نوشت: «محمودطرزی، پسرغلام محمدطرزی، ادیتور، اخبار!
بایدبدانی که درآینده چنین مطالب غیرمؤثق راعلیه
برتانیه، نوشته نکنید، چه آنها، دوست حکومت مامیباشند. اگردوباره بدین طریق
نوشته کردید بدون ملاحظه ازکشور خارج ساخته خواهیدشد.»(19)
سراج الاخبار نه تنها مقامات دولت هند برتانوی بلکه
زمام داران روسیه ی تزاری را نیزنگران ساخته بود. این نگرانی به خوبی ازمتن
تلگرام حکومت روسیه به "تومانوسکی"
Tomanovskyنماینده ی سیاسی گورنرجنرال ترکستان
دردهلی پیدا است که به تاریخ18فبروری1918به نماینده ی
مذکورصادرمیگردد:«توجه شمارابه این حقیقت معطوف میدارم که نظریات
وافکارضدروسیه وبریتانیه که ازنشرات جریده ی سراج الاخبارنشأت می کند واین
جریده درترکستانات وبخارا خوانندگان زیاددارد وگورنرجنرال "کوراپاتکین"Kuropt
Kin آرزومنداست که آیاامکان آن میسرنخواهدشد که
ازطرف حکومت هندبرتانوی بالای امیرافغانستان فشارواردگرددتاخط مشی مضرآن
عوض شده بتواند.»(20)
علی رغم آنکه طرزی درسراج الاخبار امیرحبیب الله رامی
ستود واورا جانبداروحامی ترقی وتمدن معرفی می کرد، امالحن ضداستعماری سراج
الاخبار موجب خشم امیر برطرزی می شد. انتشارمقاله ی حی علی الفلاح درشماره
دهم سال پنجم سراج الاخبار که ازبیداری افغانها درجهت کسب حقوق واستقلال
ازاستعمارسخن می گوید غضب امیررا برانگیخت وبه اوگفت:«مرغی که بدون وقت
آزان دهدسرش ازبریدن است. امیر به این هم اکتفا نکرده26هزارکابلی جریمه اش
کرد. این پول بصورت سری، توسط شهزاده امان الله خان پرداخته شد.»(21)
سرانجام سراج الاخباربافشارفزاینده ی
امیردر19دسمبر1980متوقف شد. اما تا این زمان سراج الاخبار راه خودرا
درایجاد یک کتله ی بزرگ روشنفکران متجدد وآزادیخواه تا درون دربار بازکرده
بود. زمینه برای مرحله ی عملی نهضت روشنگری وتجدد توسط جنبش مشروطیت دوم
وجوانان افغان درایجاد نظام شاهی مشروطه و کسب استقلال ازاستعماربریتانیا
وسایرتحولات درعرصه تجدد وترقی مساعد گردیده بود.
نوگرایی ودگرگونی درژورنالیزم وادبیات:
محمودطرزی بامدیرت درسراج الاخباردرواقع ژورنالیزم
معاصرافغانستان را بنیانگذاری کرد. او نه تنها پدرژورنالیزم افغانستان بود،
بلکه طراح وبانی نوگرایی درژورنالیزم کشور شمرده می شد. سراج الاخبارطرزی
باواژه ها ومقولات ادبی، سیاسی و اجتماعی دگرگونی وتحول ژرفی را با دیدگاه
و جهان بینی نو ومدرن درعرصه ی مبارزات سیاسی و اجتماعی بازکرد. طرزی
درسراج الاخبارنشان دادکه ژورنالیزم یک رکن مهم ودگرگون سازدرحیات سیاسی و
اجتماعی یک جامعه وکشور و ابزارمؤثر درمقابله با استبداد و سلطه ی استعمار
است.
