س: بسم الله
الرحمن الرحيم
اولا
تشكر ميكنيم ازشما كه وقت تانرا در اختيار ما قرار داديد، ثانيا
همانطوريكه قبلا براي شما معلومات داده شد، ما ديدگاه ها و نظريات را در
ارتباط آينده افغانستان جمع آوري ميكنيم و غرض از زحمت دادن شما هم همين
است، به اميد اينكه اين نظريات بتواند رهگشايي براي رفع مشكلات و گرفتاري
هاي افغانستان گردد.
اولين سوال خودرا به اين شكل مطرح ميكنيم كه چرا باوجوديكه
37 كشور دنيا با نيروهاي مسلح خودشان از افغانستان پشتيباني مي كنند و يك
تعداد از كشور هاي ديگري هم هستند كه پشتيباني اقتصادي و سياسي دارند از
افغانستان، با آنهم روز بروز وضعيت امنيتي در افغانستان خراب مي شود، اوضاع
رو به وخامت مي رود و مي بينيم كه سرحد انفجارات و ناامني ها بداخل كابل
كشانده شده است، چرا؟ شما وضعيت فعلي را و در صورتيكه ادامه پيدا كند چگونه
ارزيابي مي كنيد؟
ج: بسم الله الرحمن الرحيم
تشكر از شما و مجله خوب شما و خوش آمديد خدمت شما.
قبل از اينكه مشخصا به سوال شما بيائيم، عواملي كه چرا
وضعيت رو به وخامت است اگر ارزيابي شود بهتر است .
من از آن نقطه آغاز ميكنم كه وقتي كه اساسات حكومت فعلي و
پايه هاي اين سيستم و نظام فعلي در بن گذاشته شد، بن بيشتر به پروسه صحبت
مي كرد تااينكه راجع به موثريت و نياز مندي اجتماعي مردم افغانستان صحبت
كند. مثلا تصميم اتخاذ شد كه اردوي افغانستان هفتاد هزار نفر باشد.
اين بيشتر به نحوي الهام گرفته از آن كشور هاي بودكه آنها
دونر بودند و سپورت مي كردند و حمايت مي نمودندپروسه بن را، آنها كشور
هاي بودند كه از هرلحاظ انكشاف يافته بودند و ميخواستند كاپي شكل نظام خود
شانرا در افغانستان پياده كنند، فكر مي كردند اردوي كم دركشور هاي خود شان
كفايت ميكند درافغانستان هم يك اردو ي هفتاد هزاري ميتواند تامين امنيت كند
و سرحدات افغانستان كه سرحدات بسيار باز و طولاني ناكنترول شده است حفاظت
شود و از تماميت ارضي افغانستان دفاع شود يا مثلا پوليس 62 هزار نفري در
كشوري كه شما به تحكيم پايه هاي قانون و تطبيق قانون رسيدگي به نياز مند ي
هاي شهر وندان و اتباع افغانستان لازم داريد يك پوليس 62 هزار نفري تصويب
شده بود.
بهر حال وقتيكه انتخابات و پروسه اي كه در بن در نظر گرفته
شده بود كه انتخابات رياست جمهوري و پارلمان بود و قانون اساسي، اينها همه
به عنوان دست آورد هاي تلقي ميشود كه بعد از پروسه بن در افغانستان در كل
به ارمغان آورد و انتخابات پارلمان آخرين مرحله پروسه بن بود.
اما بيائيم ارزيابي كنيم كه وقتي يك حكومت مشروع داريد، يك
نظام مشروع داريد، به اين معني كه انتخابي است و مردم افغانستان چه با
فيصدي بلند و چه با فيصدي پائين رفتند و راي دادند، پارلمان داريد شما،
ساختار سياسي دولت تكميل شده است، قانون اساسي داريد كه هر چند ملاحظات
زيادي سر قانون اساسي وجود دارد، اما در سطح منطقه از لحاظ ديموكراتيك
بودن قانون اساسي بي نظير است.
