روز جهانی زن را به تمام زنان
تبریک می گویم، و به ویژه به زنان افغان که خشونت در هر زمانی بر آن ها روا
داشته شده است. مزید بر محرومیت های و مصائب همیشگی در درگیری های جنگ سی
ساله زنان مورد خشنونت و آزار بیشتری قرار گرفته اند، چه در دوران
جنایتکاران خلق و پرچم، چه در زمان مجاهدین و یا طالبان و همچنان تا امروز
این مصیبت ادامه دارد.
تجاوز بر حق زنان و نقض حقوق انسانی شان درافغانستان در
پروسه سه دهه اخیر به انواع مختلف صورت گرفته است:
در دوران زمامداری خلق و پرچم بنام آزادی زنان، می توان
ازآزادی های بی مورد مانند، بالا کردن زنان به سراستچ ها، بردن دختران
جوان از مکاتیب به نام ترانه خواندن در مجالس شخصی واستفاده از آن ها، نام
برد. دختران و زنان پاک ما که از آزادی چیزی نمی دانستند، فکر می کردند که
با پوشیدن لباس آزادتر معاشرت کردن با مردان به آزادی خود رسیده اند. بدین
صورت حزبی ها یک تعداد دختران و زنان را بی عفت کرده و به فحشا کشانیدند و
بسیاری روابط و شالوده های زندگی فامیلی را از هم پاشاندند. همچنان مهاجر
شدن یک تعداد افغانها در پاکستان که بعضی زنان و دختران معصوم افغان ازفرط
فقر و گرسنگی به خود فروشی متوسل شدند ، هم محصول جنایات رژیم دست نشانده
خلق و پرچم بوده است.
همچنان در زمان مجاهدین هم تحت نام حکومت اسلامی
جنایاتی زیادی بر حق زنان روداشته شده است که میزان آن کمتر از دوران
پیشین نبوده است. آن هاهم به نوع دیگری بالای زنان ستم کردند. در آن دوران
زنان را به زور به ازدواج مجبور می کردند. بنام اینکه زن باید محرمی داشته
باشد، دختران جوان را به زور تفنگ به عقد خود درمی آوردند. نویسنده این
سطور شاهد اثرات ناگوار این گونه فجایح در چند خانواده است که چقدر روحنآ
این عزیزان هنوزهم رنج تجاوز را، با خود حمل می کنند.
در زمان طالبان اصلآ زنان به حیث انسان شناخته نمی
شدند. زنان حق تحصیل نداشتند. مکاتیب نسوان را به روی دختران ما بستند.
زنان را خانه نشین ساختند و حتی حق بر آمدن از خانه را هم از آنان گرفتند.
زنی که شوهرش را در جنگ های خانماسوزاز دست داده بود و خودش نان آور خانه
بود، دیگر اجازه بر آمدن از خانه را نداشت، به دلیل اینکه محرم ندارد. در
نتیجه وی یا به ازدواج مجبوری تن می داد و یا خود و اطفال اش را به مرگ
تسلیم می کرد. خلاصه جنایاتی که در زمان طالبان بر حق زن ها شده است در
تاریخ جهان بینظیر بوده است.
باسپری شدن دوران سیاه طالبان و آمدن امریکا به
افغانستان و ریاست جمهوری آقای کرزی ، زنان امید داشتند که از حقوق کامل
انسانی و مدنی بر خوردار باشند، که متاسفانه دوباره یک تعداد کسانی واپس به
قدرت آمدند، که در گذشته هم صاحب صلاحیت بودند و چندان تغییردر ماهیت دولت
پدید نیامد. در طی چند سال اخیر چندین زن جوان که خبرنگار تلویوزیون ها و
رادیو های افغانستان بودند، به قتل رسیدند. مکاتب نسوان و پوهنتون ها به
روی مردم باز شد، ولی چون به خاطر رفاع عامه کاری صورت نگرفته است، تعداد
زیادی اطفال به خاطر پیدا کردن یک لقمه نان از رفتن به مکتب بازمانده اند،
که من خودم شاهد عینی این صحنه ها در کابل بودم.
