حکمتیار مهره ء
آخر بازی
رده های از درون ریاست جمهوری در یک همسویی با رئیس
جمهور، خواستار آمدن گلب الدین حکمتیار،هستند.
افرادی که کار مشورت دهی با رئیس جمهور را، به دوش
دارند. می خواهند، سهم حکمتیار در سیاست های پیش از انتخابات، تعیین شود.
حلقه ی حزبی که در حکومت کرزی جابه جا هستند، در وزارت
فرهنگ، وزارت امور پارلمانی ، فعالیت چشمگیری را، برای رسوخ افراد حزب
اسلامی در بدنه های مهم دولت، پیش می برند.
فعالیت این گروه ، از حمایت افراد حزب اسلامی در
ولایات افغانستان، پس از فروپاشی طالبان آغاز وتا رسیدن به وزرات خانه
های حاکمیت کنونی، پیش می رود. اما آیا رییس جمهور در موافقت با اهداف
این گروه قرار دارد و یا به قولی، دربند رفاقت دوستان ریاست جمهوری اش،
قرار گرفته است؟
هنگامی که جمعه خان همدرد، سمت والی بغلان را پیش می
برد، مردم در اعتراض به کارهایش برخاستند، کرزی به جای سبکدوشی او را در
ولایت دیگر والی مقرر کرد. کار در این جا هم تمام نشد، تا این که آقای
همدرد دست به کشتار عده یی مردم در ولایت جوزجان زد،_ جای که حاکمیت یکی
از رقبای حزب اسلامی، جنرال دوستم بود- همفکران آقای همدرد، مسئوولیت
حادثه کشتار افراد معترض را به دوش مخالفان همدرد انداخته و این رویداد
را یک توطئه خواندند. همدرد در پاداش به این عملکرد، از سوی رییس جمهور،
والی ولایت شمالی کندز معرفی شد که پیش از ورود، مردم در اعتراض به رفتن
وی واکنشی جدی نشان دادند، تا سر انجام رییس جمهور و یارانش، آقای همدرد
را والی پکتیا، مقرر نمودند.
در این جریان نشان داده شد که شخص رییس جمهور، نه تنها
که در "تار رفاقت گیر مانده" ؛ بلکه از سیاست حزب اسلامیی دوستانش، حمایت
جدی می کند و تنها دلیل نیاوردن حکمتیار هم موجودیت نام وی، در فهرست
سیاهی است که جامعه ء جهانی تهیه نموده است و باید آقای رییس جمهور هم،
از دستور اطاعت نماید وگرنه چندان بدش نمی آید که از هر جریانی تندرو و
کندرو برای بقایش، حمایت نماید.
گزینش عبدالجبار ثابت، به عنوان لوی سارنوال افغانستان
هم، نه تنها برای مبارزه با فساد؛ بلکه به هدف سرکوب رقیبان سیاسی آقای
کرزی، صورت گرفته بود، مگر این گزینش به هدفی که صورت گرفته بود، نتیجه ی
دلخواه نداد، چون با واکنشی جدی مانند عطا محمد نور در بلخ ، انوری در
هرات و سر انجام لت و کوب وی توسط جرئت در کابل، رو به رو شد.
حلقه ء مربوط به حزب اسلامی در دستگاه حکومت، از هر
تلاشی برای رویاروی کرزی با گروه های متحد دولت، استفاده نمودند. از متهم
دانستن سران شمال به دست داشتن در فساد اداری و نقض حقوق بشر آغاز تا
غیر اسلامی خواندن کار برد واژه های زبان فارسی توسط وزیر خرم. باوجودی
که افراد حزب اسلامی و رهبری این جریان از آغاز تا اکنون،متهم به داشتن
سهم بزرگ، در خرابی های کشور و جنایات ضد بشری، می باشد.
ولی کرزی ، به دلیل علاقه و همفکری یا هر دلیلی
کوچکترین واکنشی را در رد سیاست های قومی این گروه انجام نداد ؛ بلکه پا
به پا، سیاست های این گروه را، حمایت و عملی نمود.
اکثرا باور بر این است که کرزی در دفتر ریاست جمهوری
، یعنی فاروق وردک و داوود زی است که کار می کنند؛ چون گزینش بی شماراز
افراد حزب اسلامی، در پست های وزارت ها، معاونت های وزرات خانه ها،
دادستانی کل، حدود نه والی ، معاون های والی ها، آن هم از یک جریان
افراطیی که متهم به همکاری با القاعده و طالبان است، جز این کاری نمی
تواندباشد. جریانی که در فهرست نهاد های دهشت افگن، در نزد جهانیان ثبت
است. پس کرزی به چه دلیل از سیاست های گروه حزب اسلامی، حمایت می کند؟
گروهی که وزیر فرهنگش آزادی بیان را، گپ مفت می داند، پدیده ی را که
امروز جان صد ها هزار انسان، به خاطر تحققش از دست رفته وصد ها ملیون
دالر، برای گسترشش ، به مصرف رسیده است.
آیا پیاده کردن سیاست های تندروانه و یک جانبه ء گروه
حزب اسلامی این قدر مهم و خواستنی جلوه می کند که کرزی، چنین بهای سنگینی
را در مخالفت جامعه ء جهانی برای آن، می پردازد.