ولي در تمام اين پروسه چيزي كه گم است و چيزي كه هنوز هم
به مردم افغانستان عرضه نشده موثريت اين پروسه است.
براي تداوم يك نظام، شما دوشرط لازم داريد:
1- مشروعيت
2- موثريت
نظامي كه موثر نباشد مشروعيتش هم زير سوال مي رود.
س: شما موثريت را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ج: موثريت، عرضه خدماتي كه به نياز مندي هاي اساسي و اولي
مردم حداقل رسيدگي شود.
موضوع امنيت يا تامين امنيت چه امنيت فزيكي باشد چه
مصئونيت اجتماعي يك از اساسي ترين نياز هاي هر تبعه يا هر انسان است .
مردم افغانستان از نبود امنيت فزيكي وعدم مصئونيت اجتماعي
رنج مي برند.
امنيت فزيكي وقتي ما ميگوئيم، موضوع مبارزه با تروريزم
جهاني، مقابله با تروريزم جهاني، جنگ هاي روياروي نيرو هاي خارجي، قواي
ائتلاف و نيروهاي امنيتي دفاعي و امنيت وپوليس و غيره و دركل انتحاراتي كه
صورت ميگيرد، اين وضع نا امنيتي ازلحاظ فزيكي است.
وقتي كه ما ارزيابي مي كنيم كه شهروند يك كشور بايد از
لحاظ فزيكي و اجتماعي مصئونيت داشته باشد و امنيت داشته باشد، آن مصئونيت
اجتماعي شرايطي را در بر ميگيرد كه يك نفر به عنوان يك انسان وقتي درداخل
خانه خود زندگي مي كند از خطر دزديدن خانه اش بايد هراس نداشته باشد، از
تطبيق قانون بايد راضي باشد كه متاسفانه اين بخش مسئوليت ها هم در
افغانستان هنوز تطبيق نشده.
نيروهاي امنيتي در بسياري از موارد خود شان عامل نا امني
هستند، خصوصا در مناطق دور دست وولايات خود شان عامل بي ثباتي و عدم
مصئونيت براي شهر وندان هستند.
اين همه به عنوان يك بحران ميشود كه تلقي گردد.
اما سوال شما كه گفتيد چرا وضعيت اينگونه شده و چگونه بهتر
شود . من فكر ميكنم كه دو موضوع انجا رول دارد كه چرا وضعيت اين رقم شده؟
اول – موضوع عمده، در نظر گرفتن نياز هاي مردم افغانستان
ونيازمندي اجتماعي مردم افغانستان است .
هم ازلحاظ كميتي و هم از لحاظ كيفيتي .
· اردوي 70 هزار نفري ماو شما جوابگو نيست.
· ظرفيت لازم را ندارد.
· تجهيزات لازم را ندارد.
وقتي ما ميگوئيم تجهيزات لازم، هلي كوپتري كه فعلا وزارت
دفاع استفاده مي كند، همان هليكوپتري است كه دردوران 15 سال حتي 25 سال
پيش از حكومت كمونيستي براي اينها به ميراث مانده است، و اين هليكوپتر ها
در بسياري اوقات به يك كارتن شكسته مي ماند وقتي شما در بينش نشسته باشيد.
تانك ووسايل مقابله با سلاح خفيف و ثقيل، به آن شكلي كه
لازم است باتروريزم جهاني را ندارند.
دوم – رهبري براي شان داده نمي شود.
به عقيده من تازمانيكه براي مردم افغانستان رهبري داده
نشود تا اينها خود شان تصميم بگيرند برعمليات نظامي تصميم بگيرند، براي
تكتيك معلومات تصميم بگيرند. آوردن معلومات از بيرون و اجراي معلومات بر
اساس معلومات بيروني فضاي بي اعتمادي را بين مردم و حكومت بيشتر مي سازد.
