کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               محمدصالح گردش

    

 
واژهٔ مر در اوستا

 

 


«مر» یکی از مصدر های زبان اوستایی¬ به ¬معنی به ¬یاد داشتن است و با این معنا در بند 1 از هات 31 و بند 14 از هات 43 آمده است. مر نیز به ¬معنی واج گرفتن و زمزمه کردن است یعنی نماز و نیایشی را آهسته بر زبان راندن و برشمردن، به ¬این معنّی در اوستا بسیار آمده است، در گزارش پهلوی اُشمُرتن، شمردن، از همین بنیاد است. واژهٔ بیمر (= بی+ مر) و امار و اماره یا آمار و آماره که به¬ معنی شمار و شماره. ر.ک: (یادداشتهای گات¬، ص 37). پس می ¬توان گفت که مصدر «شمیرل» در زبان پشتو با جمله مشتقات¬ش نیز از همین ریشه و بُن خواهد بود. و هم واژهٔ «مَرَکَه» در زبان پشتو به ¬معنی صحبت کردن و مشوره کردن به همین ریشه پیوند خواهد داشت.
هم ¬چنان مر در اوستا و فرس هخامنشی به ¬معنی مردن است که در پهلوی مرتن شده است. پس واژه های «مړ» و «مرد» در زبان پشتو نیز از همین اصل و ریشه اند. برعلاوه، واژهٔ «مرور» که در دومین فرگرد وندیداد فقرۀ 22 آمده و به¬ معنی کسی که از وی شاد نتوان شد، ترجمه گردیده است. در زبان پشتو این واژه به ¬معنای آزرده و رنجور می ¬باشد. ر.ک: (ریشه و معنی واژه اوستا. همین قلم، ص85) همچنان واژهٔ «میرات» که در زبان پشتو به¬ معنای تباه و تباهی¬¬ ست، از همین ریشه و بن خواهد بود. در زبان پشتو ممکن است واژه های زیاد دیگری که به¬ این ریشه پیوند بخورند وجود داشته باشند. از آن ¬جا که زبان پشتو را بیشتر از حد معمول نمی ¬دانم از محققان زبان پشتو می¬ خواهم تا همچو موارد را بیشتر به¬کاوش بگیرند. اما در زبان پارسی بسیار واژه هایی ¬ست که به¬ این ریشه می¬ پیوندد و از جمله «مرزغن» در زبان پارسی واژه ¬یی¬ ست به¬ معنی گورستان که از نظر من به -این ریشه پیوند دارد. عسجدی گفته است:
هر که را رهبرش زغن باشد
منزل او به ¬مرزغن باشد
واژهٔ «مرجان» از نظر من که بقایای انساج زنده جان¬ های دریایی ¬ست نیز از همین ریشه خواهد بود. واژۀ «مرخشه» به ¬معنی نحس چنان ¬که منجیک گفته است:
آمد نوروز و نو دمید بنفشه
بر ما فرخنده باد و بر تو مرخشه
«مری» واژه ¬یی به ¬معنی خصومت چنان ¬که «حکیم غمناک» گفته بود:
یک سره میره همه باد است و دم
یکدله میره همه مکر و مری است
این ¬که واژهٔ مری به¬ معنی ترفند و مکر باشد یا خصومت و کینه توزی، از همین ریشه واژه مر در اوستا خواهد بود. هممچنان «مری» اسم یکی از نواحی سرسبز و خوش آب و هوا در دامنه های کشمیر مربوط کشور پاکستان نیز ممکن است از ریشه همین واژه باشد چنان¬که اسم ناحیه زیبای منگوره که آن¬ هم ناحیه زیبا و سرسبزی¬ست از نظر من که در همین اثر نگاشته¬ ام، ریشه به ¬اسم منگور(مار) در زبان پشتو دارد. شاید اسم ناحیه «مرو» که از نواحی مشهور در تاریخ و از مراکز شاهان پارت بوده است نیز از همین ریشه واژهٔ اوستایی بوده باشد.
«مرغوا» در پارسی به ¬معنی فال بد، واژهٔ دیگری¬ ست که به ¬این ریشه پیوند خواهد داشت و شاید پارسیان واژهٔ «مروا» را که به ¬معنی فال نیک است، برای بازیافت به¬ معنی متضاد این واژه ، از همین ریشه ساخته باشند. امیر معزی، در بیت زیر هر دو واژه را چنین به ¬کار برده است:
آری چو پیش آید قضا، مروا شود چون مرغوا
جای شجر گیرد گیا، جای طرب گیرد شجن
در زبان پارسی واژه های بسیاری¬ست که به ¬این ریشه پیوند می ¬خورند که به ¬همین تعداد بسنده می ¬کنم و در پایان این مبحث سه واژهٔ دیگر در زبان پشتو را یاد آور می¬گردم که به ¬این ریشه پیوند خواهند گرفت: یکی واژهٔ «میره» به¬ معنی دشت که شاید معنای تحت اللفظی آن جایگاه مرگ بوده باشد و دیگرش «میرڅمنی» یا «میرڅن » به ¬معنی دشمن، که معنی تحت اللفظی آن کشنده خواهد شد.
شاید از ریشه¬ی این واژه ، واژه های ترکیبی زیادی در زبان پشتو موجود باشد و یکی از واژه های زیبا که این جزء را در ترکیب خود دارد، واژهٔ «مړاوی» است که پژمرده معنی می¬دهد.


 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۸     سال هــــــــــــــــفدهم                      قوس/جدی ۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی             شانزدهم دسمبر   ۲۰۲۱