برادران ما، ولد ابرهای
عظیم اند
خواهران ما، چادر کفتری
آسمان را آفتاب می کنند
و فرزندان ما، در مجمع
الجزایر هر کفشدوزک
قاره های بدیعی می یابند
درین روزگار بی پروای بی
پرهیز
ما، صلا به «سلام» می زنیم
ما به بخت مورچه های
بالدار رسیده ایم
و بلندی را به ولع کنجشکان
فرو نمی گذاریم
منشاء ما از سلالة بوته
هاییست که در خاک، آسمان پخته اند
ما امروز می گوییم جنگ
عفونی شده است
ما جنگ را سفید پوش می
کنیم
و سرشکن می کنیم نهنگ خشم
را
در اقیانوس ترین عاطفه ها
ما جوع الکلبِ این جنگ
مظلوم را
روزه می گیریم
ما در کنام ببر، غزال
پروری می دانیم
منشاء ما را در دانشنامة
«کهکشان»،
جلد «نوروز»، ذیل حرفِ
«شما» بخوانید:
افغانستان، اکنون، آسمانی
است که کوه های سر به زمین دارد
و خاکسترخانه های سر به
فلک
و ساکنان آن، در جوهر
شناسی خاک، پیشمرگان نادرند…
برادران ما، ولی می خندند
آسان
آنان، خاک را جان بخش
زندگی می کنند
فورا
–
صوفیه - 2008
|