من براي شما مثال ميدهم : در بسياري ازموارد هم آهنگي جدي
و هم گرائي نه تنها ميان نيرو هاي امنيتي در خود دستگاه دولتي ما وجود
ندارد بلكه ميان نيروهاي امنيتي و نيرو هاي حافظ صلح
OAF باشند يا
ISAF باشد
NATO باشد در سطح
بيروني هم وجود ندارد.
به اين معني كه بايد هم آهنگي وجود داشته باشد .
قواي امنيتي ما خود شان اعتراف مي كنند ما همآهنگي داريم،
هم آهنگي به اين معني كه ما مجالس مي گيريم، اماهم گرائي وجود ندارد، هم
فكري وجود ندارد، تفاهم وجود ندارد.
بسياري از نقاطي را كه وزارت داخله به آن تاكيد ميكند
وزارت دفاع با او موافق نيست.
بسياري از مواردي را كه امنيت تاكيد ميكند وزارت داخله به
آن موافق نيست .
يعني يك دكتورين نظامي تدوين شده و يك استراتيژي تدوين شده
كه براي طويل المدت اين ارگان ها را ملزم به هماهنگي و هم گرائي بسازد وجود
ندارد و اينها بسيار تكتيكي برخورد ميكنند. به اين معني كه يك روز انتحار
زياد ميشود، اينها مجلس مي گيرند و براي جلوگيري از انتحار، براي پيشگيري
ازآن برنامه مي سنجند، فردا نيرو ها ئي كه با ا ينها مقا بله مي كنند و در
كل اگر بگو يم ترور يزم جهاني تكتيك خودرا عوض ميكند.
اينها بودن استراتيژي عمل مي كنند.
وقتي كه شما دوكتورين يا استراتيژي نظامي ياسياسي درهر
عرصه نداشته باشيد، دچار برخورد روزمرگي و مقطعي ميشويد.
عمده ترين عامل همين است كه هم آهنگي وجود ندارد، تجهيزات
وجود نداردو ظرفيت وجود ندارد.
همه اي اينها برميگردد به موضوعي كه رهبري بدست مردم نيست،
اگر رهبري باشد وزارت دفاع خودش ميتواند تصميم بگيردكه اين قسم هليكوپتر
بخرد و كدام مودل هليكوپتر بايد بخرد و در كجا بايد عمليات كند.
يا پوليس مثلا به همين شكل تصميم مي گيرد. امكاناتي كه مي
آيد، صلاحيت استفاده از امكانات بدست نيروهاي امنيتي داخلي ماو شما نيست.
مشوره ميدهند كه اين پول دراين راستا بايد مصرف شود.
بنأ آن كسانيكه مي آيند به عنوان مشاور، اكثرا تجربه
افغانستان را ندارند.
شرايط افغانستان را درك نمي كنند و اكثر نيازمندي هارا درك
نمي كنند .
آنها برنامه هاي خود را ميخواهند پياده كنند.
س: يك موضوع را شما اشاره كرديد كه در ارتباط عدم
موثريت اين دولت، گفتيد عدم موثريت ميتواند مشروعيت را زير سوال ببرد.
درافغانستان دولتي كه بوجود آمد، ظاهر قضيه همين است كه مردم راي دادند
دولت آقاي كرزي بوجود آمد، ظاهرأ يك دولت مشروع، حالا ثابت شد كه دولت
ايشان موثريت نداشته، آيا اين عدم موثريت به قول شما ميتواند مشروعيتش را
از بين ببرد؟
ج: يقيينأ، من خدمت شما عرض كردم كه دواصل براي نظام سازي
بسيار موثر است .
موثريت، مشروعيت.
نظامي كه مشروع باشد، اما موثر نباشد، تجربه در طول تاريخ
ثابت ساخته است كه مردم ديگر از او حمايت نمي كنند و تبديل ميشود به يك
نظام توتاليتر و ديكتاتور.
ولي چيزي كه در افغانستان متفاوت است اينست كه مردم
افغانستان هنوز هم وضعيت فعلي را ترجيح ميدهند، هنوز بديلي برايش درنظر
ندارند .
