کابل ناتهـ، Kabulnath


















































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
 
 
 
 
 
 

A Women

Abdur Rahman Pazhwak

Translator:  Farhad Pazhwak

Printed by Roshan Art Press/ Kabul

Published by Pazhwak Publicatons /2006

Designed by Hozhaber Shinwary and Hashmatullah Naseri

www.pazhwakfoundation.com

 

 

 

 

یک زن

استاد عبدالرحمن پژواک

تیراژ:  2000 نسخه

چاپ اول:   قوس 1385

محل چاپ:  مطبعه "روشن"، کابل، افغانستان

طرح پشت جلد:  هژبر شینواری

صحفه آرا:  حشمت الله ناصری

حق چاپ و نشر برای "انتشارات هژبر" حفظ است.

 

این کتاب که با قطع و صحافت مرغوب در هفتاد و هفت صحفه انتشار یافته است، دارای ابتکاری عالی است.  کتاب از طرف راست با عنوان دری و دو داستان استاد پژواک به زبان دری آغاز می یابد، در همان حال طرف چپ کتاب به عنوان انگلیسی و ترجمه انگلیسی آندو داستان اختصاص یافته است.  بنا کتاب قابلیت آن را دارد تا مورد استفاده دری زبانان و انگلیسی زبانان قرار گیرد و یا به صورت همزمان در دسترس کسانی باشد که به هر دو لسان تسلط دارند.

 

مقدمه کتاب به دری:

 

یاحق

 

دو داستان کوتاه را که درین مجموعه گرد آورده ایم از نوشته های دوران جوانی مرحوم مغفور استاد پژواک اند.   "آواره"  قبلا چندین بار به نشر رسیده است، اما یقین ندارم که داستان "یک زن" باری قبل برین نشر شده باشد.

 

این دو داستان در مقطع زمانی خاص از تاریخ کشور نوشته شده اند.   "آواره"  در زمانی روشنفکران افغانستان تازه تماس و مراوده مستقیم را با غرب و مدنیت آن آغاز و فرصت یافتند تا مطالعه و برداشت مستقل و عینی خود را از آن تمدن شکل داده و به تحلیل و نقد آن بپردازند، به رشتهء تحریر آمده است.   این اثر زیبا و شیوا، شاید اولین نوشته در زبان دری باشد که در کمال فصاحت و صراحت روح و روان مردمان "شرق" و "غرب" را به نقد گرفته، خصوصیات، تفاوت ها و پیوندهای شان را در سطح "فردی" و در روابط و ضوابط "اجتماعی" مسلط در جوامع شان به صورت مختصر اما صادقانه بیان می دارد.   خودنگری و از خود جستن را در روشنی فلسفه هستی شرق و غرب با رجوع به گذشت ولی نگرش به آینده باز می گوید.

 

داستان "یک زن"  حکایتیست در قباحت ظلم و ستم که قرن ها حاکمیتش را با آب چشم زن و مرد ساکن این مرز و بوم پروریده و کوشیده است تا آن را با تمسخر به کرامت انسانی و تحقیر محبت و زیبایی مشروعیت بخشد.  این داستان بازتاب زشتی قدرت و خودکامگی های است که اساس آن جبن ونیروی آن نفرت است.  لذت را در در درد دیگران جسته و خوشی را در افسرده گی از خود ناتوان تر می یابد.  عشق به آزادی و آزادی در دوست داشتن را ذلیل و زن را که آفریدگار همسان مرد آزاد آفریده است، محکوم هوا و هوس شیطانی اش می داند.

 

غرض از نشر این دو نوشته رسانیدن امانت از استاد پژواک به وارثین واقعی آن یعنی مردم افغانستان می باشد، تا با اندیشه و پندار استاد پژواک در این مرحلهء حساس و تاریخی از حیات اجتماعی و سیاسی شان بیشتر آشنا گردند.

با دعا و محبت فراوان

برمک پژواک

قوس 1385 خورشیدی، کابل

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۷٤             سال چهـــــــــارم                    جوزای    ١٣٨۷                  جون 2008