سراج الاخبار طرزی، طرزجدید ومکتب نوی رادر زبان
وادبیات فارسی دری گشود. طرزی نخستین کسی بودکه ادبیات اروپایی را ازطریق
سراج الاخبارمعرفی کرد. درحالیکه او پدرژورنالیزم افغانستان محسوب می شود،
پایه گزار ادبیات نوین این سرزمین درشعرونثر به حساب می رود. به عقیده ی
رهنوردزریاب طرزی در نوشتار زبان فارسی دری:« ساده نویسی را مطرح کرد
ودراین باب مقاله نوشت. اونیازبه ترجمه ی کتاب های علمی باخترزمین راروشن
ساخت راه های عملی این کار راپیشنهاد نمود. اودرباره ی رومان نویسی سخن گفت
وخود، برای بارنخست، چندرومان نویسنده ی فرانسه یی"ژول ورن"(1828-1905)ویک
رمان نویسنده ی فرانسه یی"گزاویه دومونته پن"(1823-1902)را به زبان دری
ترجمه کردوبه چاپ رسانید. اوبه زبان مردم وبه زبان ها ولهجه های گونه گون
کشورمان توجه کردوشایدبرای نخستین بارلهجه ی هزارگی را ثبت وضبط کرد.
اودرسروده های خودش، محتوای شعررا نیزدگرگون ساخت.»(22)
به گفته ی لطیف ناظمی شاعرونویسنده ی کشور طرزی
درادبیات راهی راکوبیده است که تاآن روزگاردیگران نکوبیده بود:«زمزمه های
آزادیخواهی، میهن پرستی، مبارزه باستم واستعمار واندیشه ی اتحادویکدلی
رامضمون شعرمیسازد وچون به شعرزمینی باوردارد زبان گفتاری رادرشعرمی ریزد
ودیگران را نیزبدین ورطه می خواند. واژگان فن آوری رادرشعر رخصت حضورمیدهد
وبه بدایع وبدعتهایی ازاین دست دل می بندد. . .
طرزی هم شعرگفت وهم نظراتی راپیرامون شعر انتشارداد.
درواقع اودرادبیات معاصر ما باز هم ازپیشقراولانی است که به نظریه پردازی
شعردست یازیده است. . .»(23)
یکی دیگر ازنوآوری های طرزی درعرصه ی زبان نوشتاری
فارسی دری آن بود که وی آغازنامه ی شماره اول سال چهارم (سنبله 1293)سراج
الاخبار رابه واژگان فارسی دری ناب نوشت. نام سراج الاخبار رانیز به"چراغ
پیام های افغانی" ترجمه کرد. طرزی دراین آغازنامه می نویسد:«آغازبه نام
ایزدبخشنده ی مهربان!
سپاس وستایش بیرون ازشمار، مرآفریدگاری راسزاست که خامه
دوزبان راتوانایی گویایی بخشید. درودبرروان پاک پیمبربرگزیده یی رواست که
پیروان کیش خوب خودرا، آموزش دانش بدمید. خاندان ویاران اورا، دوستی
وفروتنی بجاست، که کارهای پسندیده ی هرکدام شان، رهبر بختیاری ونیکویی
مایان گردیده، سراج الملة والدین امیرحبیب الله خان را، خداوندزمین وآسمان،
تاسال های درازی براورنگ جهانبانی شان پایدار وآرام داردتاگروهِ پرشکوهِ
افغان وخاک پاک افغانستان، به سایه ی دانش پروری ها و دادگستری های شان،
برتری ها و بختیاری های بی اندازه را سزاوار گردد و مردمک دیده ی روی زمین
وزمینیان شود. . . .
ازدرگاهِ ایزدِ دانای بینای توانا، امیدوار آمرزش
وازخواننده گانِ فرهنگ منش، آرزومند پوزش می باشیم.»