يعني ما اگر بديلي براي شرايط فعلي داشته باشيم نظام
طالباني است كه قطعا ما نظام طالباني نمي خواهيم . ولي حمايت مردم
افغانستان 75% مردم افغانستان نظر به تحقيقي صورت گرفته از وضعيت فعلي
درافغانستان حمايت مي كنند، واين به هيچ وجه حمايت از شخصيت هائي كه درراس
دولت هستند نيست.
مردم افغانستان چون خسته هستند، از زدو بند هاي كه درسي
سال گذشته وجود داشت خسته هستند.
به اين خاطر ترجيح ميدهند كه اين وضعيت باشد.
ولي اگر ما شخصيت هاي موثر، شخصيت هاي كه ازميان مردم
افغانستان برخاسته بودند و برخاسته اند در راس نظام داشته باشيم، درراس
ارگان هاي دولتي داشته باشيم به عنوان وزرا داشته باشيم، كسيكه مشكل مردم
افغانستان را درك مي كند با توجه به اينكه تخصص هم داشته باشند و تعهد هم
داشته باشند.
مهم ترين اصل در نظام داري تعهد است . ما اگر تعهد نداشته
باشيم هر قدر امكانات باشد، هرقدر پول در اختيار ما قرار بگيرد، تعهد كاري
نداشته باشيم ازآن نمي توانيم استفاده كنيم.
باتوجه به اينكه ما امكانات زيادي در سال گذشته داشتيم،
اما اين امكانات به عنوان استراتيژي كاپي شده كه از بيرون آمده بود تطبيق
شد.
مثلا: يك از خارجي ها مي رود دريكي ازوزارت خانه ها مي
گويد من اينقدر پول دارم و ميخواهم به اين انجو مصرف كنم. و ميخواهم اين
پروژه را مثلا تطبيق كنم. مثلا براي خانم ها ميخواهم يك پروژه را تطبيق كنم
. جناب وزير صاحب كه درآن وزارت خانه هست، به مراتب از وضعيت افغانستان
درك بيشتر دارد و مشكل را بيشتر درك مي كند و او ميتواند مفكوره خوبتر
بدهد. ولي باتوجه به اينكه ما امكانات را از خارج مي گيريم، وزير صاحب
ترجيح ميدهند كه همين خارجي بايد يك پروژه ديزاين كند. و معلوم نيست كه آن
پروژه مطابق نياز مندي هاي مردم هست يا نيست؟
او ميرود و پروژه را تطبيق ميكند درحاليكه دبليكيشن يا
تكرار پروژه ها زياد است، پروژه هاي بالمثل زياد تطبيق شده بصورت كوتاه مدت
و خود كفائي پروژه ها در نظر گرفته نشده، خودكفائي برنامه هاي كه براي
انكشاف لازم است درنظر گرفته نشده، مطابق به نياز مردم ساخته نشده، به همين
لحاظ پولي كه مصرف شده برا ي اين پروژه ها قابل ديد نيست. نيازمندي هاي
جدي مردم در نظر گرفته نشده، به اين خاطر ما گفته ميتوانيم كه موثريت
نداشت.
ما بايد از روز اولي كه حكومت در افغانستان ايجاد شده بود
صرف نظر از اينكه خودم طرفدار قوي بودن نظام رياستي نيستم، به عقيده من
باتوجه به وضعيت جغرافيائي، سياسي، قومي افغانستان، ما نياز داريم به آغاز
گفتمان براي يك نظام غير متمركز.
شايد يك تعداد از دوستان به ذوق شان برابر نباشد، ولي من
فكر ميكنم كه در نهايت اين دوستان هم متقاعد خواهند شد كه راه حل قضيه
افغانستان يك سيستم غير متمركز است. باتوجه به وضعيت جغرافيايي، قومي،
تفاوت هاي منطقوي كه وجود دارد، شما برويد در شمال كاملا متفاوت است از
جنوب.
