کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               کاوه آهنگر

    

 
جانِ خرابات؛ یکی داستانی‌ست پر از آب چشم

 

 

حمید هامی با نوشتن «جانِ خرابات» عرض ارادتی کرده است به پیشگاه هنر استاد بزرگ سرزمین ما استاد محمدحسین سرآهنگ. برای خواننده، این کتاب معرفی کنندۀ زنده‌گی و کارنامه های استاد سرآهنگ است، اما مؤلف این کتاب را بدین نیت ننوشته است؛ هامی این کتاب را نوشته است تا عرض اخلاصی کرده باشد به پیشگاه استاد سرآهنگ، آن سرآمد سرهنگان موسیقی کشور.
نویسنده در مقدمۀ کتاب می‌گوید: از آغاز می‌دانستم که از عهدۀ این کار بزرگ بر نمی‌آیم؛ اما پس از مشوره با استاد شریف غزل به همین باور شدم که هرچند کوششی نارسا برای شناساندن آفتاب باشد، حیف است اگر ننویسم.
و آفتاب آمد دلیل آفتاب
آفتاب به معرفی نیاز ندارد، اگر ما تلاشی در پیشگاه خورشید می‌کنیم، آن تلاش عرض اخلاصی است از ما به آن سرچشمۀ نور و روشنایی، و برای همین است که جانِ خرابات عرض اخلاصی از است هامی به پیشگاه آفتاب موسیقی سرزمین ما.
در این کتاب زوایای خیلی پنهان زنده‌گی استاد آشکار می‌شود. از آنجایی که هامی با استاد شریف غزل، خواهرزاده و شاگرد استاد دوستی و رفاقت دیرین دارد، این امکان را داشته است که روایت های ثقه و دست اول را از خانوادۀ استاد در مورد زنده‌گی و فعالیت های هنری استاد سرآهنگ بدست بیاورد، ضمناً دسترسی هامی به آلبوم عکس های خانواده‌گی استاد مزیت دیگریست این که رفاقت برای او به ارمغان آورده است.
در فصل نخست کتاب قسمت اعظم مصاحبه ها و گفتگوی های استاد با رسانه های داخلی و خارجی به شمول رسانه های نوشتاری، شینداری و دیداری درج شده اند. با این که ما در این بخش شاهد تکرار برخی موضوعات هستیم که ناشی از پرسش های هم‌سان مصاحبه کننده‌‌گان رسانه های مختلف در موقعیت های زمانی متفاوت است، اما هر مصاحبه و هر گفتگوی استاد ملاحت خاص خود را دارد. به ویژه این که هامی کوشیده است لحن گفتاری استاد را که لهجۀ شیرین و فصیح فارسی کابلی است، حین به نوشتار در آوردن گفتگو های رادیویی و یا تلویزیونی استاد رعایت کند؛ می‌پنداری که استاد از ورای برگ های کتاب با تو حرف می‌زند.
فصل بعدی اختصاص یافته است به دیدگاه ها و نظریات هنرمندان، شاعران، ادیبان و دولتمداران کشور در مورد شخصیت و هنر استاد. این فصل اما با روایت تلخ مرگ استاد آغاز می‌شود.
در فصل های سوم تا پنجم نویسنده با دید ژرف به زنده‌گی و فعالیت های هنری استاد پرداخته است. در این بخش است که ما با تاریخچۀ مکتب پتیاله، استادان بزرگ این مکتب و با نوآوری های استاد سرآهنگ در این سبک موسیقی و در مجموع خدمتی که استاد به موسیقی کشور ما کرده است، آشنا می‌شویم.
نویسنده با حوصله‌مندی تمام در این کتاب فهرست تقریباً کامل آهنگ های استاد را آورده است و هر آهنگ را با جزئیاتی مانند شعر، نوع آهنگ، محل ثبت، تاریخ ثبت و شماره نوار در آرشیف رادیو و تلویزیون افغانستان، در آن فهرست درج کرده است.
در جانِ خرابات ما همراه با نویسنده در محضر استاد بزرگی قرار می‌گیریم؛ استادی که خود قلۀ بلند موسیقی بود، اما در همۀ عمر خویش از آموزش دست نکشید؛ سال های جوانی و شباب را در شرایط خیلی دشوار صرف آموختن موسیقی کرد و آنگاه که موسیقی را فراگرفت و سرآمد همه هرمندان گردید، رفت در کلبۀ جناب قندی‌آغا شاگرد مکتب حضرت بیدل گردید. در استاد سرآهنگ موسیقی و شعر بیدل با هم چنان در آمیخته اند که دشوار است این دو را از هم جدا کرد. استاد شعر بیدل را با موسیقی غزل و کلاسیک چنان پیوند زد که به قول مولانا قربت:
بی تکلف همه مدهوش شوند در محفل
چون سرآهنگ شود نغمه سرای بیدل
بخش جالب کتاب روابط استاد با دربار، شخص ظاهرشاه، حلقات قدرتمند دربار به ویژه محمد داوود خان و بعد حکومت حزب دموکراتیک خلق را تشکیل می‌دهد.
در این میان اما ظاهر شاه قدردان‌ترین حاکم افغانستان است که به استاد احترام فراوان قایل بوده است، دیگران کوشیده اند از استاد برای اهداف سیاسی خود استفاده کنند.
و اما برخورد نظام حاکم در سال های پسین عمر استاد با این هنرمند بزرگ؛ هنرمندی که در سرزمین پهناور هند به او احترامی در حد احترام به رب‌النوع موسیقی داشتند، چیزی شبیه برخورد ط ا لبان با تندیس های بودای بامیان بود. از عضویت اجباری استاد در جبهه ملی پدر وطن که آقای سلیمان لایق در رأس آن بود، تا تقلب در دعوت‌نامه کنسرت استاد که ظاهراً بخاطر کسب افتخارات هنری توسط استاد در هندوستان برگزار شده بود، اما در متن نوشته بودند که کنسرت به «شادمانی سومین سال‌روز انقلاب ظفرمند ثور و بازگشت افتخار آمیز استاد» برگزار می‌گردد، تا تاراج و غارت افتخارات استاد که شامل مدال های طلا، قاب زمرد نشان و آن چپن ظریف و زیبای زرکاری شده که تحفه‌ی بود از بخاراییان به پاس هنرمندی استاد، تا مجبور بودن استاد در حالت بیماری قلبی برای ثبت آهنگ در استدیو های رادیو صرف بخاطری که شرایط قرار داد استاد با رادیو چنین حکم می‌کرد، تا غارت بودجه بنای مقبرۀ استاد همه نشان می‌دهند که نظام حاکم در برخورد خویش با استاد تفاوتی نسبت به رفتار ط ا لبان در برابر تندیس های بودا نداشت.


روان استاد شاد و هنرش جاودان باد!

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل   ۳۹۷     سال هــــــــــــــــفدهم                      قوس ۱۴۰۰                       هجری  خورشیدی               اول دسمبر   ۲۰۲۱