محمودطرزی انکشاف زبان پشتو را نیزمورد توجه جدی
قرارداد وبرای نخستین بار از آموزش وتعمیم زبان پشتو و ارجحیت آن درتعلیم
وتحصیل سخن گفت. اونوشت:«مارا ملت افغان، وخاک پاک وطن عزیزما راافغانستان
می گویند. چنانچه عادات، اطوار، اخلاق مخصوص داریم، زبان مخصوصی رانیزمالک
می باشیم که آن زبان را"زبان افغانی"می گویند. این زبان رامانندحرزجان باید
محافظه کنیم، درترقی واصلاح آن جداًکوشش کنیم. تنهامردمان افغانی زبان نی،
بلکه همه ی افراداقوام مختلفه ملت افغانستان راواجب است که زبان افغانی
وطنی ملتی خودرا یادبگیرد. درمکتب های ما، اهمترین آموزشها، بایدتحصیل زبان
افغانی باشد. ازآموختن زبان انگلیزی، ترکی حتی فارسی، تحصیل زبان افغانی را
اهم واقدم باید شمرد.»(24)
محمودطرزی رسمیت زبان فارسی را درسلطنت احمدشاه درانی
ازیادگارهای حکومت سابقه ی ایران خواند ونوشت:«وقتی اعلیحضرت احمدشاه بابای
غازی، بتأسیس واستقلال سلطنت افغانیه کامیاب شد، امورات دفترداری وکارهای
کتابت ومیرزایی، وجمله نوشت وخوان دولتی، که اساس اموردولت برآن موقوفست،
بزبان فارسی، و بدست همان مردمان فارسی زبان ایرانی الاصلی بود که از
یادگارهای حکومت سابقه ایران باقی مانده بودند.»(25)
طرزی ومدرنیته:
تحولات فرهنگی واجتماعی مدرنیته زائیده ی عصر روشنگری
دراروپا است، اما بانی ومبتکر مدرنیته درافغانستان محمودطرزی شمرده می شود.
طرزی که زندگی پرمشقت وعقب مانده رادرجامعه ی قبیله یی افغانستان
درفقرمشددمردم مشاهده کرده بود وسیاست را آلوده با ریا وتزویر امیران
وامیرزادگان تؤام باجنگ خونین وپایان ناپذیر آنهابرسرسفره ی سیاست و
اقتداردیده بود درنخستین روزهای غربت وتبعید چشمش به آثارمدرنیزم اروپا
درشبه قاره هند وسپس درخاورمیانه وسرزمین های اروپایی وافریقایی آشنا شد و
ازهمان زمان اندیشه ی مدرنیته ومدرنیزم برای زادگاه ووطنش درذهنیت اوشکل
گرفت. سراج الاخبارطرزی بخشی ازاقدامات او درجهت ایجادمدرنیته درافغانستان
بود. وطرزی درسراج الاخبار پیوسته حکایت ازروشنگری وتحول داشت. مؤلف
کتاب"ظهورافغانستان معاصر"(1969)پروفیسوروارتان گریگورین استادتاریخ
دانشگاه تکزاس ایالات متحده امریکا محمودطرزی وسراج الاخبار را بانی
ناسیونالیزم ومدرنیزم افغانی میداند:«سراج الاخبارنخستین رسانه ای خبری
مؤفق درتاریخ افغانستان معاصر بود که درزمان حاکمیت حبیب الله جانشین
امیرعبدالرحمن به نشر رسید. این نشریه ی دوهفته ای که
ازاکتوبر1911تاجنوری1919انتشاریافت نقش مهمی درتکوین جنبش مدرنیستی
افغانستان بازی کرد. این نشریه به حیث محل تلقی درخدمت گروه کوچک وروشن بین
موسوم به جوانان افغان، قرارگرفت که سنگ بنای توجبه اخلاقی و اصولی مرامی
ناسیونالیزم ومدرنیزم افغانی را گذاشتند. رهبراین گروه محمودطرزی
مدیروسرمحررنشریه بود.(26)
طرزی ونهضت زنان:
اندیشه ی طرح وتأمین حقوق زنان درتاریخ افغانستان معاصر
بانام محمودطرزی وخانواده ی او پیوند می یابد. طرزی به طورمداوم درموردزن
مقالات متعددی رادرسراج الاخبارمی نگاشت ونقش زن رادرپیشرفت جامعه وکشورش
برجسته می ساخت.
طرزی بنیانگذار اندیشه ی نهضت زنان بودکه برای نخستین
بار برابری حقوق زنان رادرجامعه مطرح کرد. اوبرخورداری دختران وزنان را
ازتعلیم و تحصیل درصدر این حقوق ودرفهرست اولویت های نهضت زنان قرارداد.