س: منظور تان حكومت فدرالي است؟
ج: شايد فدرال نه، اما سيستم غير متمركز.
- صلاحيت بيشتر به زون ها دادن.
- داشتن يك صدراعظم من فكر مكنم در افغانستان همان قدر
نياز است كه آب و نان براي يك انسان نياز است . براي اينكه رئيس جمهور
مصروف پاليسي هاي كلان است، اما در شرايطي كه يك حكومت متمركز است كه ما
وشما حالا داريم نظر به تحقيقي كه گروه بين المللي بحران انجام داده، حكومت
فعلي افغانستان مركزي ترين حكومت است در سطح دنيا.
يعني متمركز وقدرت دردست حكومت مركزي است. رئيس جمهور با
توجه به مصروفيت هاي كه دارد حتي مقرري يك ولسوال را هم بايد منظور كند.
ما اين قدرت را ازمتمركز شدن كه ميتواند باعث ديكتاتوري
شود تاحدي بايد بيرون بكشانيم، صدراعظم بايد داشته باشيم، پروژه ها از طرف
مردم ديزاين شوند و مطابق به نياز مندي هاي مردم ديزاين شوند .
چون همين روند در نظر گرفته نشده به اين خاطر موثريت وجود
ندارد.
مثال مي آوريم: مردم افغانستان با مصرف شدن 17 ميليارد
دالر در كابل كه پايتخت افغانستان، پايتخت كشوري كه شش سال را در دموكراسي
گذشتانده ما برق براي شهروندان آن نداريم.
در بسياري از مناطق كابل وقتي كه شما مي رويد آب آشاميدني
وجود ندارد.
شما وقتي در مركز كه قدرت به اصطلاح سياسي، اقتصادي و
اجتماعي متمركز است دراينجا برق نداريم، شما تصور بكنيد ك در ولايات وضعيت
چگونه است؟
س: بسيارخوب، يك موضوع ديگر كه شما اشاره كرديد
مسئله رهبري است كه فرموديد مشكل نبود رهبري افغان هاست، منظورچيست؟ آيا
اين كسانيكه با راي مردم انتخاب شده اند، مثلا آقاي كرزي را نمي توانيم
رهبر بگوئيم؟ اگر ايشان رهبر نيستند، پس رهبري اين كشور بدست كيست؟
ج:هدف من ازرهبري، دو تعبير ميتواند باشد:
اول _ رهبري بدست خود افغانها نيست . من فكر ميكنم تا
زمانيكه خود افغانها برسيت رهبري شانده نشوند، قضيه افغانستان هم ازلحاظ
تصميم گيري هاي سياسي و هم ازلحاظ تصميم گيري هاي اقتصادي و احتماعي،
بحران كشور افغانستان را خارجي ها مي توانند كمك كنند، اما نمي توانند حل
كنند.
يكي اين موضوع است وديگر واقعا افغانستان به يك رهبري جدي
و مصمم نياز دارد. به يك رهبري كه داراي دورنما براي افغانستان باشد . ما
در افغانستان چيزي كه نداريم به اصطلاح خارجي ها دورنماي سياسي نداريم.
ما افغانستان را به كدام طرف ميخواهيم ببريم ؟
اين به اين دليل است كه ما سيستم احزاب را به صورت قوي
حمايت نكرديم درافغانستان. مفكوره ها بسيار پراكنده و انفرادي است . و
رهبري در هرسطحي هم كه هست، بيشتر تصميم گيري هاي شان روزمرگي است تا
اينكه تصميم گيري ها بر اساس يك دور نما باشند . بهتر است كه سيستم احزاب
در افغانستان تقويه شود. احزاب به مفهوم واقعي و ديموكراتيك و احزابي كه
واقعا از ميان مردم برخاسته باشند و احزابي كه ارزش هاي مشترك دارند و بر
اساس ارزش ها ايجاد مي شوند بايد در افغانستان تقويه شوند. و رهبري ما
بايد با دور نما باشد، رهبري جدي و مصمم بايد باشد.
