ای سـنگ! ای شـکوه مقـــــدس ترا
درود
از سـبره و سـتاره و از ســـــــــــاحل کبود
ای بیشـه ی بهـشــــــت خدایی
ترا سـلام
بودا به نقـش سـنگ، در آغـوش تو غـنود
زین کار جاهـلانه، شـد اسـلام در
شـگفـت
بودایی و مسیـحی و موسـایی و هُـنـــــُـود
کاری که کرد لشـکر جهل
و جنون و جنگ
چنـــــگیز خود نکرد و سـکندر نکرده بود
هرگز کسی به چشــــــــــم
حقارت ترا ندید
ترســــا و گبر و هـرمزی و مومن و
یهـود
ای طالب، ای کتاب
جــــــــــنایت به نام تو
بودا چه گفـته بود، خود آیا چه کرده
بود؟
این کور از کجاسـت خودش؟
با کدام چشـم
ویران کند نگاره و آثــــــــــــــار و یاد
بود
ای سـنگ! در عزای تو من
گریه سـر کنم
در زیـر آسـمان خــــــــــــــدا مثـل تو
نبود
در ماتم تو گــــــــــریه کند تا
به رسـتخیـز
آمویه و فـرات و هـریــــــــوا و زنده
رود
|