ولی به صورت عموم در جامعه افغانی- در داخل و در خارج
از افغانستان- برخی از افغان ها برای زنان خود حق مساوی به حیث یک انسان
قائل نیستند. همین حال که ما در خارج اقامت داریم چه در اروپا و چه
درامریکا، یک تعداد از خانم ها را می شناسم که از دو دهه به این طرف در
این سوی دنیا زندگی می کنند، حتی اجازه رفتن به کورس های لسان، کار کردن و
حق گرفتن گواهینامه رانندگی را ندارند. یک تعداد از مردان ما فکر می کنند
که اگر زن از خانه بیرون رفت، چشم و گوشش باز می شود و دیگر در خانه تن نمی
دهد. درحالیکه برعکس تفکر غلط آنها، برون آمدن آنها از خانه ، آن ها را
هوشیارتر، با تجربه تر و بیدار تر می سازد. هرقدر آن ها متکی به خود شوند،
درتمام شئون زندگی دقیق تر فکر می کنند و زندگی خانوادگی را بهتر به پیش می
برند.
من شخصآ ضد مرد نیستم، زن و مرد را به حیث انسان می
شناسم، بدون در نظر داشت جنسیت و نمی خواهم مرد ستیزانه بر خورد کنم، از
همین خاطر از " فمینیسم " تعصب گرایانه دوری می جویم. برای اینکه زندگی در
محیط سالم خانوادگی مستلزم شرکت مساوی جانین است. ولی چون مردان افغان در
جامعه مرد سالاربزرگ شده اند و یک مدتی را در کشورهای اسلامی همسایه
گذشتانده اند، بناء یک مقدارهم زیر تاثیر فرهنگ بیگانه قرار گرفتنه اند. که
در نتیجه تعصب شان بیشتر شده است. این تعصبات نه تنها مناسبات زن و شوهر را
برهم می زند. بلکه باعث از هم گسیختن مناسبات فامیلی نیز می گردد. چون زن
افغان می خواهد مثل زنان دیگراز حقوق مساوی بر خوردار باشد ولی چون شوهرش
برایش اجازه نمی دهد، او مجبور می شود که بعضی چیز ها را برای شوهرش دروغ
بگوید که در این صورت صداقت در خانواده از بین می رود و در حقیقت خود مرد
است که زن را به دروغ گفتن وادار می کند که با خراب شدن مناسبات
خانوادگی ، فرزندان هم دروغ گو و عقده ائی بار می آیند. دختران جوانی که
در چنین خانواده ها بزرگ می شوند، می بنینند و یا از دیکران می شنوند که
مادران چقدر دشنام می شنوند و لت و کوب می شوند، ازاین چنین زندگی خانوادگی
نفرت پیدا می کنند که متاسفانه می بینیم در این اواخر یک تعداد از دختران
جوان ما با غیر از افغان ازدواج می کنند. که البته من مخالف ازدواج دختران
و پسران با غیره افغان نیستم، لاکن ازدواجی که از روی تعصب فرهنگی صورت
میگرد ، احساساتی و غیرعقلانی است که نتایج خوبی را به همراه ندارد.
اگر مردان ما از تعصبات بی جا بگذرند، به زنان خود
اجازه تحصیل، کارکردن وغیره آزادی های مثبتی که باعث پیشرفت زن ها می شود،
بدهند. درآن صورت زندگی آن ها بهتر به پیش می رود. زمانی مادر آگاهی بیشتر
پیدا می کند و می داند که در بیرون از خانواده چه می گذرد. در تربیه اولاد
خود بیشترکوشش می کند، ازحال و احوال اولاد خود با خبر می باشد در نهایت با
بر خورد بهتر با خانواده ، فرزندان سالمترتربیت نموده و زندگی بهتر نصیب
شان می شود.
به امید موفقیت همه زنان. تورنتو مارچ 2008.
|