کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

              نصیر مهرین

    

 
دستگاه جهل و عمق فاجعه

 

 

 

هفتۀ پیش ملای جوان محمد یعقوب سرپرست وزارت دفاع طالبان افغانستان، فرزند ملا محمد عمرامیرالمؤمنین متوفای طالبان و القاعده، طی یک سخنرانی گفت:
"طالبان بدون مدارک تحصیلی باید در ادارات دولتی استخدام شوند."
این موضع مانند بسا موارد دیگر واکنش هایی را در پی داشت با این وجه مشترک در همه، که بی تحصیل و بی تعلیم چگونه میتواند کار دولتی را انجام داد.
برای نگارنده همچو سخنرانی و ابلاغ موضع، به رغم تأثری که دارد، ایجاد تعجب نکرد.


زیرا ابراز تعجب در برابر آن، به این میماند که نظر صریح "از کوزه همان تراود که در اوست" را نپذیریم. گروه طالبان که بیشترین اعضا اش در مدرسه های دینی پاکستان قرآن و مضامین دینی را با تعصب و جهان بستۀ نفرت زایی وکینه توزی فرا گرفته اند، برای چرخاندن دستگاه دولتی مناسب نیستند. حتی بزرگان آنها مانند ملا متقی که سرپرستی وزارت خارجه را دارد، محافظ دفتروشخص مولوی محمد نبی محمدی بود. افراد هم سن وسال او که در دور نخست در کابل وبخشی از افغانستان فرمان میدادند، نیزبیشتر ازطلبه های حرکت انقلاب ویا حزب اسلامی خالص متشکل استند. نسل بعدی را با توجه به رونق انتحار وانفجار، برای دهشت آفرینی، برهم زدن امنیت و رهیابی به بهشت، دسترسی به دختران وپسران، آماده کردند. حکومت های کرزی و غنی-عبدالله نیز که فضای رشد آنها را مساعد ترکردند، سخنی برای این نیاز یا ظرفیت های حکومتگری آنها نداشتند. این سیاست را میتوان در قلمرولزومدید های ایالات متحدۀ امریکا و پاکستان نیز وسعت داد. هنگامی که بی توجهی به ظرفیت تروریستی و نداشتن توان تحصیلی در آنها وضاحت داشت و موضوع را همه میدانستند، با آنهم بر سر وروی شان دست نوازش کشیده شد ورهایشان کردند در مملکتی که به ادارۀ سالم به ویژه در این عصر وزمان به تحصل کرده ها نیاز داشت.


پس طالبی که برای جنگیدن و وسیله وابزار فشارپاکستان، تبعیض کرزی و غنی وسرانجام اهداف سازمان های امنیتی در افغانستان رها شده است و قدرت تحویل گرفته شده را هم با چنین سر ووضع در اختیار دارد، نمیتواند و نه دارای چنان ظرفیت وشخصیت است که بگوید من میروم به سوی مسجد، زیرا حکومتداری کار من نیست. برخلاف آنچه باید بگوید همان سخنانی است که ملا یعقوب گفت.


اگر افغانستان در گذشته نیز با معیارهای مبتنی بر تشخیص استعداد وشایسته سالاری مواجه بود، این بار گروهی به قدرت راه یافته اند که افکار و مرام آنها در مجموع شایستۀ پیشبرد وظایف دستگاه های عصری نیستند. اگر پاکستان در خفا کارمندانی را فرستاده است، اگر چین ودیگران نیز اندک اندک به عنوان مشاور درکنار ملا ها بنشینند، بازهم ملاها، چهره های در ظاهر وسمبولیک ادارۀ امور خواهند بود. این نیازطالبان، ضرورت و حتمی بودن مدارک تحصیلی را منتفی میداند. چنین موقفی، در پهلوی سایر موارد و اجزای اندام یک گروه بیسواد ومتعصب و آمیخته با اشکال تبعیض سخن از عمق فاجعه دارد که افغانستان در آن افتاده است.


تداوم این فاجعه را نیز وقتی می بینیم که تحصیل کرده و افراد دارندۀ مدارک تحصیل، حتی آنانی را که طالب راه نمیدهد، اما از جهل وتعصب طالب و مواضع ملا یعقوب وسایر ملاهای طالبی آشکارا ویا در خفا به دفاع بر می خیزند. با چنین رفتاری از آنها، دشواری ها واندوه های بیشتری را میتوان درچشم انداز نهاد. اگر پیام های در تقابل با آن است، سخنان آن خاموش دانای خرد گستر را به یاد می آورد که بیش از شصت سال پیش نوشت:


"برای اینکه جامعۀ منظم و شگوفایی را سازمان بخشید، بایست زعما، شعرا وهنرمندانی داشت که مردم را از مفهوم ارزش های جدید آگا سازند. آنوقت علمای اقتصاد، انجنیران وتخنیکدان هایی را به کار جامعه گماشت که آن ارزش ها را در معیار های معینت ومشخص به کاربندند."(شادروان علی محمد زهما. مقالات اجتماعی وفلسفی. کابل ۱۳۳۹ خورشیدی.
 



 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۴۰۱     سال هــــــــــــــــفدهم                    دلــــو۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی         اول فبوری   ۲۰۲۲