س: ما مصاحبه شما را بدو كم وكاست بچاپ ميرسانيم، بد
نيست كه خود تا از صحبت هاي بعمل آمده يك جمع بند ي مختصر نموده و همچنان
مشخصا طرح و نظر تان را در اين ارتباط كه آينده چگونه بايد باشد تاحد اقل
مشكل امنيتي نداشته باشيم، ارائه بفرمائيد.
ج: اگر جمع بندي بخواهيم بكنيم، از صحبت ها، من فكر ميكنم
كه دولت افغانستان با سه چالش عمده وجدي مواجه است:
· بحث امنيت است و تدم تامين امنيت برشهروندان
افغانستان .
· بحث موثريت - فساد، عدم تثبيت پايه هاي قانون،
فساد اداري و امثالش كه دولت افغانستان را به چالش كشانده .
· و بحث مواد مخدر است كه در صحبت ها فكر مي كنم به
آن اشاره نشد.
اين سه چالش عمده است كه فعلا پايه هاي حكومت فعلي را در
حال ضعيف ساختن است .
براي بيرون رفتن از اين اصل :
درقسمت مبارزه با مواد مخدر ما به بديل معيشت بسيار قوي
نياز داريم و ضمنأ به همكاري هاي منطقوي نياز داريم، چون افغانستان كشور
مصر ف كننده نيست، بلكه كشور توليد كننده است .
بنأ آنها بايد در كنترول سرحدات شان و ممانعت و جلوگيري از
ورود مواد مخدر آنها بايد تلاش كنند.
دربخش امنيت من همانطور كه قبلا گفتم نيرو هاي امنيتي بايد
در رهبري باشند، از لحاظ تجهيزات و ظرفيت نيرو هاي امنيتي ما بايد جهيز
شوند، و مهمتر از همه در ميان نيرو هاي امنيتي افغانستان مسئوليت افغانستان
شمول بودن بايد ايجاد شود.
چون برنامه هاي كه تا حال تطبيق شده، اين برنامه ها كاملا
يكطرفه بوده و باعث بي اعتماديي
مثلا برنامه DDR
جمع آوري سلاح و داياك دو برنامه ي هستند كه براي جمع آوري سلاح تطبيق شده،
در افغانستان .
در بسياري مناطق تطبيق ميشود، اما در مناطقي كه در آنجا نا
امني است، در آنجا پوليس كمكي ساخته ميشود.
پوليس كمكي كيست؟
پوليس كمكي كساني هستند كه از مليشه هاي منطقه يا مردماني
كه در منطقه قبلا مسلح بودند، آنها در چوكات يك قانون نه، بلكه براي شان
سلاح توزيع ميشود، پول گزاف بمراتب ازپوليس بيشتر داده ميشود تا جنگ كنند.
فردا تصور بفرمائيد كه تروريزم جهاني نباشد و ما پيروز
شديم، كي ميتواند فردا سلاح ها را از پيش همين ها جمع كند؟
اينها به نيرو هاي ضد دولتي ديگري تبديل ميشوند. بنأ
برنامه ها بايد افغانستان شمول و يكسان بايد تطبيق شود.
درقسمت فساد اداري، من فكر مي كنم كه گرايش هاي سليقوي،
گرايش هاي شخصي در مقرري ها بايد در نظر گرفته نشود، خواست مردم افغانستان
بايد در مقرري ها در نظر گرفته شود. و جناب رئيس جمهور و هركسي كه در راس
رهبري است در ولايات و به تقسيم مساويانه و عادلانه منابع بايد بينديشند،
چون اين هم باعث بحران شده و باعث بي اعتمادي شده، وقتي به بعضي از مناطق
مي رويم مردم شكايت مي كنند كه: ما كه در حفظ امنيت در افغانستان نقش
داريم چرا براي ما پروژه هاي انكشافي كمتر در نظر گرفته ميشود؟
بنأ تقسيم ثروت و تقسيم منابع عادلانه نيست. تقسيم منابع
زماني ميتواند عادلانه شود كه افغانستان سيستم سياسي اش غير متمركز شود و
صلاحيت تصميم گيري و صلاحيت استفاده از منابع به مناطق عادلانه داده شود.
