کاش باغبان سرنوشت
در باغ آرزو هایم
تخم دیگری می کاشت ویا نهال خوشیختی غرس میکرد
تا از پامیر شروع تا بلخ و هرات
ازهندوکش تا بابا و دشت لیلی
در هوای بدون دود فقر
فارغ از غبار کینه
و نادار از خار ناهمی ها
وبی غم از یورش و شبخون دال خوران بی شرم
در آغوش سبز طراوتها
لبخند و شادمانی حاصل میداد
3.5.2007
|