یا این فرضیه گونه ء دیگری است و آن این که جناب رییس
جمهور، به قول خودش قدرت مزه اش داده و برای بقای ریاست جمهوری، در دور
بعد، از هر کاری فروگذار نخواهد بود؟
مساًله ی مذاکره با طالبان و حکمتیار، از دیر زمانی
درصدر کار حکومت کرزی و مشاورینش می باشد، طرفداران این تئوری، تأکید دارند
که بدون گفت و گو با طالبان و حکمتیار، صلح امکان پذیر نیست.
اصل گفت وگو برای پیاده شدن صلح در هر کشوری، امر
انکار نا پذیر است؛ مگر گفت و گوبا کی؟ چطورمی شود با گروهای گفت گو نمود
که جز به پیاده شدن اهداف فردیشان در جامعه و خواست های خود، به چیزی
دیگر باور ندارند؟
تجربه نشان داده است که گفت و گو با این افراد، هیچ
گاه مایه ی سعادت افغانستان، نخواهد بود. از سوی دیگر خواست های این گروه
ها برای پیش شرط مذاکره ناممکن به نظر می رسد.
آیا دولت کرزی در شرایط کنونی، توان خارجسازی نیروهای
بین المللی را، دارد؟ آیا سیاست های حزب اسلامی و طالبان را، مردم قبول
دارند؟ یا این که طرح گفت و گو با گروهای تندر رو که مردم تجربه ی تلخ
حاکمیت شان را، به خاطر دارند، فقط برای ایجاد فشار به مخالفان سیاسی و
مردم افغانستان، مطرح می شود که مردم فساد گسترده ی اداری، بیکاری و همه
نا بسامانی های این دولت را، در بدل آمدن طالبان و حکمتیار، نادیده
بگیرند.
به قول معروف آقای کرزی و یارانش، سیاست "به مرگ بگیر
که به تو (تب) راضی شود" را، در برابر مردم روی دست گرفته اند.
موقف
سیاسی حکمتیار:
آقای حکمتیار که در گذشته گفت وگو با دولت آقای کرزی
را، امر ناممکن می دانست، در این اواخر با یک چرخش کامل، از گفت وگو با
رییس جمهور، سخن زد؛ اما آنچه که در تاریخ فعالیت های سیاسی حکمتیار دیده
شده است، عدم ثبات و موضع روشن سیاسی وی می باشد. وی چندی پیش، گفت و گو
با کرزی را امر
نا ممکن می دانست و می گفت که با نظامی که زیر اشغال
خارجی ها است و صلاحیت کاری را ندارد، گفت و گو ممکن نیست ؛ ولی باز در
این اواخر ادعا نمود که حزب اسلامی، تنها جریانی است که می تواند در
افغانستان حکومت اسلامی را، به وجود بیاورد.
همچنین نامه ی از حکمتیار نشر شد، در آن نامه رهبر
حزب اسلامی ، از قطع رابطه با طالبان، سخن گفته بود و اظهار داشت که می
تواند با رییس جمهور کرزی، گفت و گو نماید. در پیوند به این مساًله داماد
حکمتیار داکتر غیرت بهیر که در زندان امریکای ها در بگرام بود، رها شد.
هواداران حکومتی و برخی از طرفداران سیاست های حزب
اسلامی در هوتل انترکانتنین تال- کابل، از آزادی آقای بهیر، تجلیل نمودند.
در این میان کسانی خواب آمدن حکمتیار را می دیدند که همه روزه مشکل اصلی
افغانستان را موجودیت جنگسالاران در دولت، شعار می دهند و برگ های نشریه
های این افراد، پر از داستان خرابی های کابل- که آقای حکمتیار و حزب
اسلامی بشترین سهم در آن دارد- می باشد. این افراد که لباس دموکراسی می
پوشند و در سفره ء جامعه ء جهانی بیر می نوشند، همه روزه شعارمحاکمه ء
جنگسالاران ونا بودی دهشت افگنان را می دهند، مگر معلوم نیست که در
قاموس لغت این افراد، جنایت به چی چیز گفته می شود و جنایت کار، کی می
باشد؟
هر انسان، با هر طرز تفکر می تواند در جامعه زنده گی
نماید و برای پیاده سازی افکارش تلاش کند؛ مگر نه به گرفتن زنده گی
دیگران.
اگر به تاریخ سه دهه ی اخیر نگاه شود، پرونده ی آقای
حکمتیار و حزب اسلامی وی نه تنها که سفید به نظر نمی رسد، بلکه همه سنگ
وچوب این دیار از سهم بزرگ وی در مشکلات افغانستان، شکایت دارند.
در این مدت آقای حکمتیار، با سیاست های تک روانه و
انحصار طلبانه ی خویش، نشان داد که کمتر راه مصالحه را می رود تا راه جنگ و
خشونت، پس رییس جمهور در پیش چشم کشورهای مدعی دموکراسی و تحقق عدالت
اجتماعی، چگونه می تواند وی را،در آینده سیاسی افغانستا سهیم بسازد؟ پرسشی
است که باید پاسخ آن را آقای رییس جمهور و جامعه ی جهانی بدهد.
از سوی دیگر، اگر گفت وگو برای رفاه مردم افغانستان راه
حل است، چرا این مردم همیشه در حاشیه قرار می گیرند؟ مردمی که خون دادند
تا این نظام ساخته شود؛ ولی با تأسف از سیاست های جاری رییس جمهور و
همفکرانش، بر می آید که مردم افغانستان در گزینش آنها به اشتباه رفته اند،
آنها باور به این داشتند که رییس جمهور به رفاه مردم افغانستان و پیاده
شدن دموکراسی می اندیشد، مگر نتیجه عملکرد آقای کرزی، خلاف این انتظار به
پیش می رود.
|