س: همانگونه كه مطلع هستيد، حكومت آقاي كرزي،انتخابي
اش سه ساله شد، در طي اين سه سالي كه گذشت يا در مجموع در طي شش سالي كه
گذشت، چه كار هاي را مي توانست انجام دهد كه از انجام دادنش به عللي عاجز
مانده؟
ج: اول: آقاي كرزي، چيزي كه بسيار عمده و مهم است برايش كه
انجام ميداد، اين بود كه يك مسير مشخص سياسي و دورنماي مشخص سياسي براي
افغانستان ميساخت.
دوم: در تمام عرصه ها ما بايد پاليسي هاي اجرايي مي
داشتيم، و بايد داشته باشيم كه متاسفانه نداريم.
وزارت خانه هاي ما فاقد پاليسي هستند و بودجه اي كه آمد به
خواست خارجي ها مصرف شد تا بخواست مردم افغانستان، و به همين خاطر است كه
مردم شاكي هستند، 17 ميليارد دالردرافغانستان
· شايد مثال بدهيم كه 10% رشد اقتصادي داشتيم.
· شايد ما مثال بدهيم كه 5،6 ميليون طفل به مكتب
رفته .
· شايد ما بگوئيم 80% خدمات صحي ما مردم افغانستان
را تحت پوشش قرار داده .
اما از 5،6 ميليون طفل كه به مكتب رفته چه تعداد شان مكتب
دارند و چه تعداد شان كتاب دارند؟
چه تعداد شان معلم مسلكي دارند؟
چه تعداد شان ميتوانند با كيفيت درس بخوانند ؟
چند فيصدش مي توانند درس خودرا دوام بدهند؟
چند فيصد شاگردان در مكتب ماندند؟
مكتب هاي شان آتش زده نشد؟ تهديد نشدند؟ مخصوصا دخترها.
اين ها علتش اينست كه ما يك دورنما نداشتيم، و خصوصأ بحث و
گفتماني كه در اين روزها مطرح ميشود، مذاكره باطالبان . اين بيشتر بي
اعتمادي را ايجاد ميكند. براي اينكه من فكر ميكنم هنوز دليل حضور جامعه
جهاني درافغانستان و دليل اينكه رئيس جمهور در بن انتصاب شد و بعد انتخاب
شد
وقتي ايشان مي روند فراخوان ميدهند به طالبان، رئيس جمهور
خود ميگويد: اگرآدرس ملاعمر آخوند و حكمتيار را داشته باشم مي روم و باآنها
گپ مي زنم.
و در يكي از روزنامه ها خوب نوشته شده بود كه آدرس
ملاعمرآخوند و حكمتيار در كارته پروان است.
بعد از انتحار ي كه در كارته پروان صورت گرفت.
يا مثلادر چهار راهي قمبر است.
اين مردم افغانستان را دچار يكنوع دلهره ساخته كه چه ميشود
آينده ما؟
خوب است كه به خاطر بازي هاي سياسي ما آرمان هاي مردم
افغانستان را قرباني نسازيم.
درست است كساني هستند كه از حكومت افغانستان ناراضي هستند،
آنها بيايند به شكل نورمال مثل ديگر اتباع افغانستان كه به اين پروسه
پيوستند، آنها هم بپيوندند. به نظر من تروريزم جهاني و حالا ما نام
گذاشتيم براي شان دليل حضور ما مبارزه با اينهاست . آنها را به طرف ميز
مذاكره شاندن، هويت برايشان بخشيدن به نحوي تروريزم را به رسميت شناختن
است.
