در خانقاه
خوشســـت
دم بي نوايي ام
در انجمن چنين بود کم نمــــايي ام
ســـيماي يار مثل غزل خوش نما بود
تصوير عشـــق کهنه دهد آشنايي ام
لب در سکوت و چشـم به راه محبتيم
در التجــــا نهان بود هر گدايي ام
از مرز بي خودي بداني گذشـــته ام
ســـــاقي ساقيان کند ميگساريم
1383کابل
|