طرزی پس ازاستقلال افغانستان ودوران سلطنت امان الله خان که آغازمرحله ی
عملی اندیشه های تجددونوگرایی اوبود، گام اساسی را درراه تأمین حقوق زنان
برداشت. نکته ی مهم این بود که طرزی تأمین حقوق زنان رادرجامعه نه
تنهادرتعارض وتضاد با اسلام ومعتقدات اسلامی مردم مطرح نمی کرد، بلکه
دسترسی زنان رابه این حقوق بخشی ازتعالیم ومعارف اسلامی تلقی می نمود.
اودراین موردبه نقش ومشارکت زنان درحیات سیاسی و اجتماعی دردوره های پیشین
تاریخ اسلام اشاره می کردومی گفت:«دردوره ی خلافت عباسیان زمانی که تمام
زنان ومردان اروپایی بی سوادوجاهل بودند، زنان مسلمان موقف های مهم بحیث
شاعرو هنرمندداشتند وحتی درمقام های اداری کار میکردند.»طرزی تأکیدمیکرد
که:«تنها زنان تعلیم یافته ومنورمی توانندخانم هاو مادران خوب باشند وهمین
زنان اند که فرزندان خوب بارمی آورندکه آینده به آنها تعلق می گیرد» طرزی
به شدت از وجود حرم سراهای زیاددردوران شاهان وامیران افغانستان که هرکدام
زنان زیادی را در بند نگهمیداشتند منزجر بودوفروپاشی امپراتوری درانی وکشور
پهناور خراسان را پس از سلطنت تیمورشاه نتیجه ی این حرم سراهاوشمار
زیادزنان سلطان میدانست.»(27)
اسماء رسمیه خانم محمودطرزی برای نخستین بار مجله ی
ارشادالنسوان رامنتشر کرد وبانو ثریا طرزی دخترموصوف که خانم شاه امان الله
خان بود انجمن حمایت نسوان را اساس گذاشت ومحکمه ی بررسی شکایات زنان
رادربرابرمردانشان ایجادکرد. بدون تردیدنهضت زنان درافغانستان که سپس
درنیمه ی دوم قرن بیستم باتاریخ پرفراز و نشیب تکامل کردونسل نوی اززنان
تعلیم یافته وروشنفکر رادرجامعه تقدیم نموددراوایل این قرن بافکر
وابتکارطرزی وخانواده ی اواساس گذاشته شد.
طرزی وناسیونالیزم:
محمودطرزی رادرافغانستان می توان بانی و مروج
ناسیونالیزم و ملی گرایی خواند. سراج الاخبار طرزی بازتاب افکار ملی
گرایانه وناسیونالیستی بودکه بسیاری ازمقالات دراین موردازنگاشته های او
بودند. محمودطرزی درتاریخ افغانستان اولین کسی است که افکارملی گرایی رابه
گونه ی تلفیقی با پان اسلامیزم واردعرصه ی مطبوعات کرد. نکته ی مهم درنوشته
ها و اندیشه های او دراین مورد به تلاش وتأکید موصوف به این امر بر میگشت
که میان وطندوستی و ملت خواهی وتعالیم واعتقادات اسلامی تعارض وجود ندارد.
طرزی وطندوستی را مترداف دین دوستی تلقی می کرد. عبدالحی حبیبی نویسنده
ومؤرخ کشورمی نویسد که اولین باراو مفاهم وواژه های وطن، حب وطن، وطندوستی
را ازسراج الاخبار ومقالات محمود طرزی فراگرفت.
هرچند ازدیدگاه برخی تحلیلگران اندیشه های طرزی درمورد
تلفیق ناسیونالیزم وپان اسلامیزم یک اندیشه ی متناقض وغیر عملی است. از این
نقطه ی نظر، ناسیونالیزمی را که طرزی مطرح می کند و پیوسته از آن سخن می
گوید متأثر از اندیشه های ناسیونالیزم اروپا و ترکان جوان است که مشخصه ی
آن تفکیک و جدایی از افکار دینی و اعتقادات مذهبی است که پس از نهضت
روشنگری در اروپا ایجاد شد و به ایجاد دولت های سکولار و جدایی کامل دین از
سیاست و حکومت انجامید.
