ای سروش عالم مهر
که به آن دست های
لطافت
جوانهء عشق را
به شاخه های صبر تنم
به خوشه های سبز دلم
پیوند کرده ای !
پس
از شکستن گلدانهای مرمر دیدار
مسیر
سردی بدرود را جستجو کردم
مگر
هوای داغ حوادث نگاه گرمم بست
حالا درین اقامت سبز و بهار بی تو سیاه
در آسمان خاطره ام درخشانتر از هر ستارهء
جلوه میکنی
اکنون نهال
پرگلم
اما
به شاهراه یاد تو
ام
اگر به شهپر رویا گذر
کنی
گاهی
ببین
به شاخه های صبر
تنم
به خوشه های سبز
دلم
2 حمل 1379 پنجشیر
شبنم اشک
دگر امید من خسته از
بـــــهار گذشت
دگر زمانهء سنگین
انتـــــظار گذشت
به انهدام همه لانهء
پرســـــــــــتو ها
قوای دود ز هامون
شاخـــسار گذشت
بساستارهءعمری که بی
حضور سـحر
ز رنگ تیرهء این شام
داغدار گــذشت
مبین به سوی علـم ها در
اهتزاز غمین
دمی که لشکر باد از سر
مزار گذشت
زهرکرانه صدای حزین و
بانگ رحیل
گهی به شام سیاه و گهی
نهار گذشــــت
زبرگ غنچهء چشمان هزار
شبنم اشک
ز قلب خاطره ها تیر
روزگار گذشـــت
حوت 1379 پنجشیر |