س: ظاهرا مشكل آقاي سپنتا {وزيرامورخارجه} باولسي
جرگه سرجاي خودش باقي مانده، آياولسي جرگه تصميم دارد كه اين مسئله راتعقيب
و مصوبه خود را شكل عملي ببخشد يا نه؟
ج: نه تنها قضيه وزير امور خارجه بلكه اكثريت تصاويب و
تصاميمي كه از طرف پارلمان افغانستان اتخاذ ميشود به عنوان يك نهاد منتخب،
صرف از اينكه قانون انتخابات چگونه تدوين شده بود، صرف نظر از اينكه آيا
اين مرد م كه انتخاب شده اند، از طريق پروسه شفاف آرا مستقيم مردم انتخاب
شدند تبصره ها در اين قسمت وجود دارد بالاخره در نهايت پارلمان افغانستان
خانه مردم افغانستان است و بايد برايش ارج گذاشته شود.
اگر شما ميخواهيد كه واقعا يك نظام ديموكراتيك و نظامي كه
قانون اساسي افغانستان گرانتي كرده، نظامي كه به حاكميت ملي و مردم
افغانستان تعلق داشته باشد، به تصاميم پارلمان بايد ارج گذاشته شود.
من شاهد هستم كه نه تنها در اين مورد، بلكه در موارد زيادي
تصاميم و تصاويب پارلمان عملي نشد.
موضوع وزير خارجه، وزير امور مهاجرين، موضوع فراخواني لو ي
حارنوال، لغو بعضي از كميسيون ها، موضوع ساختن بعضي از قوانين، اينها همگي
عكس العملي كه حكومت و ارگان هاي اجرائي در اين باره نشان ميداد ناشي از
اين است كه به آرا مردم افغانستان كه ازطريق نماينده هاي شان تمثيل ميشود
ارج گذاشته نمي شود/
من اميدوارهستم كه جناب رئيس جمهور به عنوان رئيس هرسه
قواكه مسئوليت مساويانه، خصوصا در برابر نماينده هاي مردم افغانستان دارند،
درقسمت تصاميم پارلمان احترام بگذارندو تصاميم پارلمان را جدي بگيرند.
درحدود يك ماه قبل فكر ميكنم به نحوي يك تصميم اتخاذ شد،
در اختيار مطبوعات هم گذاشته شد كه تادو هفته رئيس جمهور تمام تصاويبي كه
تاحالا ازطرف پارلمان گرفته شده، تاحال تطبيق نشده، تطبيق كنند كه فكر
ميكنم رئيس بانك مركزي، يك عضو شوراي عالي ستره محكمه، ووزير امور مهاجرين
معرفي شدند و قضيه جنجالي وزير امور خارجه تاهنوز باقي است.
دراين جاي شك نيست و شخصأ خودم به اين عقيده هستم كه اين
مورد مشخصه داكتر سپنتا به عنوان وزير خارجه سلب اعتماد شد بسيار مورد قوي
اي نبود.
يعني وزرا ضعيف تراز او هم داريم كه بايد سلب اعتماد شوند.
وزرا ناكارآ تر ازاو داريم و موارد بسيار قوي براي سلب
اعتماد شان وجود دارد كه بايد سلب اعتماد شوند.
قضيه داكتر سپنتا قضيه بسيار جدي نبود كه بايد سلب اعتماد
ميشد.
سر پروسه سلب اعتماد شخصا خودم ملاحظه دارم براي اينكه
قانون اساسي گفته كه پروسه سلب اعتماد بايد وضاحت داشته باشد. ما بايد به
وزير بگوئيم كه به دليل 1-2-3-4- ما خودت را سلب اعتماد ميكنيم كه آن هم
عملي نشد ولي در نهايت نماينده هاي مردم افغانستان تصميم گرفتند با راي
بسيار زيادي دو وزير را سلب اعتماد كردند.
براي انيكه اين بحران خاتمه داده شود به راي مردم
افغانستان بايد احترام گذاشته شود.
( مجددأ ازشما تشكر نموده
به شما توفيقات مزيد آرزومي نمائيم) |