بلاتردید اندیشه های ملی گرایی وپان اسلامیزم طرزی ملهم
ازافکار ونظریات سید جماالدین افغانی بود. بازتاب این اندیشه به صورت مستمر
ازقلم طرزی درمقالات سِراج الاخبارباتوجه به ساختاراجتماعی وقومی جامعه ی
کثیر الاقوام افغانستان یک نیاز شمرده می شد. طرزی تلفیق ناسیونالیزم وپان
اسلامیزم را برای اتحادجامعه و کشور چندقومی افغانستان ضروری می پنداشت
وآنرابخشی ازهویت وفرهنگ واحدتمام مردم افغانستان ونقطه ی مشترک ومحور
همسویی و اتحاد مردم تلقی می کرد. ازسوی دیگر اتحاد اسلامی موردطرح
ونظرطرزی ناشی ازنیاز مبارزه علیه استعماربریتانیا می شدکه طرزی این
اتحادرا درجهت پیروزی دراین مبارزه ضرورت مبرم می پنداشت.
"گریگورین"درموردانگیزه واهداف ناسیونالیزم محمودطرزی
که پیوسته ومستمر درسراج الاخبار منعکس می گردید،می نویسد:«درجریان تلاش
برای عقاید ناسیونالیزم افغانی، طرزی وهمکارانش با وظایف بی شماری
روبروشدند. دریک کشوری که نصف جمعیت آن ازلحاظ قومی غیرپشتون بود، آنان
میبایست می کوشیدند تاتعریف مجددی ازواژه ی "افغان"برمبنای یک پایه ی
جغرافیایی ودینی ارائه نمایند تا بدین صورت ترس اقوام غیر پشتون راکه شاید
ازمدرن شدن کشوروتحکیم سلطه ی پشتونها اندیشمند بودند، ازمیان بردارد.
وظیفه مهم دیگرطرزی این بود تا امیرحبیب الله را قانع نماید که تحولات
اقتصادی-اجتماعی افغانستان موجب مداخله ی خارجی نگردیده،سلطنت یا موقف
سلاله ی حاکم را به مخاطره نمی اندازد، بلکه بالمقابل چنین تحولی به
اقتداروقدرت سلطان نیروی تازه بخشیده، به ثبات کشورکمک نموده و تهدیدات
خارجی را دفع می نماید. فراتر ازاین جوانان افغان با وظایف دشواری دیگری هم
روبرو بودند تا هم دستگاه دینی راترغیب نمایندکه اسلام، مدرنیزاسیون و
سکولاریزم(عرفی گردیدن دستگاه دولت)با هم درتوافق اند، وهم مسلمانان شیعه
را متقاعد گرداند که مدرنیزم به معنی خاتمه بخشیدن به امتیازات آنها و
یاحاکمیت قوم پشتون نیست.
افکارسیاسی-اجتماعی طرزی وجوانان افغان با یک وسعت قابل
ملاحظه ای ازیک سلسله واقعات خارجی وجریانهای روشنفکری شکل می گرفت. وقایع
چون جنگ روس وجاپان، قرارداد روس و انگلیس درسال 1907، جنبش مشروطیت
درایران، امپراتوری عثمانی، وقایع چین(1911-1906)، گسترش پان اسلامیزم، جنگ
ایتالیا و ترکیه(1911)، جنگ های بالکان(1913-1912)، جنگ جهانی اول، انقلاب
روسیه و اعلامیه 14نکته ای ویلسون تأثیرات به سزایی روی افکارطرزی
وهمکارانش داشت. آنها همچنان عمیقاً تحت تأثیرامواج بزرگ اندیشه های
مدرنیته واحیا گرایی اسلامی قرار داشتند، که در آن سالها درهند و خاورمیانه
درجوشش بود .»(28)
|